اندیشه
«اگر همهٔ ما یکسان بیاندیشیم، در واقع نمیاندیشیم.» - والتر لیپمن
إظهار المزيد29 437
المشتركون
-724 ساعات
-647 أيام
+7930 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
- خزان چهارصد و یک
مینویسم تا فراموش نشود، نشوند، نشویم. تصویر دختری در کما نیشتری بود بر دردی قدیمی که هر روز فرسایندهتر میشد و وقتی خبر آمد جان سپرد، کاسههای صبر هم لبریز شد؛ خونابهای قدیمی بالا زد؛ از گوشهٔ چشم و لب سرریز شد. خسته و مجروح از خراشهای ممتد تبعیض و تحقیر فقط میپرسیدیم چرا! چرا صدای ما را نمیشنوید! چرا در خاک خود غریبهایم؟ چرا در وطن خود محرومیم؟ چرا تنها دستورِ زبانِ مجاز عقاید شماست؟ چرا خواستههای ما، ارزشهای ما، آرزوهای ما، عقاید ما، برداشتها و نیکوبد ما راهی به ادارهٔ مملکت ندارد؟ مگر اتباع بیگانهایم؟
به هزار زبان و به صد برهان گفتیم برخورد با زنان در خیابان به دلیل پوشش فقط تحقیر زن نیست، خفت جامعه است؛ خواری مردم است؛ تخریب فرد است؛ توهین به شهروندان است. شنیده نشد که نشد که نشد. وقتی هم روایت جانسوز مهسا این خوندل را سرریز کرد، باز جواب بیمهری بود و قهر؛ ساچمههای بیشفقتی که سینه و چشم جوانان را میدرید. ما که عزادار یک تن بودیم، تنهای دیگری یکبهیک بر دوشمان میافتاد. — و شگفت اینکه این تازیانههای خشمآلود قرار بود گواهی باشد بر اینکه مهسا قربانی خشونت نشده است! داغی بر داغی؛ اندوهی بر اندوهی؛ نه... تلخی آن روزها سپری نمیشود.
اما آنهمه درد، وجوه روشنی هم برای ما داشت. اینکه فهمیدیم زندهایم. این مهری که به هم در دل داشتیم. اینکه آزادیهای فردی به دغدغۀ مهم بخشی از جامعه بدل شده بود و آزادی فردی به کانون اندیشهٔ سیاسی راه یافت. اینکه ژینای کُرد همان مهسای ایران بود، یکی از زیباترین جلوههای ماندگار ایران شد. هر چشم منصف و ایراندوستی از دیدن این همدلی متمدن و مدرن لبریز غرور ملی میشد. به همین دلیل خیلی زود تمام کسانی که کینۀ ایران را داشتند و این مدنیت را تهدیدی برای گفتمانهای پوسیدهشان میدیدند، از غارهایشان بیرون آمدند و به آب و آتش زدند تا آن روح و گفتمان آشکارا ملی و مدرن را با ساتور عقاید قبیلهگرایانۀ خود تکهتکه کنند تا مبادا آن «حس همدلی ملی» بماند...
ایران ما مادر پیری است که غم فرزند زیاد دیده است؛ این زیبای پیر، این پیکر نازنین که آغوش آن بزرگترین دارایی ماست، صبر عجیبی دارد... ما هم تا زندهایم هر روز صبح اول دامنش را میبوییم و شانهاش را میبوسیم. ایران برای ما یعنی «آرزو» و «امید». به هیچ چیز هم جز نامش نیازی نداریم. زنده میمانیم، فقط به امید اینکه روزی آنی شود که آرزو داشتیم و اگر در این میان مُردیم، در رهِ این عشق مردهایم...
یاد فرزندانی که در پاییز و زمستان ۴۰۱ از میانمان پر کشیدند، گرامی.
مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
Photo unavailableShow in Telegram
پرویز قلیچخانی، یکی از آن استعدادهای نابی بود که آلودۀ ایدئولوژیهای عصرِ ایدئولوژیزده در ایران شد.
قلیچخانی، بعد از قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا در سال ۱۳۴۷ (با برد در برابر اسراییل) به حضور شاه رسید و به ادعای خودش از تعظیم و بوسیدن دست شاه اجتناب کرد. او البته نهتنها به این خاطر بازخواست نشد که به عضویت تیم تاج به مدیریت تیمسار خسروانی هم درآمد!
وی تا سال ۱۳۵۰ که به دلیل تماسهای مخفیانه با تروریستهای سیاهکل دستگیر و مدت کوتاهی بازداشت بود، در همین تیم بود و بعد به تیم پاس (متعلق به شهربانی) پیوست. مقصد بعدی او عقاب (متعلق به نیروی هوایی) بود و نهایتاً به دارایی و پرسپولیس ملحق شد.
آنگاه راهیِ آمریکا شد و به تیم سنخوزه رفت. او در تمام سالهایی که علناً به مبارزه با حکومت شاه میپرداخت، کماکان عضو تیم ملی فوتبال ایران بود و آخر سر خودش جام جهانی را برای مبارزه با رژیم تحریم کرد!
مدارای شاه با ناراضیان را با حکومت بعدیاش مقایسه کنید. قلیچخانی البته بعد از به ثمر نشستن مبارزاتش، تا به امروز در همان آمریکای امپریالیست رحل اقامت گزیده، دخترش هم در آنجا خوانندهٔ انگلیسیزبان شده!
@andiiishe
Photo unavailableShow in Telegram
عدهای شاه را با آخوندها یکسان میپندارند، حالآنکه او در هنگامهٔ بلوای ۵۷، هیچیک از اقدامات سرکوبگرانهٔ جمهوری اسلامی را مرتکب نشد.
جوانان معترض توسط رژیم او ربوده نشدند؛ زندانها از انقلابیون پر نشد؛ چهرههای سرشناس مخالف حکومت ممنوعالخروج نشدند؛ برای محاکمهٔ انقلابیون دادگاههای اعدام برگزار نشد؛ مأموران به دختران تعرض نکردند؛ چشمان جوانان معترض کور نشد؛ کودکان کشته نشدند؛ شیشهٔ خودروهای مردم توسط مأموران خرد نشد؛ حقوق کارکنان اعتصابکنندهٔ شرکت نفت قطع نشد؛ و جالبتر از همه اینکه چهرههای شاخص اپوزیسیون و بازوهای خمینی در ایران آزادانه فعال بودند و حتی از مراکز دولتی هم اخراج نمیشدند!
شاه خطاهایی داشت، حکومتش هرگز بینقص نبود، با این همه یکسان پنداشتن شاه و شیخ در بهترین حالت اوج بیانصافی است. میتوانیم جمهوریخواه باشیم اما نباید بیانصاف باشیم و تاریخ را قلب کنیم.
@andiiishe
این دو فیلم کوتاه را ببینید.
کتابها و مقالات زیادی نوشتهشد و سخنرانیها و گردهماییهای فراوانی برگزارشده تا به مردم بقبولاند شاه بد بود و خمینی خوب! الآن هم که مردم با آمار و ارقام معتبر و دقیق و با شنیدن خاطرات پدران و مادران خود، متوجه شدهاند که آن دوران بسیار بهتر از دورهٔ جمهوریاسلامی بوده، عدهای سعی در واژگونه کردن واقعیت دارند.
خلاصه اینکه گمان نکنید هر کسی چند کتاب خواند و از کلمات خاص در کلام خود استفاده کرد، لزوماً از شمایی که تجربهٔ بیشتری دارید و با گوشت و پوستتان شرایط را لمس کردهاید، بیشتر میداند.
ایران ما را جماعتی کتابخوان اما بریده از واقعیت و غرق در توهم به این روزهای سیاه نشاندهاند و همانها هنوز هم مدعیاند که اشتباهی نکردهاند و کماکان به علاقهمندی جوانان به دوران پهلوی، نگاهی توأم با تمسخر و حق به جانب دارند!
نجات بهرامی،
تحلیلگر سیاسی
@andiiishe
5.84 MB
6.05 MB
- جمهوری اسلامی و توتالیتاریسم مذهبی
تصویر زیر نمایی است از درصد جمعیت مسیحی در هر کدام از کشورهای خاورمیانه. ایران در کنار یمن اکنون کمترین شمار مسیحیان را دارد. جمهوری اسلامی تا توانسته تلاش کرده برای خالصسازی ایران و تبدیل آن به یک مملکت مطلقاً شیعی. آنهم در کشوری که مهمترین امتیاز اجتماعی تاریخیاش دیگرپذیری و شکیبایی دینی بوده و سرزمین موعود چندین دین بوده و یکی از نخستین کشورهای جهان است که مسیحیان توانسته بودند در آن پناه بگیرند و به روایتی نخستین کلیسا در آن ساخته شده و حتی بنا به داستان سه مغ پارسی، اساساً ملت ایران بخشی از روایت شکل گیری مسیحیت است.
تبعیض دینی مهمترین وجه جمهوری اسلامی به عنوان یک توتالیتریسم مستبد دینی است. اما شما در این باره چندان در رسانههای مسلط حرفی نمیشنوید. رسانههای مسلط فقط و فقط مسائل اقوام را برجسته میکنند. چرا؟ به این دلیل ساده که کماکان فضای رسانههای فارسی زبان توسط ژنرالهای رسانهای جمهوری اسلامی هدایت میشود و آنها موفق شدهاند توتالیتریسم دینی این حکومت را پنهان کرده و موضوعی را به مسئلهٔ رسانهای تبدیل کنند که اولاً نقطه ضعف واقعی جمهوری اسلامی نیست و دوماً به جریان آزادیخواهی ایران وجهی تجزیهطلبانه و خطرناک میدهد.
پینوشت: بچه که بودم در شهر کوچک ما اندیمشک کلیسا داشتیم و دو میخانه که مالکان آن ارمنی بودند و چندین همکلاسی آشوری دوستان من بودند. الان که جمعیت شهر ده برابر شده دیگر نشانی نه از آن کلیسا هست و نه از آن میخانهها و البته هیچ جمعیت غیر شیعی هم در شهر نمانده. آن وقتها ایام عزاداری دینی منحصر بود به روز عاشورا و حتی در تاسوعا هم چندان خبری نبود. الان آنچه که در فضای مجازی میبینم، خوزستان جایی است که نصف سال مردم آن دارند توی حسینیهها و تکایا بر سر میزنند و سیاهپوش و خاکآلود انگار تازه از عزای عزیزان خود برگشتهاند. این اندیمشک و دزفول و شوش را چندان نمیشناسم.
دکتر ناصر کرمی،
نویسنده و پژوهشگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
اندیشه
درصد جمعیت مسیحیان در کشورهای خاورمیانه
- امپراتور نفت
محمدرضاشاه پهلوی توانست فعالانه در «انقلاب اوپک» مشارکت جوید، انحصار شرکتهای نفتی بینالمللی در صنعت نفت ایران را به چالش بکشد و بدینترتیب توانایی بالقوهٔ کشور را به عنوان «یک قدرت خارجی» تحقق ببخشد.
محمدرضا شاه گرچه قبلاً از برنامه مصدق در ملی شدن نفت پشتیبانی کرده بود، ولی روشهای «انقلابی» مصدق برای نیل به این هدف را درست نمیدانست. شاه هنگامی که راهحل آمریکا برای بحران نفت را پذیرفت آگاه بود که این راهحل بسیار کمتر از آن چیزی است که مصدق میخواست. اما در عینحال معتقد بود، ایران برای تسلط یافتن بر منابع نفتی خود باید به آرامی و اندیشیده گام بردارد، نه عجولانه و پرشتاب.
فضای سیاسی آن زمان که طی آن شرکتهای نفتی بینالمللی هنوز بر صنایع نفت خاورمیانه تسلط داشتند و تولیدکنندگان منطقه نیز ضعیف و متفرق بودند، با سیاست اتحاد شاه با غرب سازگاری داشت. اما به محض آنکه سیاستهای جهانی تغییر کرد و بازار جهانی نفت اجازه داد، ایران در آغاز دههٔ ۱۳۵۰ شروع کرد به بهرهبرداری از قدرت جمعی سازمان اوپک علیه موضع ضعیفشدهٔ شرکتهای نفتی.
شاه در سالهای میانهٔ ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴ نقشی تعیینکننده و محوری در رهبری اوپک به سوی در پیش گرفتن سیاست «بالا بردن قیمت نفت، و تسلط بر تعیین قیمت و تولید» ایفا کرد.
وی برای پیروزی این سیاست جدید خود از هر فرصتی بهره جست که یکی از آنها جنگ سال ۱۳۵۲ میان اعراب و اسرائیل و پیامد آن، یعنی تحریم نفتی اسرائیل از سوی اعراب بود، و بدین ترتیب به فرماندهٔ تولیدکنندگان نفت و جهان سوم علیه «سلطه و استثمار» تبدیل شد.
- منبع: تاریخ ایران به روایت کمبریج؛ از رضاشاه تا انقلاب اسلامی، پیتراوری، گاوین همبلی و چارلز ملویل.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
اندیشه
تصویر مجلهٔ تایم با عنوان «امپراتور نفت؛ شاه ایران»، به تاریخ چهارم نوامبر سال ۱۹۷۴ (سیزدهم آبان ۱۳۵۳).
- سکون
«کارگران ژاپنی در تهران مشغول به کار هستند»؛ این زیرنویس عکسی است که در سال ١٣۵۴ در یکی از روزنامههای ایران چاپ شده بود، اما خب چرخ روزگار چرخید و کار به جایی رسید که ژاپنیها حتی برای پذیرش کارگران ایرانی هم هزار شرط میگذارند.
ژاپن اما تنها کشوری نیست که در طول ۴٠ سال گذشته به اندازۀ چهل هزار سال نوری از ما پیشی گرفته است، زمانی که ایرانیها در کارخانهٔ «ایران ناسیونال» در کار تولید و مونتاژ پیکان بودند، مردم کرهٔ جنوبی در کارخانهٔ «کیا» دلشان به تولید دوچرخه خوش بود، اما امروز همان کره و همان کیا، خودروهایی میسازد که در بازارهای آمریکا به فروش میرسند. میگویند سود خالص دو شرکت «الجی» و «سامسونگ» کره از کل فروش نفت ایران - تازه آن هم در حالت فروش عادی و بدون تحریم - بالاتر است.
تا همین ۴۰ سال پیش چین هم حرفی برای گفتن نداشت و کشوری بود فقیر، پرجمعیت و هر لحظه در آستانۀ مصیبتی تازه اما چین بدبخت دیروز، امروز به جایی رسیده که از سوزن خیاطی تا ماهواره را میسازد. چینیها تا همین سه چهار دههٔ پیش حتی یک کیلومتر اتوبان نداشتند و اینک یکی از بزرگترین شبکههای بزرگراهی دنیا متعلق به چین است.
مالزی هم ماجرایی مشابه دارد، ٢۵ سال پیش که دکتر «ماهاتیر محمد» مطب خود در آمریکا را به مقصد دفتر نخست وزیری مالزی ترک کرد روی تابلوی کوچکی بر در مطبش نوشت: «دکتر برای معالجه به کشورش رفته و به زودی بازمیگردد» و به زودی هم برگشت زیرا برای رساندن کشوری که اکثر مردمانش بالای درخت زندگی میکردند به آنجایی که هماکنون هست تنها ٢۵ سال تلاش و برنامهریزی کافی بود.
اماراتمتحده هم نمونهای دیگر است، امارات هر چند کشوری صنعتی که دارای فناوریهای خاص خود باشد نیست اما شیوخ عرب توانستند در کوتاه زمانی یک صحرای لمیزرع را به یکی از مراکز بزرگ تجاری-توریستی جهان تبدیل کنند، یکی از ایرانیانی که از دهها سال پیش در دوبی قهوهخانه داشت و هنوز هم دارد، تعریف میکرد که قبل از انقلاب اهالی دوبی کنار ساحل میرفتند و به دریا نگاه میکردند تا ببینند لنجهای ایرانی کی از راه میرسند تا برایشان آب شیرین بیاورند.
ادامه دادن این فهرست کار چندان مشکلی نیست و افزودن نام کشورهای دیگری مثل هند، ترکیه، سنگاپور و آذربایجان و ارمنستان و ... چیزی جز حسرت بیشتر به دنبال نخواهد آورد. در این میان هنوز برخی مثلاً روشنفکران در بحثهای کلان به اجماع نرسیدهاند، هنوز عدهای استاد دانشگاه تصور میکنند، اقتصاد دستوری و فوقبستهٔ ما نئولیبرال است و هرچه میکشیم از حکومتی سرمایهداری است! هنوز سر «فرم» حکومت مطلوب دعواست، بیآنکه بدانیم، مهم لیبرالیسم و محتوای «سکولار دموکراسی» حکومت است و گرنه چیزی که در دنیا فراوان است کشورهای جمهوری مستبدند، و بدانیم که میتوانیم فرم حکومت را با رفراندومی سالم تعیین کنیم.
با همهٔ این اوصاف، باور کنید با توجه به نسل پرشور و آگاه کنونی ایران، ما هم قادریم به کشوری روبهتوسعه بدل شویم، اگر بخواهیم و اگر استقامت و اندیشه بورزیم.
ـــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
اندیشه
کارخانهٔ «ارج» که یکی از پیشگامان تولید لوازم خانگی در غرب آسیا بود در سال ۱۹۳۷ یعنی یک سال زودتر از کارخانهٔ «سامسونگ» کره تأسیس شد. ارج از سال ۱۳۵۰ با گسترش فعالیتش به صادرات روی آورد. با انقلاب مصادره شد و در روز ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ عمر این کارخانهٔ ۷۹ ساله رسماً به پایان رسید.
- بازدید محمدرضا شاه از پروژه شهرک خورشیدی
تصویر سمت راست مربوط به بازدید محمدرضا شاه از پروژهٔ ساخت شهرکی در مشهد با ۲۰۰۰ آپارتمان بود که قرار بود بخش عمدهٔ انرژیاش از باتریهای خورشیدی تأمین شود. طراحی این پروژه توسط «داریوش بوربور» انجام شده بود. پروژههای مشابهی نیز در سایر نقاط ایران در دست مطالعه بودند که با بروز انقلاب رها شدند.
خمینی در همان دوران (نیمهٔ نخست سال۵۷)، چنین طرحهایی را به باد تمسخر گرفت (ویدیوی سمت چپ): «میخوان از انرژی خورشید استفاده کنن. آقا چرا؟ این حرفها چیه میزنی؟ خجالت بکش. این حرفها را برای کی میزنی؟ دیگه توی رادیو نگن مردم و اروپا بشنوند بخندند.»
@andiiishe
1.02 MB
- نظام رادیکال، بدون رادیکالهایش!
رادیکالهای نظام اصلاً تصورش را هم نمیکردند که طی فقط سه ماه ستارهٔ بخت آنها در آسمان سیاست جمهوری اسلامی به پایین کشیده شود یا حداقل اینچنین کمفروغ شود. تا پیش از سه ماه قبل همهٔ شواهد و قرائن حکایت از این داشت که رهبر نظام تصمیم گرفته ماشین نظام را با همین نیروهای جوان انقلابی رادیکال (از قبیل ثابتیها) و پدرخوانده های پایداریچی آنها به پیش ببرد؛ اما در پی سقوط بالگرد، رهبر نظام ظاهراً تصمیم گرفت تغییر مختصری در دست فرمان همیشگیاش بدهد و بال و پر نیروهای رادیکال را اندکی بچیند و برای جلوگیری از روند فروپاشی اقتصاد کشور به نیروهای تکنوکرات اصلاحطلب میدان دهد.
اما این تغییر دست فرمان به نظرم کار بسیار پرهزینهای برای نظام خواهد بود. باید توجه داشت که این جریان رادیکال مهمترین و اصلیترین نیروی حامی نظام و شخص آقای خامنهای است. این نیرو که شبکههٔ وسیعی را در سراسر کشور تشکیل داده (امامان جمعه، مداحان حکومتی، فرماندهان بسیج، سازمانهای تبلیغی و رسانهای و غیره) در واقع خود نظام است و تضعیف آن تضعیف اصل نظام.
از اظهارنظرهای چند روز اخیر زعمای جریان تندرو و بنیادگرای جمهوری اسلامی پیداست که آنها به شدت از رهبری و سیاست جدید وی رنجیده خاطر شده و حتی عصبانیاند. یکی از آنها توئیت کرده بود: «بگذار اغتشاشات شروع بشه، ببینم کی میاد کف خیابون برای حفظ نظام». جوان انقلابی تندرویی که هویت خود را در نفی «شیاطینی» مثل ظریف و خاتمی و روحانی تعریف کرده بود حالا ناگهان همهٔ این «شیاطین» را دوباره بر سریر قدرت میبیند. تو گویی نظام ناگهان چند بمب اتمی را بر سرشان ریخته است.
احتمالاً آقای خامنهای در صدد برخواهد آمد که به طریقی جلوی تلفات و ریزشهای بیشتر در بین این نیروها را بگیرد و دلگرمیهایی به آنها بدهد. هر چند به نظرم کار مشکل و چهبسا ناممکنی است زیرا موفقیت دولت جدید در اصلاحات اقتصادی موردنظر آقای خامنهای منوط به خنثیسازی همین نیروهای رادیکال و تندرو است. و البته باید توجه داشت که این نیروهای رادیکال هم چندان دستبسته و منفعل نیستند. اینها طی سالهای گذشته حسابی قدرتمند شدهاند و در همهٔ ارکان مملکت قدرت و نفوذ پیدا کردهاند. آنها بهتر از هر کسی میدانند که حیات جمهوری اسلامی منوط به وجود و حضور آنهاست و لذا بعید میدانم اینها به سادگی بساط خود را جمع کنند ولو به صورت موقت. هیچ بعید نیست که در روزها و هفتههای آینده شاهد حوادث غیرمترقبهای باشیم (از قبیل تظاهرات خیابانی خشن ساختگی و غیره)؛ حوادثی که به رأس نظام پیام دهد: «وجود نیروهای جوان انقلابی برای حفظ نظام ضروری است.»
بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- نظام رادیکال، بدون رادیکالهایش!
رادیکالهای نظام اصلاً تصورش را هم نمیکردند که طی فقط سه ماه ستارهٔ بخت آنها در آسمان سیاست جمهوری اسلامی به پایین کشیده شود یا حداقل اینچنین کمفروغ شود. تا پیش از سه ماه قبل همهٔ شواهد و قرائن حکایت از این داشت که رهبر نظام تصمیم گرفته ماشین نظام را با همین نیروهای جوان انقلابی رادیکال (از قبیل ثابتیها) و پدرخوانده های پایداریچی آنها به پیش ببرد؛ اما در پی سقوط بالگرد، رهبر نظام ظاهراً تصمیم گرفت تغییر مختصری در دست فرمان همیشگیاش بدهد و بال و پر نیروهای رادیکال را اندکی بچیند و برای جلوگیری از روند فروپاشی اقتصاد کشور به نیروهای تکنوکرات اصلاحطلب میدان دهد.
اما این تغییر دست فرمان به نظرم کار بسیار پرهزینهای برای نظام خواهد بود. باید توجه داشت که این جریان رادیکال مهمترین و اصلیترین نیروی حامی نظام و شخص آقای خامنهای است. این نیرو که شبکههٔ وسیعی را در سراسر کشور تشکیل داده (امامان جمعه، مداحان حکومتی، فرماندهان بسیج، سازمانهای تبلیغی و رسانهای و غیره) در واقع خود نظام است و تضعیف آن تضعیف اصل نظام.
از اظهارنظرهای چند روز اخیر زعمای جریان تندرو و بنیادگرای جمهوری اسلامی پیداست که آنها به شدت از رهبری و سیاست جدید وی رنجیده خاطر شده و حتی عصبانیاند. یکی از آنها توئیت کرده بود: «بگذار اغتشاشات شروع بشه، ببینم کی میاد کف خیابون برای حفظ نظام». جوان انقلابی تندرویی که هویت خود را در نفی «شیاطینی» مثل ظریف و خاتمی و روحانی تعریف کرده بود حالا ناگهان همهٔ این «شیاطین» را دوباره بر سریر قدرت میبیند. تو گویی نظام ناگهان چند بمب اتمی را بر سرشان ریخته است.
احتمالاً آقای خامنهای در صدد برخواهد آمد که به طریقی جلوی تلفات و ریزشهای بیشتر در بین این نیروها را بگیرد و دلگرمیهایی به آنها بدهد. هر چند به نظرم کار مشکل و چهبسا ناممکنی است زیرا موفقیت دولت جدید در اصلاحات اقتصادی موردنظر آقای خامنهای منوط به خنثیسازی همین نیروهای رادیکال و تندرو است. و البته باید توجه داشت که این نیروهای رادیکال هم چندان دستبسته و منفعل نیستند. اینها طی سالهای گذشته حسابی قدرتمند شدهاند و در همهٔ ارکان مملکت قدرت و نفوذ پیدا کردهاند. آنها بهتر از هر کسی میدانند که حیات جمهوری اسلامی منوط به وجود و حضور آنهاست و لذا بعید میدانم اینها به سادگی بساط خود را جمع کنند ولو به صورت موقت. هیچ بعید نیست که در روزها و هفتههای آینده شاهد حوادث غیرمترقبهای باشیم (از قبیل تظاهرات خیابانی خشن ساختگی و غیره)؛ حوادثی که به رأس نظام پیام دهد: «وجود نیروهای جوان انقلابی برای حفظ نظام ضروری است.»
بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.