cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

نویسه/آموزش نوشتن

وابسته به آموزشگاه آموزش نویسندگی /کانال آموزشی نویسنده شدن

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
708
المشتركون
+224 ساعات
-27 أيام
-730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

ویژگی های روزنوشت این شد که ابتدا از روی دست بزرگان بنویسیم ؟ در ابتدا که از جملات بررکان تقلید می کتیم باید روزانه به صورت یک متن منسجم باشه؟ یا جملات پراکنده
إظهار الكل...
2.70 MB
Repost from N/a
چرا در خبر حق نداریم ذره ای اغراق کنیم اما در شعر و رمان اغراق جایز است. چه فرقی بین خبر و گزارش و نمایشنامه و فیلم نامه و سناریو نویسی وجود دارد؟ سوال بعدی: در تقلید از همون جملات نویسنده عینا باید استفاده کرد؟
إظهار الكل...
8.96 MB
چرا در خبر حق نداریم ذره ای اغراق کنیم اما در شعر و رمان اغراق جایز است. چه فرقی بین خبر و گزارش و نمایشنامه و فیلم نامه و سناریو نویسی وجود دارد؟ سوال بعدی: در تقلید از همون جملات نویسنده عینا باید استفاده کرد؟
إظهار الكل...
8.96 MB
چرا در خبر حق نداریم ذره ای اغراق کنیم اما در شعر و رمان اغراق جایز است. چه فرقی بین خبر و گزارش و نمایشنامه و فیلم نامه و سناریو نویسی وجود دارد؟ سوال بعدی: در تقلید از همون جملات نویسنده عینا باید استفاده کرد؟
إظهار الكل...
8.96 MB
پس حالا سوال اینه ؛ هر روز نوشت چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ تا ملا بنویس نشویم نویسنده شویم
إظهار الكل...
14.27 MB
👍 1
یه سوال ایا شما هم معتقد هستید که هر روز باید نوشت ؟حتی در حد چند جمله؟
إظهار الكل...
3.25 MB
Repost from N/a
سوت پایان اخرین کارگاه 📕روزگارتان خوش
إظهار الكل...
Repost from N/a
5.57 MB
حسین صفات نیا: پیر مرد دریا دیده در حالی که داشت از دریا بر می گشت،به خانه برود،مهوش بهش زنگ زد که بیاید درباره ی مسئله با هم گفت و گو کنند پیر مرد دوست نداشت برود پیش مهوش تصمیم گرفت بپیچاندش هر کاری انجام داد نتوانست حتی سعی کرد راه خود را عوض کند و از مسیر دیگری برسید وقتی که در حال خود بود در خیابان یک جام را دید در ابتدا فکر کرد این جام امده که ان پیر مرد را خوشبخت کند ان جام را ور داشت به خانه برد برای خانه مهوش هیچی نگرفته بود تصمیم گرفت ان را به مهوش بدهد مهوش وقتی ان را دید احساس ناراحتی داشت فکر کرد این جام نمی تواند تنشش را بر طرف کند سعی کرد بدون ان که پیر مرد بفهمد ان را ببرد در کنار سطل زبانه بگذارد وقتی که داشت بر می گذشت بدون ان که پیر مرد بداند دوستش میترا الیاتی را دید از بس که با میترا خوب بود میترا را بر داشت به خانه اش برد پیرمرد وقتی که میترا را دید بی اختیار یک شاخه گل بهش داد گل هایی که بیشتر بوی دریا به خود دیده بود دختر نتوانست حتی بفمد گل را ولی پیر مرد احساس جوانی گرفت بود پیر مرد داشت از غولی که در جام بود مشورت می گرفت که چه بگوید چه نگوید پیر مرد به گونه ای رفتار می کرد که دیوانه است یا حتی مالخولایی دارد در حالی که بدین گونه نبود فقط می خواست میترا نفهمد با این که خود میترا ضعیف بود ولی ضعیفش را بروز نمیداد پیر مرد از غول خواست هر چه می تواند به میترا کمک کند ولی غول امده بود به پیر مرد را جمع و جور کند انگار که مهوش از ارتباط گرفتن پیر مرد با میترا خوشش نمی امد پیر مرد اولین جوانی یک بار عاشق شده بود که ان هم نافرجام مانده به دلیل ان که مهوش در ثانیه اخر نه را گفته بود ولی این بار دیگر پیر مرد نمی خ است میترا را از دست بدهد پیر مرد سعی کرد میترا را متقائد کند که می تواند زندگی خوبی برایش فراهم امد ولی جسمش توانایی این کار را به پیر مرد نمی داد در آخر پیرمرد با غول به دل بیابان زد سعی کرد دیگر به طرف خانه مهوش نرود ولی میترا گشت دنبال پیرمرد در جا را گذشت اول رفت دریا از آب پرسید آب جواب درستی نداد بعد از هوا پرسید هوا هم فقط گفت به ما ربط ندارد ما نمی توانیم با انسان ها ارتباط بگیرم میترا از نهنگ پرسید نهنگ گفت این جا دنبالش نگرد اصلا به طرف دریا نیامده شاید رفته به طرف خشکی میترا گفت خشکی می توانید خشکی را طرف کنید دریا گفت بیابان میترا از بیابان بدش امده بود هر کاری کرد که نرود نتوانسته بود عقل این منطق را از میترا گرفت که نرود ولی میترا حسی کرد خودش را هر طور شده به پیرمرد برساند ولی وقتی که پیرمرد را با غول دید اولش تعجب کرد بعد فرار میترا بدون این که بداند فقط برای این که غول دختر بود نمی توانست دیگر با پیرمرد در رابطه باشد در حالی که پیر مرد هیچ خواسته نداشت فقط داشت به دوران کودکیش بر می گذشت
إظهار الكل...
Repost from N/a
2.91 MB
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.