کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
کُنّاش: شاید به معنی اصول باشد، و شاید به معنی مطالبی بیسامان که در کتابی نوشته باشد، از کنشاء به معنی جعد[زلف تابدار].(دهخدا) عضو میزپژوهش فقه در اندیشکده علم و سیاست فارسی عضو شورای علمی موسسه جلوه نور علوی عضو تحریریه مجله سوره @H_mirrokni
إظهار المزيد1 041
المشتركون
+124 ساعات
+357 أيام
+3530 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
Photo unavailableShow in Telegram
🔺 | سهکاهن؛ رمانی ضدّ تاریخ|
[نقدی بر رمان سهکاهن]
"اگر بگوییم هیچیک از شخصیتهای این داستان ربطی به واقعیت تاریخی این شخصیتها ندارند، بیراه نگفتهایم. شخصیتهای سه کاهن تماماً شخصیتهای دروغیناند..."
متن کامل را از طریق فرستهزیر ببینید 👇
@konashmirrokni
Repost from N/a
📌سه کاهن؛ رمانی ضدّ تاریخ
📎 نقدی بر رمان #سه_کاهن
📝 نویسنده نقد: #حمیدرضا_میررکنی_بنادکی
«سه کاهن» اثری است متکفل نقل ماجرای جستوجوی چند کاهن برای به دست آوردن کودکی به نام محمد؛ اما معلوم نیست از خلال روایت خیالپردازانۀ این ماجرا، کتاب قرار است چه حقیقتی را برملا کند و خواننده را به چه حقیقتی توجه دهد؟
اول:
تا قلم شروطی را لحاظ نکند، شایستگیِ روایت داستان اولیای الهی را به دست نمیآورد. این شرط البته شرط عامّ قلم است؛ هر چیزی واجد حقیقتی است و قلم باید از آن حقیقت پرده بردارد. این اصلِ عام به طور خاص در داستانهای مربوط به اولیا، آزمونی بس خطیرتر و عیانتر پیدا میکند. محمد مصطفی(ص) داعی به حقّ و توحید است و هر توصیفی از زندگانی او، تنها تا جایی توصیفی راستین است که بتواند حق بودن او و دعوتش را آشکار کند. خیالات ما دربارۀ محمد مصطفی(ص)، ولو واجد جذابیتهایی باشد، مادامی که نتواند این دعوت را آشکار کند و آن حقیقت را متجلی نماید، هنوز حقّ نوشته شدن و خوانده شدن را نیافته است. هر چیز که کمتر از این حق را ادا کند، به زودی تحریف حقیقت محمد(ص) را در پی خواهد داشت. چنانکه بزرگان طریقه محمدی گفتهاند: شئون ولایت محمدی در سه جا دیدنی است؛ در گفتار و کردار و احوال رسول خدا(ص)؛ چه میان اهل معرفت چنین منقول است که فرمود: «الشریعۀ اقوالی، و الطریقۀ افعالی، و الحقیقۀ احوالی.»
قلمهایی که زندگانی آن مقام عظمی را روایت میکنند، به طور طبیعی از دو حال خارج نیستند؛ یا آنچه میگویند اظهار حقیقت است، یا اظهار حقیقت نیست که اگر این باشد، در اصل تحریف حقیقت او خواهد بود. اینجا منظور از حقیقت، مطابقت با واقعیت تاریخ نیست، بلکه مطابقت با روح حقیقت محمدی است. چه بسا هنرمند در مقام تألیفِ اثرِ هنری خیالپردازی کند و در این خیالپردازی چیزهایی را نقل کند که سندی تاریخی دربارۀ آن موجود نباشد، اما آن خیالپردازی اذهان را متوجه روح ولایت و دعوت محمدی کند. این خیالپردازی و اثر متولدشده در این خیال از آنجایی که آن روح کلی را انعکاس داده است، اثری درخور و راستین تواند بود. اما هر خیالپردازی که بیرون از این دایره باشد، تحریف است.
با این مقدمه، کتاب «سه کاهن» را کتابی جالب توجه خواهیم یافت. داستان این کتاب مربوط است به دوران حضور کودکی به نام محمد در دامان حلیمۀ سعدیه (که دایۀ ایشان بود). داستان ظاهراً قرار است فصلی از زندگانی رسول خدا(ص) را منعکس کند و چیزی دربارۀ ایشان بگوید؛ اما محمد مصطفی(ص) هیچ حضور خاصی در داستان ندارد؛ حضور آن نبیّ مرسل را صرفاً با «پستانهای پرشیر بزهای حارث (همسر جناب حلیمه)» و «دشتهای پرعلوفۀ اطراف این خانواده» درمییابیم. محمدِ سه کاهن یا خواب است یا اگر هم بیدار است، ساکت و آرام در گوشهای مشغول بازی با چیزی است. البته او کودکی متبرک هم هست و عدهای از او شفا میجویند و تبرک میخواهند. این «متبرک بودن» هم نقطۀ مهم و پرتکراری است در کتاب؛ چراکه تنها دستآویز نگارنده است برای اظهار وجوه الهی محمد مصطفی(ص) در کودکی. البته تلقی نگارنده از الهی بودن، به وضوح تلقیای مسیحی است؛ «الهی بودن» در الاهیات مسیحی (خصوصاً ادبیات عرفانی قرون وسطایی) به «متبرک بودن» است و در این نقطه تجلی دارد؛ حال آنکه سنت اسلامی، الهی بودن را در «موحّد» بودن و «مربّی» بودن دنبال میکند.
کسی اگر یک بار حضور محمد مصطفی(ص) در خانوادۀ حلیمه سعدیه را در دل اسناد دم دستیِ تاریخی دنبال کرده باشد، تعجب خواهد کرد که چرا به جز «پرشیر شدن پستان بزها و تند و تیز شدن شترهای همسر حلیمه»، به هیچیک از آثار دیگر حضور رسول خدا(ص) در این خانواده توجه نشده است؟! با اینکه آن آثار دیگر، سهم بیشتری از روایات جناب حلیمه در خصوص کودکی رسول خدا(ص) را تشکیل میدهند!
برای مطالعه ادامه این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید:
bookroom.ir/mag/content/247
@bookroommag
@bookroom
سه کاهن؛ رمانی ضدّ تاریخ | نقدی بر رمان «سه کاهن» - مجله کتاب فردا
میشود سهل گرفت و کتاب «سه کاهن» را برای کسانی که علاقهمند به نفس توصیفات خیالپردازانهاند توصیه کرد؛ میشود آن را برای کسانی که به دنبال طرحی رازورزانه از زندگانی اولیای خدا هستند مناسب دانست، اما آن را به علاقهمندان رمان تاریخی نمیشود توصیه کرد.
Emailing شهيد الكرامة - الشهيد النمر.pdf
شهيد الكرامة - الشهيد النمر.pdf2.75 MB
|یادی از شهید مردم سالاری دینی|
شهی.د محمد ال.نمر را نمیشناختم. بهلطف چند جزوهای که یکی از برادران عراقی چند روزی بعد از دیدارمان در عراق برایم فرستاد، کمی بیشتر شناختمش. آنچه برایم در ادبیات و گفتار شهید نمر بسیار بارز است؛ تاکید او بر حریت مردم در انتخاب دولت و حاکمیت صالح برای خود است. این اختیار حکومت برای خود بهنزد او، هم حق مردم است و هم واجب است بر مردم. او از منادیان جبهه مردم سالاری دینی بود و چرا نباید بهدست دشمنان مردم و دشمنان دین خدا بهشهادت میرسید؟
انتشار این فیلم مناسبت زمانی خاصی ندارد. فقط خواستم نطق گیرا و شجاعانه شهید را ببینیم که روحافزا است. وقتی کلمات شجاعانه او در این خطبههای نمازجمعه در درون کشور سعودی را شنیدم؛ یاد کردم از این ابیات زندهیاد سایه؛
"لیک مرگ دیگری هم هست
دردناک اما شگرف و سرکش و مغرور
مرگ مردان، مرگ در میدان
با تپیدنهای طبل و شیونِ شیپور
با صفیر تیر و برق تشنه شمشیر
غرقه در خون پیکری افتاده در زیر سم اسبان.
وه چه شیرین است
رنج بردن
پافشردن
در رهِ یک آرزو مردانه مردن!
وندر امید بزرگ خویش
با سرودِ زندگی بر لب
جان سپردن"
بهقول آن شهید که بر شهیدان سیادت دارد:
انی لااری الموت الا سعاده
و لاالحیاه مع الظالمین الا برما
رحمت و رضوان خدا بر شهی.د نمر.
❤ 10👍 1
02:04
Video unavailableShow in Telegram
🔺️|یادی از شهید مردمسالاری دینی|
[بخشی از سخنرانی شهید محمدالنمر در دفاع از حق مردم در انتخاب حاکم]
46.80 MB
❤ 2
🔺️ بيان مشترك لفصائل المقاومة:
"ندعو كل أبناء شعبنا وأمتنا وأحرار العالم لتصعيد المقاومة بكافة أساليبها وأشكالها وأدواتها ومواجهة الإرهاب الصهيوأميركي في كافة أماكن تواجده."
▪️ما هم مخاطب این خطاب مقدسیم و باید شان خود را در تصعید و توسعه و تشدید هجمه بر رژیم پیدا کنیم.
👌 5
(بخش دوم)
واقع امر آن است که مرحوم سیدهاشم حداد(ره) در این بیان چیز شاذّی نفرمودهاند. این مطلب هم در میان برخی از بزرگان امامیه سابقه داشته است و هم در ادبیات حدیثی ما بیاصل و نشان نیست. اینکه شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) نعمتی بزرگ است و مومنین اگر از باطن آن خبر داشتند به شادی میپرداختند، قبلا هم بیان شده است. فی المثل در مقدمه کتاب الملهوف که از مقاتل معتبر ما است مرحوم سید بن طاووس چنین نوشتهاند:
«و لو لا امتثال أمر السنة و الكتاب في لبس شعار الجزع و المصاب لأجل ما طمس من أعلام الهداية و أسس من أركان الغواية و تأسفا على ما فاتنا من السعادة و تلهفا على امتثال تلك الشهادة و إلا كنا قد لبسنا لتلك النعمة الكبرى أثواب المسرة و البشرى و حيث في الجزع رضا لسلطان المعاد و غرض لأبرار العباد فها نحن قد لبسنا سربال الجزوع و آنسنا بإرسال الدموع و قلنا للعيون جودي بتواتر البكاء و للقلوب جدي جد ثواكل النساء»(اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص4)
و آنچه مرحوم سید فرمودهاند نیز از خودشان نیست؛ بلکه ریشه در ادبیات روایی ما دارد، و توجهی است که خود حضرات معصومین(ع) ما را به آن متوجه کردهاند. در امالی شیخ طوسی(ره) به سندی که گویای تبار اصیل این نقل است، چنین روایت شده است؛
«74- 43- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الطَّيِّبِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّحْوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ أَحْمَدُ بْنُ مَازِنٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْبَزَّازُ، قَالَ: حَدَّثَنِي بَكْرُ بْنُ هِشَامٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) يَقُولُ:
إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) عِنْدَ رَبِّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَنْظُرُ إِلَى مَوْضِعِ مُعَسْكَرِهِ، وَ مَنْ حَلَّهُ مِنَ الشُّهَدَاءِ مَعَهُ، وَ يَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِحَالِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ، وَ بِدَرَجَاتِهِمْ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) مِنْ أَحَدِكُمْ بِوَلَدِهِ، وَ إِنَّهُ لَيَرَى مَنْ يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ يَسْأَلُ آبَاءَهُ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ) أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لَهُ، وَ يَقُولُ: لَوْ يَعْلَمُ زَائِرِي مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهُ لَكَانَ فَرَحُهُ أَكْثَرَ مِنْ جَزَعِهِ، وَ إِنَّ زَائِرَهُ لَيَنْقَلِبُ وَ مَا عَلَيْهِ مِنْ ذَنْبٍ.»(الأمالي(للطوسي) ؛ النص ؛ ص54)
عبارت "و لو یعلم زائری ما اعدّ الله له لکان فرحه اکثر من جزعه" بسیار واضح است. میفرمایید زائر اگر نسبت به آنچه پرودگار برای او قرار داده بینا و آگاه بود، شادیاش بیش از اندوهش میشد. یعنی باطن این زیارت فرح و ابتهاج است. حدیث شریف واجد لطائف بسیاری است. اما مقصود م فعلا توضیح آن است که بیان مرحوم سیدهاشم حداد(ره) و مرحوم سید بن طاووس(ره) بیاصل در سنت روایی و سنت اصیل شیعی نیست.
مسلم است که مراد سیدهاشم(ره) ترک شعائر حسینی نبوده است. بلکه ایشان دارند توجه میدهند که چگونه سرور و بهجت و سعادتی در باطن این شهادت خوابیده است، و اگر ما نمیبینیم این حقیقت را بهجهت حجاب و غفلت ما است. روشن است که عمل شعائر حزنانگیز حسینی با توجه به باطن پرشور و نشاط آن، یک عمل است ، و بیتوجهی به بلندای این نعمت و درک نکردن آن بهجت نهفته در این داغ، عملی دیگر. مراد بزرگان، ترک آن عمل نیست، بلکه تصحیح توجه ما در حین عمل به شعائر حسینی است. اگر شهید مصداق «فرحین بما آتاهم» است، دیدار این فرح، در دسته دیدارهای باطنی است که برای اهلالله رخ میدهد و اغیار البته از این دیدار محروماند.
👍 5
Photo unavailableShow in Telegram
🔺️|باطن زیارت سیدالشهدا(ع) مسرت و شادی است|
▪️[تاملی به عبارات پر مناقشه سیدهاشم حداد(ره) درباره شادی در غم سیدالشهدا(ع)]
آنچه در تصویر میخوانید پاورقی است که محققین موسسه مطالعات شیعی(طیف آیتالله حسن میلانی) بر رساله مرحوم مجلسی دوم (ره) زدهاند. بخش عمدهای از حجم این کتاب پاورقیهایی است در نقد آراء عرفانی و مواضع اهل غلو. گویی که اصلا این رساله تصحیح شدهاست تا بهانهای باشد برای آنکه در قالب این پاورقیها اهلغلو (که عرفا را هم در نظر ایشان شامل میشود) نواخته شوند. در یکی از این پاورقیها شاهد طعنه مصححین کتاب به مرحوم سیدهاشم حداد هستیم.
(ادامه در پست بعدی)
👍 2❤ 1
اساس همه شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع میشود. انسان اساس پیروزی است و اساس شکست است. باور انسان اساس تمام امور است.
▪️فخرالسالکین الامام سیدروحالله الخمینی
(صحیفه امام . ج۱۴ : ۳۰۶)
❤ 21👍 5
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.