cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

⛓دربـنـد فــاحـشـگـے⛓

پارت گذاری روزانه 💛 بـہ قـلـم مها💫 کپـی ممنوع حتی با ذکر نام نویسنده🚫 ایدی جهت سفارش تبلیغات:

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
7 071
المشتركون
-624 ساعات
-787 أيام
-21730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

ک.ص دادنم به قاضی برای آزادی🔞 سرمو گرفت و زیر میز برد و همونجور که روی صندلی نشسته بود شلوارش رو در اورد و عباشو بالا داد. -ک.ست ارزش اینو داره که بخاطرش آزادت کنم؟ شلوار گشاد زندانیم رو پایین داد و شورت گل گلیمو کنار زد بخاطر تو زندان بودن نتونسته بودم شیو کنم نگاهی به موهای ک.سم انداخت و تفی کف دستش ریخت و دور موهای ک.سم چرخوند که ناله ای کردم _اوممممم آقاااا ک.سم مال شماس ک.س گشادمو بگا آهههههه کمرمو به میز چسبوندم و عین جنده ها تو دادگاه آه و ناله کردم که ک.یرشو تو دست گرفت و به چ.وچولم مالید _تو زندون خیلی گاییدنت نه؟ جوری میگامت که دیگه یادبگیری به غیر از من به کسی ک.س بی ریختت رو ندی تا خودشو محکم توم فرو کرد... https://t.me/+iXZ-Ozc4VR41YjI0 https://t.me/+iXZ-Ozc4VR41YjI0
إظهار الكل...
فاحـشه‌ی قاضـی🔞⚖

آقای قاضی با پوست سفید سوتین مشکی بسته بود، خودت بودی نمیکردیش؟ 🔞👅💦

00:20
Video unavailable
منو تورو واسه هم آفرید ..
إظهار الكل...
7447917AE1DD4A7E14D12C25CBF47FB5_video_dashinit.mp41.08 MB
#فورسام #تریسام #سکس_گروپ💦🔞 #پارت19 اون دوتای دیگه اون پایین ک*.یرم رو از #شورت که در آوردند هین بلندی کشیدند. حتما از بزرگی و #کلفتیش تعجب کردند! اونی که موهای زرد #بلندی داشت و چشم هاش مشکی بود همونطور که چشم هاش برق می زد گفت: _ چه #کلفت و بز ... نذاشتم ادامه حرفش رو بزنه و پر فشار مردو*.نگیم رو داخل #دهنش کردم که اون یکی هم شروع به لیسیدن تخم هام کرد. آخ رو ابرا بودم ...! من رو روی تخت دو نفره داخل اتاق پرت کردند و یکیشون کی*.رم رو بین #پاهاش تنطیم کرد و خودش رو تا واردم کرد که صدای نالش بلند شد! اون دوتای دیگه م*.مه هاشون رو بهم #مالوندن و لب های همو بوسیدن و یکیشون بهم نزدیک شد و لبم رو بوسید و بعد روی صورتم نشست که شروع به #لیسیدن ک*.صش کرد. از اون طرف با اون دختره شروع به بوسیدن هم کردند. زبونم رو وارد ک*.صش کردم و اونقدر تند تند زبون می زدم که سریع ار*.ضا شد و از روم بلند شد و شروع به #مالوندن خودش کرد. اون دختره که داشت روم سواری می کرد از روم بلند شد و اونی که موهای #شرابی متوسطی داشت روم نشست و تند تند خودش رو بالا و پایین می کرد. از لذت داشتم #بیهوش می شدم اما انگار اونا از من دست بردار نبودند و تا #شیره وجود من رو نمی کشیدند ول کن نبودند که...😈🔞 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 پسره اختلال دو قطبی داره و الان که قسمت شیطنتش فعال شده رفته پارتی و با دخترا تریسام و فورسام می زنه اما نمیدونه که ...🔞❌
إظهار الكل...
🔞عـروسـ افـسـونـگـر🔞

یجوری حش*.ریم کنی که بشینم رو دهنت بگم فقط لی*س بزن لنتی👅💦 رمان: #عروس_افسونگر🔞🔥 #عاشقانه #بزرگسال #روانشناسی😈💦 نویسنده: #بانوی_طلایی_F رمان های کاملم @novel_bano P1

https://t.me/c/1986431345/11

#پارت۱۴۷ -امشب عین یه هرزه خوب لنگاتو وا می کنی و می ذاری خان کارشو کنه وگرنه خودم خلاصت می کنم! نامادری با حرص سینه شو تو مشتش فشار میده و بعد هلش میده تا به حجله ببرن و قبل از اومدن خان آماده‌اش کنن. به محض اینکه خان داخل سالن شد مادرش گفت: -پسرم محبوبه اینجاست هرموقع کارو تموم کردی میاد دستمال خونی رو می‌گیره. رسمه خان... باید دونفر شب حجله همراه عروس بیان پشت در بشینن...! -بیان بشینن که چی بشه مادر؟ صدای آه و ناله‌ی عروسمو به گوش چهارتا خاله خانباجی برسونن؟ همشون ترسیده از خشمش قدمی عقب رفتن. -پسرم تو خانی... یه ایل امشب منتظر دستمال سرخ عروستن! می‌خوان برات کِل بکشن... شادی کنن! -کسی حق نداره پشت اتاق من و عروسم گوش وایسه! غیرتش برنمی‌داشت کسیو به خلوتشون راه بده! هنوز به ورودی راهرو نرسیده بود که نادر صداش می زنه: -پسرم صبر کن...! چاقوی جیبی رو توی مشتش میذاره. -این چاقو رو تو جیبت نگه دار... اگه عروست باکره نبود خلاصش کن! از خشم سرخ می شه! عروسش باکره نباشه؟ -خان عمو! به حرمت موی سفیدت وانمود می کنم چیزی نشنیدم! می خواد بره‌که نادر بازوشو را می گیره: -اما این رسمه پسرم! زن من اینجا می مونه... جلوتر میاد تا فقط امیرمحتشم صداشو بشنوه: -می مونه اینجا و بعد دستمال سرخ رو برای سربلندی این خانواده می گیره و به بزرگای فامیل نشون می ده...! بعد مشتی که چاقوی ضامن دار را درونش با خشم می فشرد را بالا می گیرد و پچ می زند: - وگرنه... صبح علی الطلوع... داداشش می دونه چطور ناموسمونو تمیز کنه! با دست پسش میزنه: -تا وقتی اجازه ندادم کسی نزدیک اینجا نمی شه! با قدم های بلندی به اتاقی که برای حجله‌شان آماده کرده بودند، می رود... اتاقی که عروس ماه صورتش منتظرش بود... https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 #براساس‌داستان‌واقعی❌
إظهار الكل...
_لباساتو دربیار..!! _نترس میخوام لخت باهم فیلم ببینیم..!! با کنترل اشاره ای ب شلوارم کرد _یلا اوناهم دربیار اینجوری فیلم دیدن لذت بخش تره..!! لخت فیلم دیدن لذت بخشه..!؟؟ محکم دستمو گرفت کشید پرت شدم تو بغلش تن گرمش، مردونگیش ب تنم چسبید https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 #part143 ی دستش زیر سینه هام حلقه شد دست دیگش رو بین پام گذاشت...!! نگاهم به تلویزیون بود مرد واژن زنه رو لیس میزد زنه اهوناله میکرد حس میکردم حرارت بدنم داره بالا میره..!! ی حس خاصی بین پام حس میکردم، زبون مرده ماهرانه رو واژن زنه میچرخید حس مور مور خیسی بین پام بیشتر شد اخ دوست داشتم دستمو بزارم بین پام تا بیشتر حسش کنم، با حس خیسی بین پام چشم بستم لبمو گاز گرفتم _چشماتو باز کن خوشت نیومد..!؟؟؟ صدای محسن بم تر شده بود اروم چشمامو باز کردم با چیزی که دیدم بین پام ی جوری شد پاهامو به هم فشار دادم که دست محسن بین پام قفل شد..!! کلفت مرده تو واژن زن عقب جلو میشد زنه از لذت جیغ میزد..!! زیر محسن همیشه جیغام از درد بود نه از لذت _اوف خیس کردی ها...!! شکه نگاهی به بین پام کردم +جیش کردم..!؟؟ صدای خندش بلند شد دستشو رو واژنم تکون داد ناخواسته چنگی به دستش زدم چشمامو بستم اهی کشیدم _اوف، ح‌شری شدی...!! انگشتشو رو واژنم تکون میداد اه دوست داشتم سریع تر تکون بده +اه... اییییی مح...محسن _جووون خوشت اومد چشماتو باز کن فیلم رو نگاه کن تا برات بمالمش چشمامو باز کردم زل زدم به زن که نشسته بود رو مردونگی مرده بالا پایین میشد _اوف دوست داری اینجوری بشیم..!!؟؟ اومم گرمای بدنم اون حس بین پام انگار کل ارادمو از بین برده بود +اهههه.. نمی.. نمیدونم دستشو به سوراخ واژنم کشید انگشتشو جلوی صورتم تکون داد مایع بی رنگی به انگشتاش چسبیده بود _میبینی آبت اومد خیس خیسی اوف آماده ار،ضا شدنی انگشتشو گذاشت تو دهنش مکی بهش زد _اوممم چ خوشمزس https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 پارت رمان #شهوت‌انتقام 💦🔞
إظهار الكل...

#خونه_جنسی🔞 #Part_1 _اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد و آب ک.صم تا رون هام کشیده شد از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کو.نم‌ پاره میشه _اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره جون میده شب همینجوری کی.رم تو ک.صشه تا صب بخوابم بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید که لرزید _من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از کو.ن بگادش تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید _تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش شیر سفید رنگ ک.صشو در بیارن نه رفیق؟ شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود. -وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که کی.رشو به زبونم کوبید چشمامو با لذت بستم زبونمو همزمان با ک.ونم تکون دادم که بابایی با فشار آبشو روی زبون و تو حلقم ریخت.. اومیی کردم و با لذت خندیدم و بابایی بهش اشاره کرد با ک.صم روی دهنش بشینم تا بلند شدم و روی دهن بابایی نشستم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد... https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
إظهار الكل...
𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞

بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞

_ میشه جی‌جی هامو برام بمالی؟ روی رون های عضلانیش نشستم که اخم هاش توی هم رفت. _ که چی بشه؟ سوتین صورتیم رو جلوش در آوردم و دور گردنش انداختم. _ آخه شنیدم اگر برام بمالی بزرگ میشه! تازه نوک هم باید بمکی ... پوزخندش پر رنگ شد. _ من از سایزش راضی ام ...لازم‌نکرده بزرگ تر بشه. لجوجانه جی‌جی هام رو به هم چسبوندم. _ آخه چاک نداره، ببین چقدر کوچولوعه ...زود باش دیگه بابایی https://t.me/+8AYrZUZP__AwYjlk
إظهار الكل...
#پارت_200 کلاهک ک‌.یرش روی سوراخ صورتی و تنگم تنظیم کرد و بعد آروم آروم بهش مالیدش + خیلی خیس شدی جنده کوچولو _ برای تو خیس شدم شوهرم .. + یادت نره فقط اینجایی تا نیازای جنسیم رفع کنی و هرگز همسر واقعی من نمیشی فهمیدی! ؟ _ خب حالاا چرا عصبی میشی شوهر قشنگم ؟ با عصبانیت زیاد ک‌.یر کلفت و رگ دارش توی سوراخم محکم فشارش داد و تا ته توی تنگی ک‌.صم فشارش داد _ اااای غلط کردم ، خشکیی نه + تو رو باید اینجوری حالی کرد و تلمبه هاش بیشتر کرد و از اونورم انگشت فاکش توی ک‌.ونم همزمان فشار داد . _ غلططط کردم درد دارم آاااه پاره شدم + خفه شو هرزه کوچولو داهاتی حالا فهمیدی تو فقط اینجایی تا نیازای جنسیم رفع کنی و تلمبه هاش بیشتر و محکم تر کرد _ فهمیدم فهمیدم بخدا فهمیدم آآی آه + پارت میکنم و مثل سگ جرت میدم _ آاه ک‌.صم داره پاااره میشه نیشخندی زد و نوک م‌مه هامم کشید و پیچوندنشون. + ک‌.یر کلفتم اون ک‌.ص صورتیت پاره میکنه الان ، یجوری میکنمت که حتی نتونی راه بری و جلوی پدر و مادرم بلبل زبونی کنی هرزه _ آآآی حداقل آبت توووم خالی کن ازت حامله شم + خفه شو میریزم رو بدنت نمیریزنم توت هنوز هم مونده آبم بیاد ، من مثل مردای دیگه نیستم پاهام بیشتر باز کرد و ک‌.یر بزرگش درآورد. دوباره با فشار تو سوراخ ک‌.صم جا داد که جیغم بلند شد و اشکام پایین اومد و... https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 سیاوش دکتر خشن و بی رحمی که خدمتکارشو به زور لیتل خودش میکنه و هر شب وحشیآنه بهش تج.اوز میکنه تا معتاد سک.س بشه 😱❌❌
إظهار الكل...
دلـبـ🔞ـر ددی

﷽ ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞 شروع رمان👇🏼 t.me/c/1871672847/3

00:28
Video unavailable
بی تو سردرد و جنون ..
إظهار الكل...
E64717E3595216EDF66BC885ACA69AA8_video_dashinit.mp48.09 KB
00:05
Video unavailable
-با ک.صت بشین روی دهنم میخوام شیره وجودتو بکشم محیا... -من... ر روم نمیشه دایی.. چنگ به ک.ون ژله‌ای دخترک زد و روی تنش کشید. -حرف نزن وسط س.کس فقط باید چهارتا کلمه بشنوم، بگو بخور... بکن، بمال، محکم‌تر... همینکه ک.ص خیس دخترک روی دهان مرد نشست، ته‌ریشش تن دخترک را به قلقلک انداخت و با خجالت پایش را بست. -پاتو نبند توله سگ... میخوام قشنگ زبون بکشم لای پاهات. با اولین لیسی که غلام رضا به ک.ص محیا زد... https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 #رابطه_دایی‌ناتنی_با_خواهرزاده🔞
إظهار الكل...
animation.gif.mp40.86 KB
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.