ابوتراب

کارت عروسی‌اش را که خواست بنویسد، اول رفت سراغ اهل‌بیت علیهم‌السلام؛ یک‌کارت نوشت برای امام رضا علیه‌السلام مشهد؛ یک‌کارت برا امام زمان (عج)، مسجد جمکران؛ یک‌کارت هم به نیابت از مادر سادات نوشت و انداخت توی ضریح حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها. پیش از مراسم حضرت زهرا آمدند به خوابش و فرمودند:

«چرا دعوت شما را رد کنیم؟! چرا به عروسی شما نیاییم؟! کی بهتر از شما؟! ببین همه آمدیم؛ شما عزیز ما هستی.»

•شهید مصطفی ردانی‌پور را می‌گویم!•

هیچ کجا برای من کرببلا نمیشود...

فَصَبْرٌ جَمِيلٌ.

سُبحان‌َالله🤍

💚

گویی تو راهی بی‌انتهایی و من ...

من یادمه تجربه‌گرِ زندگی پس از زندگی وقتی می‌خواست امام حسین رو توصیف کنه، بین کلماتِ محدود دنیا می‌گشت و انگار واژه پیدا نمی‌کرد، در آخر این طور خطابشون کرد "نورِ مهربون". آخ نور مهربونم.. ممنون که به تاریکی‌هامون میتابی..