حوالیِ دانشکدهٔ ادبیات!
«دانشجوی زبان و ادبیاتِ پارسی» یک نقاشِ خوش لبخند که عکس های وارونه می گیرد و گاهی چند خطی می نویسد و دلش میخواست یک خانه ی پوسیده داشت که پنجره اش رو به «حافظیه» باز میشد... دوستدارِ همیشه و هنوزِ بیژن نجدی :)! کیانا رجائی فرد
إظهار المزيد1 068
المشتركون
+124 ساعات
-37 أيام
-2830 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
با قلم میگویم ای همزاد، ای همراه، ای همسرنوشت
نیک میدانی چهها دیدم به دورانهای زشت
شعرهایم را نوشتی دستخوش
اشکهایم را کجا خواهی نوشت...!؟
#روزنگار، ۳۰ شهریور، زادروز
#فریدون_مشیری
❤ 3
آه در باغ بیدرختی ما
این تبر را به جای گل که نشاند؟! ...
هوشنگ ابتهاج
💔 3
میشه بهم اطمینان بدید که من آدمم؟ میترسم آدم فضایی باشم..
❤ 2💔 1
سلام؛) من احساس میکنم از شدت احساساتی بودن، احمقترین و سادهترین موجوده روی زمینم...
❤ 3
در عمق آدم خوشقلبی بود. من هم خوش قلب بودم؛
اما زندگی مسئلهاش قلب نیست...
❤ 8
مژهٔ سوزن رفو کن نخ او ز تار مو کن
که هنوز وصلهی دل دو سه بخیه کار دارد
شهریار
❤ 5
آسمان رو همین حالا ببینید!
آنقدر صاف و پر ستارهست انگاری تو کویرم...
❤ 7
اینجا ما یکروز وقتی که اذان صبح را میدادند،
تمام عاشقانه هارا یکجا اعدام کردیم.
از فردا دیگر هیچ درخت اناری سبز نشد!
شاخههای هیچ درختِ سیبی سایه نینداخت به خانهٔ همسایه!
هیچ دختری با گوشوارهٔ بدلی،
چادرِ گلدار و پاهای برهنه و بلوری،
توی کوچه ندوید!
نه چون عشق اعدام شده بود، نه...
چون هیچ پستچی دیگر رکاب نمیزد
که یک خروار کلمه را بکشد ببرد آن سرِ دنیا،
تا شاید او بفهمد،
چقدر دوستش دارم...
🖋🎙کیانا رجائی فرد
«حوالیِ دانشکدهٔ ادبیات»
@kinrjiifrd 📻
برای پستچیهایِ دههٔ شصت! (۱).mp316.02 MB
❤ 9
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.