cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

ساناز زینعلی/ رمان سایه سرگردان

نویسنده ۱۴ عنوان رمان چاپی و آنلاین: فصل‌سرد‌انتظار/شب یلدا/این‌آخرین‌باره/بازآ/ عمر روزهای عاشقی/آدمک‌مجازی/بهتان‌نیست/انتهای اردیبهشت/طواف‌خورشید/بغض‌عریان‌زمستان/نم‌نم‌باران‌پاییزی/ماریتا/رقصی چنین ... رمان آنلاین «سایه سرگردان»

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
1 797
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+27 أيام
-930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

لیستی از برترین‌ رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️ 🥑عاشق کسی شدم که برادرش رو با دستای خودم کشته بودم ! 🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و 🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست 🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت 🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 🥕همخونگی با پسر نجات دهنده اش ... . 🥥دوست داشتنش ساده نیست 🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه 🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... 🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 🍉عشق تا بینهایت 🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید 🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتی‌گیرِ شیطون! 🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم .. 🍑تلاش برای انتقامی سخت از خانِ یک عمارت توسط دختری زخم خورده! 🍇همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام ! 🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 🥝انتقام گذشته‌ای که هرگز فراموش نمی‌شد. 🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🍍سرباز دختری که به اسارت دشمنان میوفته هرشب ... 🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت 🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 🍉عاشق مردی شدم که نامزد داره اما نمیتونستم ازش بگذرم 🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود 🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🍑به نامزدش خیانت میکنه و با یه خلافکار میره تو رابطه... 🥭دختر بیوه‌ بعد مرگ شوهرش می‌فهمه که شوهرش... 🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🍎عشقم بهم خیانت کرد 🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... 🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🍋‍🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! 🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
إظهار الكل...
یه سورپرایز خفن اینجا گذاشتم برای آخر هفته تون 😎😌 https://t.me/+rL2Xs1SgI2s1M2Fk
إظهار الكل...
یه سورپرایز خفن اینجا گذاشتم برای آخر هفته تون 😎😌 https://t.me/+rL2Xs1SgI2s1M2Fk
إظهار الكل...
لیستی از برترین‌ رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️ 🥑عاشق کسی شدم که برادرش رو با دستای خودم کشته بودم ! 🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و 🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست 🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت 🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 🥕همخونگی با پسر نجات دهنده اش ... . 🥥دوست داشتنش ساده نیست 🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه 🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... 🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 🍉عشق تا بینهایت 🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید 🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتی‌گیرِ شیطون! 🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم .. 🍑تلاش برای انتقامی سخت از خانِ یک عمارت توسط دختری زخم خورده! 🍇همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام ! 🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 🥝انتقام گذشته‌ای که هرگز فراموش نمی‌شد. 🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🍍سرباز دختری که به اسارت دشمنان میوفته هرشب ... 🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت 🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 🍉عاشق مردی شدم که نامزد داره اما نمیتونستم ازش بگذرم 🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود 🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🍑به نامزدش خیانت میکنه و با یه خلافکار میره تو رابطه... 🥭دختر بیوه‌ بعد مرگ شوهرش می‌فهمه که شوهرش... 🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🍎عشقم بهم خیانت کرد 🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... 🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🍋‍🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! 🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
إظهار الكل...
Repost from N/a
طره‌ای از موهام که جلوی صورتم افتاده بود رو پشت گوشم انداخت و مماس با صورت پچ زد: - چرا اینقدر خوشگل و دلبری، هوم؟ مسخ شده مثل خودش پچ زدم: - نمیدونم، خودت چی فکر میکنی؟ سرش رو کنار گوشم آورد و پچ زد: - من فکر میکنم که این خوشگلی و این حد از دلبر بودن ذاتیه، خدا گذاشته تو وجودت تا برای من فقط خرجش کنی! لبخندی زدم و گفتم: - یعنی من مال توام؟ آره‌ای گفت و با گ.از گرفتن لاله گوشم دستش نوازش وار.... https://t.me/tdalroman #عاشقانه #اربابی #خ_شن پسره دختره رو خفت میکنه یه گوشه تا یه لقمه‌اش کنه🫢🔥
إظهار الكل...
آوات ژیان⛓

رمان‌های "تی.دال"

Repost from N/a
لیستی از برترین‌ رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️ 🥑عاشق کسی شدم که برادرش رو با دستای خودم کشته بودم ! 🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و 🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست 🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت 🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 🥕همخونگی با پسر نجات دهنده اش ... . 🥥دوست داشتنش ساده نیست 🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه 🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... 🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 🍉عشق تا بینهایت 🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید 🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتی‌گیرِ شیطون! 🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم .. 🍑تلاش برای انتقامی سخت از خانِ یک عمارت توسط دختری زخم خورده! 🍇همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام ! 🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 🥝انتقام گذشته‌ای که هرگز فراموش نمی‌شد. 🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🍍سرباز دختری که به اسارت دشمنان میوفته هرشب ... 🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت 🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 🍉عاشق مردی شدم که نامزد داره اما نمیتونستم ازش بگذرم 🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود 🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🍑به نامزدش خیانت میکنه و با یه خلافکار میره تو رابطه... 🥭دختر بیوه‌ بعد مرگ شوهرش می‌فهمه که شوهرش... 🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🍎عشقم بهم خیانت کرد 🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... 🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🍋‍🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! 🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
إظهار الكل...
Repost from N/a
لیستی از برترین‌ رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️ 🥑عاشق کسی شدم که برادرش رو با دستای خودم کشته بودم ! 🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و 🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست 🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت 🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 🥕همخونگی با پسر نجات دهنده اش ... . 🥥دوست داشتنش ساده نیست 🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه 🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... 🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 🍉عشق تا بینهایت 🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید 🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتی‌گیرِ شیطون! 🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم .. 🍑تلاش برای انتقامی سخت از خانِ یک عمارت توسط دختری زخم خورده! 🍇همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام ! 🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 🥝انتقام گذشته‌ای که هرگز فراموش نمی‌شد. 🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🍍سرباز دختری که به اسارت دشمنان میوفته هرشب ... 🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت 🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 🍉عاشق مردی شدم که نامزد داره اما نمیتونستم ازش بگذرم 🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود 🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🍑به نامزدش خیانت میکنه و با یه خلافکار میره تو رابطه... 🥭دختر بیوه‌ بعد مرگ شوهرش می‌فهمه که شوهرش... 🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🍎عشقم بهم خیانت کرد 🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... 🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🍋‍🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! 🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
إظهار الكل...
Repost from N/a
قبل از این که دایی به من برسد از روی مبل بلند شدم و کمی عقب رفتم و به دایی که همچنان به سمتم می آمد خیره شدم. با هر قدمی که دایی به سمتم من برمی داشت من یک قدم عقب رفتم تا پشتم به دیوار رسید. دیگر راه گریزی نداشتم. نالیدم: - دایی........... - دایی و زهرمار . صدای فریادش چنان بلند بود که آذین را به گریه انداخت. چشم بستم. حالا که کار به اینجا رسید بود، باید تمامش می کردم. به خاطر خودم، به خاطر آذین و به خاطر آرش. باید همین امروز همه چیز را تمام می کردم. - دایی من تصمیم و گرفتم دیگه نمی خوام با آرش زندگی کنم. شما هم نمی تونید منصرفم کنید. یک طرف صورتم سوخت و گردنم با صدای بدی به سمت عقب چرخید. همه از جایشان بلند شدند. حاج احمد جلو آمد و دست روی بازوی دایی گذاشت. - آقا رضا این چه کاریه؟ با کتک زدن که چیزی درست نمی شه. باید ببینیم مشکل سحر خانم چیه که رفته این کار رو کرده........... - مشکلش چیه؟ هیچ مشکلی نداره حاجی، فقط می خواد ما رو بی آبرو کنه. می دونی چرا؟ چون مثل مادرش خرابه. چون خون اون هرزه تو رگه هاشه. آتش گرفتم. چرا همیشه من را با مادرم مقایسه می کردند. چرا مطمئن بودند که من جا پای مادرم می گذارم. چون خون آن زن در رگ های من بود. خون چه کسی در رگ های مادرم بود. عزیز؟ آقا جان؟ مگر همان خون در رگ های دایی و خاله ها نبود. پس چرا آنها مثل مادرم نشدند؟ چرا من باید حتماً مثل مادرم می شدم. صاف ایستادم و برای اولین بار حرف دلم را به زبان آوردم. - خون تو رگ های مادر من همون خونی که تو رگ های شماست. پس هر چی مادرم هست شما هم هستید. دایی به سمتم یورش برد. زن دایی توی صورتش زد. حاج احمد دایی را گرفت و به عقب کشید. صدای گریه آذین بلندتر شد. آرش از جایش تکان نخورد. - حروم زاده. با بهت به خاله زهرا که با تنفر نگاهم می کرد، خیره شدم. چرا من را حرامزاده خوانده بود؟ https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk وقتی حرف طلاق از همسرم که پسرخاله ام بود زدم مرا حرام زاده خواندند! آن هم به جرم مادرم! به جرم پدری که هیچکس او را ندیده بود! من اما فقط یک عاشق بودم! عاشقی که می خواستم با طلاق قلب همسرم را برای خودم کنم اما او‌....
إظهار الكل...
برای عضویت تو کانال VIP رمان سایه سرگردان می‌تونین مبلغ ۴۰۰۰۰ تومان رو به شماره کارت زیر ارسال کنین و فیش رو برای ادمین بفرستین تا لینک در اختیارتون قرار بگیره. 6037991921818286 ادمین👇 @sayeye_sargardan_admin
إظهار الكل...
👍 2
#سایه_سرگردان #ساناز_زینعلی #پارت۲۲ دلش یک دور شمسی دور خورشید چرخید و نور به همه جهتش تابید، اما شاکی گفت: _ برو بچه... برو رد کارت. تو کوچیک‌تری، من باید حواسم به تو باشه، نه تو به من. حواس بهنود آن‌جا نبود‌. فکرش انگار جایی دورتر جا مانده بود که حتی لبخند نصفه و نیمه‌اش هم بی‌روح بود‌. یک گیس او را گرفت و لبش را حالت بوسه روی آن می‌گذاشت زمزمه کرد: _ کاری داشتی روی عماد حساب کن. بچهٔ خوبیه. _ می‌آد امروز؟ _ آره. این بچه‌هام همه‌شون با مرام و معرفتن. حسابی هم سفارش شدن. باهاشون راحت باش، فکر کن خود منن. گوشه چشم به هیاهوی آن‌ها پشت پیشخان کافه نگاه کرد. مانی بی‌ آن‌ که مسئولیتش به او داده شود، سرپرستی اکیپ را به عهده گرفته بود. _ باشه قربونت برم. دلتو نذار پیش من. من که این‌جا، جام خوبه. تو روی آب و دریا سرگردونی‌. _ این‌جا سرگردونم، اون‌جا زندگی می‌کنم. حریف او نمی‌شد. این عشق او به دریا تمام‌شدنی نبود‌‌. رفت سمت مانی. ** _ با بچه‌ها تو این کافه قرار گذاشتم‌. _ باشه، ولی وقتی تو اینجوری پکری بریم چی‌کار؟ _ پیش مامان سنگ رو یخم کردی. _ مامانت مسئولیت زندگی تو و بهارک رو داره. قرار نیست گرفتاری‌های منم ایشون رفع و رجوع کنه. _ آره جون عمه‌ت! _ کدوم؟ سوده یا سرمه؟ خندید. ماهنوش هم! وقتی وارد کافه شدند، همه دور میزی جمع شده بودند و سر و صدایشان فضای کافهٔ خلوت را پر کرده بود. جلوتر از بهنود قدم برمی‌داشت، اما وقتی به آن‌ها رسید، ایستاد تا او جلو برود و معرفی‌اش کند. همهمه‌ها بیشتر شد و همه از پشت میز برخاستند. بهنود حین دست دادن با پسرها، ماهنوش را معرفی کرد. ماهنوش دست اولین پسر را فشرد و او گفت: _ من مانی‌ام. دو سال باریستای یه کافه بودم که خب، صاحبش جمع کرد و منم بیکار شدم‌. هم‌سن بهنود بود و هم‌کلاسی دبیرستان او. قدش بلند بود و هیکل متناسبی که نشان می‌داد حرفه ای ورزش کرده است. به بعدی که نزدیک شد، حس کرد او از دست دادن خجالت کشیده است. پسری هم‌سن آن دو با چشمانی مورب که به نظرش افغانستانی آمد‌. _ من بداقبالم خانم‌‌. همه پسرها یک‌صدا زدند زیر خنده. مانی گفت: _ خودشم قبول داره که بداقباله. ماهنوش گیج و سردرگم نگاهشان کرد. بهنود گفت: _ اقباله، بچه تایباد. خودشم قبول داره بد اقباله فلک‌زدهٔ بدبخت. دوباره همه خندیدند. «یادم باشه از بهنود بپرسم چرا بهش می‌گن بداقبال!» با نوید و مهدی هم آشنا شد. مهدی حسابدار بود و ماهنوش گفت فعلاً خودش از پس حساب و کتاب برمی‌آید تا وقتی که کافه شلوغ و پر رونق شود، اما تصمیم گرفت از نوید و اقبال و مانی دعوت به همکاری کند. حالا مانی باریستای کافه بود، اقبال مثل خودش گارسون بود و مسئولیت تبلیغات و تولید محتوا برای صفحات مجازی کافه را سپرده بودند به نوید که گفته بود رزومهٔ قوی در این زمینه دارد. به اقبال خودش آموزش می‌داد. امروز تیم چهارنفره‌شان کافه «ماهی ماما» را افتتاح می‌کردند.
إظهار الكل...
👍 9 1
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.