عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

ناگفته‌های دکتر پزشکیان از قرآن و نهج‌البلاغه(۷۷) امام جمعه نقال کرامات علما امام صادق ع : معجزه، نشانه‌ای از خداست و آن را تنها به پیامبران و فرستادگان و حجت‌های خود می‌دهد تا به‌وسیله آن راست راستگو ، از دروغ دروغگو باز شناخته شود( منتخب میزان‌الحکمه، ص ۷۹۰). مطابق این روایت اعجاز امری تعریف شده است که تنها برای پیامبران و کسانی که حجت هستند و تنها برای اثبات مأموریت آنان انجام می‌شود و البته همین افراد در زندگی خود مثل افراد عادی هستند و هیچ جنبه خارق‌العاده در زندگی آنان نیست. بنابراین معجزات پرشماری که از ائمه نقل می‌شود همه کذب محض هستند تا چه رسد به عالمان و انسان‌های عادی! این نکته را خداوند در رابطه با پیامبر ص به روشنی بیان می‌کند. او نه چیزی، غیر از آنچه به او وحی می‌شود، می‌داند و نه توان کار خارق‌العاده‌ای دارد: " بگو: «به شما نمى‌گويم گنجينه‌هاى خدا نزد من است؛ و غيب نيز نمى‌دانم؛ و به شما نمى‌گويم كه من فرشته‌ام. جز آنچه را كه به سوى من وحى مى‌شود پيروى نمى‌كنم.»(انعام، ۵۰). "و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او کسی نمیداند..." (انعام ، ۵۹) بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب مى‌دانستم قطعاً خير بيشترى مى‌اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى‌رسيد. من جز بيم‌دهنده و بشارتگر براى مومنان، نيستم.» (اعراف، ۱۸۸) بگو: «هر كه در آسمانها و زمين است -جز خدا- غيب را نمى‌شناسند و نمى‌دانند كى برانگيخته خواهند شد؟»(نمل، ۶۵). " بگو: «من از [ميان‌] پيامبران، نودرآمدى نبودم و نمى‌دانم با من و با شما چه معامله‌اى خواهد شد. جز آنچه را كه به من وحى مى‌شود، پيروى نمى‌كنم؛ و من جز هشداردهنده‌اى آشكار [بيش‌] نيستم.»( احقاف، ۹). " داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‌كند، جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد" ( جن، ۲۶ - ۲۷). " و من به شما نمى گويم كه گنجينه‌هاى [عنايات و الطاف] خدا نزد من است و ادعا نمى كنم كه غيب هم مى دانم، و نمى گويم كه من فرشته‌ام و دربارۀ آنان كه چشمانتان فرومايه و خوارشان مى نگرد، نمى گويم كه خدا هرگز خيرى به آنان نخواهد داد؛ خدا به آنچه در دل آنان است آگاه تر است؛ اگر چنين گويم از ستمكاران خواهم بود" ( هود، ۳۱). پس شخص پیامبر تنها در محدوده وحی علم دارد و تنها در محدوده اثبات نبوت خود به اذن خداوند قادر به انجام کاری خارق‌العاده است که آن هم بسیار محدود است و غیر از آن هیچ علم و قدرتی ندارد. بنابر این انجام کار خارق‌العاده توسط عالمان و انسان‌های معنوی کاملا بی‌ربط است و همه آنچه نقل می‌شود دروغ محض است. توجه داشته باشیم که مقصود این نیست که خدا نمی‌تواند به کسی قدرت دهد ، بلکه مقصود این است که خداوند حکیم است و قدرت غیر عادی به صورت محدود و دقیقا به اندازه نیاز تنها در اختیار مأموران خاص خود می‌گذارد. اما منبری‌های مشهور امروز جامعه ما راجع به برخی از عالمان و افراد دیگر به‌گونه‌ای سخن می‌گویند که همه‌دان و همه‌توان هستند و همه زندگی آنان غیر عادی است. کسی که بیش از همه در این امر افراط می‌کند امام جمعه گریان تهران است. او اموری را نقل می‌کند که کذب آنها عیان است. امام زمام ارتباط بسیار تنگاتنگی با برخی از عالمان مانند مرحوم آیت‌الله بهجت و بهاءالدینی داشته است در حای که هیچ راهی برای کشف این امر، غیر از اعتراف خود این افراد، نیست و کسانی که این دو شخصیت را اندکی می‌شناخته‌اند می‌دانند که آنان هرگز اهل بیان چنین اموری نبوده‌اند و مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی صریحا این امور را تکذیب می‌کرد. ایشان می‌گوید آیت‌الله بهجت با حضرت عیسی و مریم ملاقات داشته و با آنان گفتگو کرده است که حتما خود شیخ گریان آنجا حضور داشته و همه چیز را می‌دیده است. او در باره جناز مرحوم مصباح یزدی و چشم باز کردن او سخن می‌گوید و.... که البته معمولا او نقل نمی‌کند و از تولید تا مصرف هیچ واسطه‌ای نیست. و البته در این رابطه ، همانطور که در شماره‌های قبلی بیان شد ، مقام دوم از آن مسعود عالی است که او بیشتر نقال از افراد ناشناس و خیالی است و امام جمعه نقال نیست بلکه جعال است. اینجانب عرض می‌کنم که معجزاتی که از ائمه نقل می‌شود عموما جعلی است و با قرآن ناسازگار است و آنچه از عالمان و دیگران نقل می‌شود تقریبا همه کذب محض هستند و آنچه به این افراد نسبت داده می‌شود مطابق قرآن مجید شخص پیامبر ص دارای آن نبوده و چنین علم و قدرتی نداشته است. @soleimanisaa

حديث اخلاقی- معنوی رعایت قاعده زرین و سیمین انسان را محبوب آسمان و زمین می‌گرداند! @soleimanisaa

امام علی ع: انسان نابخرد کسی است که: کاستی‌های خود را نمی‌داند، و نصیحت را نیز نمی‌پذیرد . عمل او باعث زیان است ، و علم او باعث گمراهی است. هرگاه او را مشاهده کنی حتما یا افراط می‌کند و یا تفریط ! منتخب میزان‌الحکمه، ص ۲۷۴ @soleimanisaa

ناگفته‌های دکتر پزشکیان از قرآن و نهج‌البلاغه(۷۶) شعار وفاق و تفسیر تمامیت‌خواهان از آن " و از نعمتی که خدا به شما ارزانی داشته است یاد کنید : آن هنگام که دشمن یکدیگر بودید و او دلهایتان را با هم الفت داد و به لطف او برادر شديد " (آل عمران ، ۱۰۳). پیامبر خدا ص: " بهترین شما خوش‌خوترین شما هستند، کسانی که الفت می‌گیرند و الفت می‌پذیرند" " بهترین مؤمنان کسی است که مؤمنان بدو الفت می‌گیرند، و در کسی که با دیگران الفت نگیرد و دیگران نیز با او الفت نیابند خیری نیست" ( تحف‌العقول، کوتاه‌‌سخنان پیامبر ص ؛ بحارالانوار، ج۷۵ ، ص ۲۶۵). دولت چهاردهم با شعار زیبا و سازنده " وفاق ملی" رای آورد و رئیس‌جمهور محترم پس از انتخابات این شعار را ادامه داده و در عمل کاملا به آن پایبند بوده و این امر در معرفی کابینه به‌خوبی آشکار است. دو حدیثی که از پیامبر خدا ص نقل شد مصداق روشن آن شخص رئیس‌جمهور محترم است و او واقعا " الفت می‌گیرد و الفت می‌پذیرد" و این نعمت بزرگی است که می‌تواند مشکلات کشور را حل کند. این اخلاق نیکو در رفتار و گفتار رئیس‌جمهور حتی در سفر خارجی کاملا محسوس است و ایشان را به شخصیتی جذاب تبدیل کرده است. اما اقلیت تمامیت‌خواه، این اخلاق را برنمی‌تابد و " وفاق ملی" را این‌گونه تفسیر می‌کند که یک اقلیت ده تا پانزده درصدی حق محض بوده و دیگران غیر خودی و بی‌بصيرت و طرفدار دشمنان و بیگانگان و بی‌دین و... هستند و هرگز نباید هیچ پستی را اشغال کنند و مسئولیتی را بپذیرند. جرم اکثریت، تنها این بوده که با تمامیت‌خواهی و انحصارطلبی و یکدست‌سازی شما مخالفت کرده و در راه حفظ جمهوریت نظام ، که اصل و اساس نظام است، مبارزه کرده و هزینه داده است. در واقع این اقلیت تمامیت‌خواه بوده که با انحصارطلبی خود دیگران را از حقوق مسلم خود محروم کرده و باعث شقاق و جدایی شده است. بسیار جالب است که اقلیتی که حقوق مسلم اکثریت را پایمال کرده و برای منتقدان و معترضان پرونده سازی کرده و آنان را حصر و حبس و محدود و محروم کرده است، می‌گوید نباید معنای وفاق ملی این باشد که کسانی که ما برایشان پرونده ساختیم و به همه چیز آزادانه متهمشان کردیم و محرومشان کردیم ، پستی داده شود! این منطق انحصارطلبی و خودخواهانه در نمایندگان شورای نگهبان در مجلس شورای غیر ملی کاملا مشهود است و گفته می‌شود آنان برخوردهای بسیار ناشایستی با رئیس‌جمهور محترم داشته‌اند. این منطق در جریده کاملا آزاد بی‌تکلیف و بی‌اخلاق کیهان و مسئول بی‌مسئولیت آن کاملا آشکار است و فریاد می‌زند که هرکس را در طول این سالها من متهمش کرده‌ام و به او ظلم کرده‌ام و زمینه محرومیت او را فراهم کرده‌ام نباید پست و مسئولیتی بگیرد. و دقیقا همین منطق سیمای م....لی است که درست پس از گفتگوی ارزشمند و سنجیده رئیس‌جمهور، درباره این نظر سنجی می‌کند که آیا کسانی که من در این سال‌ها علیهشان تبلیغ کرده و به آنان فرصت دفاع نداده‌ام ، حق اشغال پست و مسئولیتی را دارند یا نه؟! چگونه می‌توان این اقلیت تمامیت‌خواه را از خواب غفلت عمدی بیدار کرد که اکثریت قاطع ملت چه با رأي و چه با عدم شرکت خود مخالفت خود را با شما اعلام کرده است؟! @soleimanisaa

حديث اخلاقی- معنوی ثمره اخلاق نیکو دستیابی به درجات بالاست. @soleimanisaa

امام صادق ع: انسان نابخرد را ویژگی‌هایی است: قبل از شنیدن سخن، پاسخ می‌دهد! پیش از فهمیدن سخن، مخالفت می‌کند! بدون آگاهی و اطلاع، قضاوت می‌کند! اعلام الدین، ص ۳۰۳ @soleimanisaa

ناگفته‌های دکتر پزشکیان از قرآن و نهج‌البلاغه(۷۵) اوج نابخردی خطیب مشهور امام علی ع: نابخرد کسی است که خود را نسبت به نادانسته‌های خود عالم شمارد و به رأی و نظر خود بسنده کند و پیوسته از دانشمندان دوری کند و از آنان عیب و ایراد گیرد و مخالفان خود را بر خطا داند و آنچه را نفهمیده گمراه کننده شمارد ( تحف‌العقول، کوتاه‌‌سخنان امام علی ع). خطیب مشهور بیت رهبری و کارشناس برجسته سیمای م...لی و .... درباره فلسفه و اندیشه غرب چنین داوری می‌کند: " بنده حدود بیست سال پیش چهار سال پیش درجه‌یک‌ترین استاد فلسفه غرب در تاریخ معاصر ایران فلسفه غرب خواندم‌. ذهن نقاد و جوالی داشتم گفتم میرم میشینم نقد میکنم اینارو پدرشونو در میارم. خدا شاهده عمرم هدر رفت و سردردهای عجیبی هم می‌گرفتم در طول این سالها . من موندم چرا تا آخرش رفتم خب ول میکردی! اوهام ! اوهام! اگه حرفی تو تفکر غربی هست آشنا باشی  می‌بینی بهترش، کاملترش، زیباترش، زودترش تو دین اومده . یک دونه برا من حرف بیارید من بیدار بشم از خواب! وای! این حرف رو ما نداشتیم! وای! چه جالب یک کسی فکر کرد. حکمت گم‌شده مومنه و خدا هم فرمود، تو روایات هست، ممکنه به منافق به کافر خدا حکمت بده؛  بله برو بگرد حرف حکیمانه کجا پیدا می‌کنی.  ولی کو؟ کو؟ نمی‌گم نیست؛ این چیزای برجسته‌ای که ماها علافش شدیم یه همچین خبری نیست!" یکم ؛ این درجه‌یک‌ترین استاد فلسفه غرب در تاریخ معاصر ایران کیست و شما که فلسفه غرب نخوانده بودی ( و نخوانده‌ای ) چگونه او را شناختی؟ یک داوری اینگونه درباره میزان تخصص یک فرد خودش تخصص بالایی می‌خواهد. دوم؛ این درجه‌یک‌ترین استاد چگونه وقت خود را صرف کرده که سر یکی مثل شما را درد بیاورد و چهار سال تمام به شما درس خصوصی فلسفه غرب بدهد. حتی اگر او درجه‌یک‌ترین استاد بوده، چندان حکیم نبوده است! سوم؛ فلسفه غرب شاخه‌های پرشماری دارد و به فلسفه محض و فلسفه مضاف تقسیم می‌شود و فلسفه محض به فلسفه باستان و قرون وسطا و عصر جدید تقسیم می‌شود و فلسفه جدید به قاره‌ای و تحلیلی تقسیم می‌شود و اساتید متخصص قاره‌ای تخصص‌شان‌ گاهی با توجه به افرادی مثل کانت یا مکاتب مختلف تقسیم می‌شود و فلسفه مضاف خود دهها رشته مانند فلسفه علم، فلسفه هنر، فلسفه اخلاق، فلسفه دین و.... را در بر می‌گیرد و این تازه فلسفه غرب است اما شما از تفکر غرب سخن به میان آوردید که بسیار بسیار گسترده‌تر است و شامل صدها تخصص می‌شود که برای اینکه در یکی از آنها انسان چنان متخصص شود که بگوید هیچ حرف جدیدی، که در متون اسلامی نیامده باشد، ندارد یک عمر کافی نیست. حتی نبوغ و ذهن‌ نقاد و جوال شما در یک عمر نمی‌تواند با این درجه برسد. چهارم؛ کسی که اندک اطلاعی از فلسفه غرب و اندیشه غرب داشته باشد و اندک اطلاعی از متون اسلامی داشته باشد آشکارا درمی‌یابد که موضوع و هدف این دو یکی نیست که با هم مقایسه شوند. اگر کسی علوم انسانی غرب را یکسره در متون اسلامی جستجو کند به نهایت پرت است تا چه رسد به اینکه بگوید همه آنها در متون اسلامی موجود است. البته کسی که درباره علوم تجربی چنین نظری داشته باشد بیماری‌اش خطرناک‌تر است! پنجم؛ اساتید برجسته پرشماری اکنون و گذشته عمر خود را در یکی از صدها رشته فلسفه و علوم انسانی غرب گذاشته‌اند و بسیاری از آنان دانش اسلامی‌اشان بسیار بیش از این منبری بوده و افراد پایبندی بوده‌اند و هیچگاه هیچکدام نگفته‌اند که همه فلسفه و اندیشه غرب اوهام است. ششم‌ ؛ مرحوم دکتر احمد احمدی شاگرد مرحوم علامه طباطبایی بود و دکترای فلسفه غرب داشت و استاد این رشته بود . آیا ایشان هم عقیده این منبری مداح را راجع به اندیشه و فلسفه غرب داشت؟ مرحوم علامه طباطبایی به گفته شاگردش دکتر دینانی سالها از قم به تهران سفر می‌کرد تا فلسفه غرب را بیاموزد‌ . ولی گویا این نابغه زمان ما در یافته که همه اندیشه غرب اوهام است. هفتم ؛ همین که به ذهن ایشان آمده که با اندکی مطالعه می‌تواند اندیشه دهها هزار نفر در رشته‌های فلسفه و علوم انسانی را بررسی کند و پنبه همه را بزند نشان دهند بیماری بسیار خطرناکی است . هشتم؛ امام محمد غزالی مخالف سرسخت فلسفه بوده و کتاب " تهافت الفلاسفه " او در رد فلسفه معروف است. اما ایشان قبل از این کتاب ، کتاب دیگری به نام " مقاصد الفلاسفه " را نوشت تا متهم نشود که فلسفه را نفهمیده است. خوب است این منبری نشان دهد که یک مقاله درباره فلسفه یا تفکر غربی نوشته تا متهم به نفهمی نشود. هرچند سخنان ایشان به‌وضوح این امر را نشان می‌دهد. نهم؛ هرگز قصد نقد یک منبری که صرفا به لطف مداحی بر منبر نشسته و حتی در باره اسلام اطلاع چندانی ندارد، را نداشتم. هدفم این بود که نشان دهم که این نظام چه بر سر منبر و کارشناسی دینی آورده و چه انسان‌های پرت و نامربوطی در چه جایگاه‌هایی قرار گرفته‌اند! @soleimanisaa

ناگفته‌های دکتر پزشکیان از قرآن و نهج‌البلاغه(۷۴) تفاوت دو جنازه از نگاه رهبری مقام رهبری بر جنازه مرحوم هاشمی رفسنجانی و مرحوم اسماعیل هنیه نماز گزاردند اما این دو جنازه برای رهبری فرق داشتند چراکه برای اولی عبارت " اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا ؛ خدایا ما جز خوبی از او نمی‌دانیم" را نگفتند و برای دومی گفتند. اما چرا؟! هرگز نباید این حادثه را اتفاقی خواند و قطعا رهبری با قصد و تعمدا این عمل را انجام داده است. اسماعیل هنیه از برادران اهل سنت بود و مرحوم هاشمی شیعه. تفاوت دیگر اینکه درباره اسماعیل هنیه اطلاعات رهبری اندک و از راه دور بود و درباره مرحوم هاشمی از نزدیک و بیش از پنجاه سال. اگر بخواهیم سخن خود رهبری را ملاک قرار دهیم ایشان در روز دوم خرداد ۷۶ پای صندوق رأی گفتند: " هیچ‌کس برای من هاشمی نمی‌شود! " . پس هرچه رخ داده بعد از این تاریخ رخ داده است. در دوره هشت ساله دولت اصلاحات افراطی‌هایی که شعار اصلاحات می‌دادند به شدت به مرحوم هاشمی حمله می‌کردند و در این دوره ایشان اختلافی با رهبری نداشت. در دوره اول ریاست جمهوری معجزه هزاره سوم با اینکه مرحوم هاشمی کاندیدا بود و صحت انتخابات را قبول نداشت اما سکوت کرد و به تعبیر خودشان به خدا واگذار کردند. پس تا اینجا اختلافی بین مرحوم هاشمی و رهبری وجود نداشت. کاملا روشن است که اختلاف ایشان با رهبری از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و تقلب بزرگ و موضع‌گیری‌های عجیب رهبری آغاز شد. رهبری با تایید انتخابات قبل از شورای نگهبان و پس از آن در خطبه فاجعه‌‌آمیز ۲۹ خرداد ۸۸ یک اعتراض ساده را به یک بحران بسیار پیچیده تبدیل کرد. اتفاقا در همین خطبه عجیب رهبری اعلام کرد که " اندیشه‌های احمدی‌نژاد بیش از هاشمی به من نزدیک است". جرم مرحوم هاشمی این بود که مواضع خطای رهبری در حوادث سال ۸۸ را تایید نکرد و البته سکوت کرد و این سخن را تکرار می‌کرد که : " این مشکل تنها به دست رهبری حل می‌شود ". و البته همین موضع باعث شد که ایشان به " خواص بی‌بصيرت " و از " ساکتین فتنه" تبدیل شود. به هر حال جرم مرحوم هاشمی این بود که از مواضع رهبری دفاع نکرد و سکوت کرد و این جرم بسیار بزرگی است چراکه رهبری " فوق آن است که خطا کند" و حتما باید از او اطاعت بی‌چون و چرا کرد و حتی سکوت در مقابل مواضع او جرمی نابخشودنی است است. البته کاملا واضح است که این جمله نماز میت که " انا لانعلم منه الا خیرا" یک جمله خبری نیست چرا که در اکثر موارد کسی که نماز را می‌خواند میت را نمی‌شناسد و اگر بشناسد چه بسا خطاهایی هم از او دیده است و اساسا ضمیر " انا ، ما" جمع است و گوینده نظر بقیه نمازگزاران را نمی‌داند و این انشاء است به شکل خبر و اینکه رهبری این جمله را نخواندند برای اینجانب به لحاظ اخلاقی و فهم معنای نماز توسط ایشان هرگز قابل فهم نیست. @soleimanisaa

حديث اخلاقی- معنوی بدترین مردم و بدتر از آنان @soleimanisaa