"آخرین سامورایی"

دردمند از کوچه‌ی دلدار می‌آییم ما آه کز دارالشفا بیمار می‌آییم ما عشق، ما را عاقبت در بزم او بی‌قدر ساخت یار کم می‌خواهد و  بسیار می‌آییم ما در سر ما عشق، شور مستی منصور ریخت پای کوبان تا به پای دار می‌آییم ما زخمی تیغ جفا از کوی خوبان می‌رسیم گل به سر داریم و از گلزار می‌آییم ما نیست واقف هم زبان ما در این محفل کسی شمع می‌لرزد چو در گفتار می‌آییم ما واقف_لاهوری

باران رسید.

کَرَک جان خوب میخوانی!

در واقع کرک از ناامیدی می‌خونه و شاعر در پی امید دادن بهشه...

آره واقعا این شعر شعر بسیار زیباییه

حقیقتا دوست نداشتم عاشقش شدم چشاتو ک میبندی شعرش حس خوبی داره خیلی قشنگ شده واقعا ممنونم

قربان محبت شما🤍

خیلی خیلی قشنگ شده. آدم سیر نمیشه از گوش دادنش🤍

خداروشکر‌ دوشت داشتی