cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

عروسڪـ🔞ـ‌شیطان🔥

ببرمت رو تخت بخوابونمت از گردن تا سینه‌هاتو بخورم لیـ👅ـس بزنم🔞 ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی، معمایی، هـ🔥ـات، ممنوعـ🔞ـه، سڪ💦ـسی رَده‌سنی 𝟏𝟖+🚷 لینک #ناشناس👇 https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1788670-vDL8tgh #کانال_محافظ👇 @r0mAn_HaT_AroSakE

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
4 341
المشتركون
-1524 ساعات
-1327 أيام
-69430 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

-آهههه اومممم تاحالا یه قاضی ک.یر #کلفت که خوب میکنه ندیده بودم آیییی ک.یرشو از ک.صم دراورد و به لایه های چو.چولم #مالید -دوست داری کوچولو؟ میخوای تا صبح #بکنمت؟! حش..ری نالیدم: -اوهومممم ؛ بکن منو ؛ تند تند بکن آبم بیاد آه با فرو رفتن دوباره ک.یر #کلفت توی گوشت #واژن تپلم...🔞💦 https://t.me/+8POGlVXxGHgyNmJk سک..س با قاضی برای آزادی😈
إظهار الكل...
00:02
Video unavailable
یه پسر دو رگه فول سکسی🔥 هاکان پسری ایرانی/ترک که کلی خاطرخواه داره و...🙊 خودش از دخترا فراریه، اما با نجات یه دختر کوچولو از مرگ، دلش تکون می‌خوره! با خودش میگه دختره رو می‌فرستم بره، ولی دست و دلش می‌لرزه و از خواب و بیداری دختره سو استفاده می‌کنه و...🔞🥲 https://t.me/+gOkMIRXDcsxhNzNk
إظهار الكل...
animation.mp41.92 KB
_سـ🍆ـاک بزن ج.نده... مگه نمره نمیخواستی... #تفی رو ک‌یرش انداختم و دو تا دستم رو ک.یر دراز و #گندش کشیدم و #کلاهکشو رو لبم کشیدم: _ اوووووم استاد سوراخم با دیدن ک.یرتون باز و بسته میشه... 💦 اوووف. تند #تند تو دهنم جلو عقب میکردم. #کیرشو لای ممه هام گذاشتم و بالا پایین کردم که آبش ریخت و #سینمو سوزوند. _استاد ک.ون بدم برام جوابا رو تو برگه مینویسین؟ آه #غلیظی کشید و برم گردوند و... https://t.me/+tajEWqxfUmQ3MTI8
إظهار الكل...
#پارت_89 پله ها رو آروم آروم پایین اومدم، مامان روی کاناپه نشسته و با شخصی در حال مکالمه بود. با دیدنم متعجب نگام کرد، در حالی که ظاهرمو برانداز می‌کرد، اشاره کرد: _کجایی میری؟!. لبخندی زدم و کتاب رياضمو بالا آوردم، گفتم: _خونه عمو پرهام، آهیل باهام رياضی کار کنه!.. پشت بند حرفم منتظر حرفی ازش نشدم و براش دستی بعنوان خداحافظی تکون دادم و بیرون رفتم.... قدم زنان و با شوق خودمو به خونه‌ی عمو که چند خیابان باهامون فاصله داشت، رسوندم اما اون بین حس میکردم یه نفر داره تعقیبم میکنه... قبل این‌که زنگ بفشارم سرمو برگردوندم و با ندیدن هیچکی، شانه ای بالا انداختم حتما دچار توهم شدم... بی اهمیت به حسم زنگ در رو زدم که طول نکشید در با تیکی باز شد. با دو داخل سالن شدم و صدام رو با شوق بلند کردم: _زن عمو!... یاشیل!... آهیل!... فائزه خدمتکار زن عمو بارش به سمتم اومد و با خوشروئی گفت: _سلام هانا خانوم، خوش اومدین. لبخندی به روش زدم، در حالی که نگامو میچرخوندم، لب زدم: _سلام، کو بقیه؟!. _بارش خانوم همراه یاشیل خانوم بیرونن ولی آقا آهیل همراه دوستشون بالا هستن... ابروی بالا انداختم و با خودم زیر لب زمزمه کردم "دوستش"... کدوم دوستش؟!. سری تکون دادم و به سمت اتاقش رفتم. ولی قبل اینکه جلوتر برم خودمو توی آیینه کارهای روی دیوارشون برندازم کردم... همچی عالی و مرتب بود... هرچی جلوتر میرفتم تپش قلبم شدت می‌گرفت و دستام یخ تر... آهیل منو با این ظاهر میدید چه واکنش نشون میداد؟!. مطمئنم خوشم میاد اولین باره آرایش کردم... لبخندی روی لبام نشست... نزدیکای اتاق آهیل با خنده دختری میخکوب شدم... اين خنده حس خیلی بدی توی وجودم ترزیق کرد... اینقد بد بود که حالمو خیلی خراب کرد و اون لبخند روی لبام ماسید... قلبم در جا کپ کرد و از حرکت ایستاد. باور نمی‌کردم این صدا رو از اتاقش می‌شنوم... بغض سنگینی به گلوم چسبید که همون لحظه صدای اون دختر تموم وجودمو آتیش زد: _آهیل!... تو اصلا می‌فهمی عشق یعنی چی؟. مفهموم دوست داشتن رو چی؟!. من عاشقم و حاضرم جونم رو فدای عشقم کنم... مستانه خندید که به خودم لرزیدم... بی اختیارم آروم اشکام مثل ابر بهاری گونه‌هامو خیس می‌کرد... اون دختر توی اتاق آهیل بود و داشت از عشق و علاقه اش به آهیل میگفت!. با ادامه دادن حرفش شدت اشکام بیشتر شد: _چت خب، دیوونه دوستت دارم... عاشقتم... 𖣇ᴀꦿ‌ ᷢ‌ ⷪ ‌ᷤ ⷶ ‌ᷜ ‌ⷷ‌⭝ˢ‌ʰ‌ᵃ‌ʸ‌ᵗ‌ᵃ‌ⁿ↳❷𖤓ٜ⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┌🔥𖤓‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┚
إظهار الكل...
_ک*یرت اونقدر بزرگه که هروقت میشینم بلند میشم #سوراخام هوا میکشه با لذت چکی به #باسنم زد که از درد بیشتر به خودم لرزیدم _هیش #سواریتو‌ بکن کم حرف بزن کا*ندوم #خاردارو‌‌ دوست داری؟ دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و همونطور که بالای ک*صمو #میمالیدم‌ نالیدم _خیلی درد دارم فکر کنم #پاره شدم شاهو با سرعت بیشتری داخلم #تلمبه زد و همونطور که با یه حرکت رو تخت پرتم میکرد #لنگامو‌ داد بالا _صدف اونقدر میک*نمت تا انتقامه پدرمو بگیرم https://t.me/+PFPt9EEDwMdjZjRk صدف دختر مظلومی که مجبوره هر شب با ک*ص و کو*نش پسر عموشو‌ راضی کنه تا....💦💦
إظهار الكل...
_ میشه #جی‌جی هامو برام #بمالی؟ روی رون های عضلانیش نشستم که اخم هاش توی هم رفت. _ که چی بشه؟ #سوتین صورتیم رو جلوش در آوردم و دور گردنش انداختم. _ آخه شنیدم اگر برام بمالی #بزرگ میشه! تازه نوک هم باید ب#مکی ... پوزخندش پر رنگ شد. _ من از #سایزش راضی ام ...لازم‌نکرده بزرگ تر بشه. لجوجانه جی‌جی هام رو به هم چسبوندم. _ آخه #چاک نداره، ببین چقدر کوچولوعه ...زود باش دیگه بابایی https://t.me/+bf3NydCnZcc1ZTJk
إظهار الكل...
#پارت۱۲ _آهههه..اومم..اووف..پسرخاله..آهههه... #ک*یرت خیلی گنده اس..آییی آه اوف🔞💦🍆 نوید با حرفم حشری تر شد و خشن تر با #ک*یر کلفتش توی #ک*صم تلمبه زد که آه و ناله هام بلندتر شد و روی #ک*یرش با شهوت سواری کردم.... _آهههه...دخترخاله...اوووف...نمیدونستم تو این سن یه #ک*ص تپل داری آههه اوف نمیشه تنها از این #ک*صت لذت ببرم آههه پسرا بیاین داخل #ک*ص و کو*ن دخترخالمو براتون گشاد کردم اووف..💦🔞 ترسیده تا خواستم فرار کنم دوتا دستامو از پشت گرفت و محکمتر توی #ک*صم تلمبه زد و نوک صورتی #پستونمو شروع کرد به مکیدن که یهو با دیدن پسرای لخت با #ک*یر دراز و شق کرده.... https://t.me/+LX65nuF6F1s3ZDdk پسرخاله‌ی ۳۴ساله حش‍*‍ری به دخترخاله‌ی ۱۲ساله #کـ*ـص تپلش گروهی تجاوز میکنه که...🔞💦😱❌ #سک_س_گروهی_ممنوعه 💦🔞
إظهار الكل...
#part1 #کـ*ص لزجم رو از زیر شلوارم مالید که خودکارو توی دستم فشردم _نکن امیر الان یکی میبینه.. یکی از انگشتاشو توی #کـ*صم کرد که لبم رو گزیدم و تیزی خودکارو بیشتر توی دستم فشار دادم سر کلاس بودیم و استاد هم هی حواسش به ما بود انگار شک کرده بود انگشتشاش رو بالا آورد و آب #کـ*صم رو بهم نشون داد _چقد #خیس کردی توله حشری💦 حشری از حرفاش چشمام رو بستم که اینبار دوتا از انگشتاشو توی #کـ*صم کرد دیگه نتونستم طاقت بیارم و ناله ایی کردم _اهههه اهییی امیرررر اهیی استاد با عصبانیت فریاد کشید _ته کلاس زناشویی راه انداختین رضاییان؟ https://t.me/+weTSgKVKgqM5N2Fk توی کلاس فیزیک پسر مذهبی #کـ*ص دختر متاهل دانشگاه رو میماله💦
إظهار الكل...
#ک**ـیر مربی‌ هات🔞💦💦 #part210 _مهرسا مربی رفته اتاق الان بهترین فرصته ،برو حالشو ببر... هیجان زده و حش‍*‍ری شورتم خیس شد.. بلاخره میتونستم روی #کـ**یرکلفت مربی سواری کنم... باشگاه تقریبا خالی بود،باشگاه مختلطمون غیرقانونی بود🔞 پشت در اتاق ایستادم و در زدم. _بفرمایید با شنیدن صدای هات و مردونش دلم هوری ریخت... فکر اینکه با این صدای سکسیش دم گوشم حرفای کثیف بزنه باعث میشد آبم بیاد چه برسه به واقعیش... _اقای مربی میتونم بیام داخل؟ با سکوتش درو باز کردم که یهو با دیدنش درحال #جـق زدن ماتم برد...💦🔞 _اونجا خشکت نزنه توله سگ حش‍*‍ری من میدونم تو کف #کــیر مربیتی بیا اینجا و برای #کــیرم ساک بزن وگرنه خشک خشک میکنم تو #کــصت توله.... https://t.me/+QM6JFH6xCBYzYzQ0 https://t.me/+QM6JFH6xCBYzYzQ0
إظهار الكل...
-ببند دهنتو بذار قشنگ بکنه توش دیگه! گریه بلندی سر داد؛سعی کردم دستام رو آزاد کنم از اسارت طناب و #جیغ زدم: -- این سگه عوضی؛گفتی #تری‌سام نه اینکه سگ بیاری بندازی به جونم! سیلی ای به س‌ی‌نه‌‌ی #لختم زد،نگاهی به سگ بزرگش که خودش رو داخل #بهشتم می‌کوبید انداخت و غرید: -- دلت کلفتای دوستامو میخواد!؟ مالِ سگ ارضات نمیکنه گشاد خانم!؟ https://t.me/+RbOVMJc1RE41ZGMx دختر هاااتی ک فقط با رابطه #گروهی ارضا میشه و....🤤🔞👅👆
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.