چشمــآهـ𓂀ـو|شکیلازنگنه
﷽ کانال رسمۍ به قلم: ִֶָشکیلازنگنهִֶָ خالقدُنیآییبنآمِ؛ چشمـآهـ𓂀ـو:درحالپارتگذارۍ زادهماه☽: دارای فایل ⚘یوڪـآبـد: درحالنگارش عضو انجمن رمانهای عاشقانه✨ 𝑖𝑛𝑠𝑡𝑎🍓 https://www.instagram.com/shakilazangene.novels/
إظهار المزيد2 527
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+737 أيام
-330 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
سلام توتقشنگا من اومدم بایه تخفیف ویژه عیدانه!
تیکهای از رمان خفنمون فرهاد کلهخراب و پهپوله چشمآهوییش.👇🔞
موهایم را بالا میزنم و با گرمتر شدن آب، یخم کم کم باز میشود، لباسهایم را جلوی چشمان خمارش از تن بیرون میکشم...
وقت آرامش بود، آرامشی که با او تبدیل به عشق شده!
جلو میآید و نزدیک به تنم اتراق میکند، دستش بالا آمده و روی گونه خیسم مینشیند:
_میدونستی با این چشمات که به تنهایی میتونه روحمو #ارضا کنه جسمم...
لبانم را روی لبانش قفل میکنم، میدانستم چشمهایم خدایش بود اما کار جسم چیز دیگری بود که باید امشب حجت را بر او تمام میکرد.
تو vip بهجاهای هیجانی و فول عاشقانه رسیدیم و قیمت فعلی 40تومان هستش اما از حالا تا
شنبه ولادت پیامبر میتونید با پرداخت 32تومن #چشمآهو رو بخرید.
@mahi_adm
👍 1
18400
Repost from N/a
- سقطش کن!💦🔞
بهت زده بهش خیره شدم که روبروم نشسته بود...
- چ...چیکار کنم؟ ...
خشمگین به سمتم هجوم اورد و کوبوندم به دیوار، با دستم هولش دادم عقب ولی زهی خیاله باطل یک سانت هم تکون نخورد...
- این بچه ی من نیست!
باید سقطش کنی
دستمو بالا اوردم و با خشم کوبیدم به صورتش...
- نامرد این بچه ی ماست!
چطور دلت میاد بگی سقطش کنم هان؟
یعنی انقدر بی رحم شدی که به بچه ی خودتم رحم نمیکنی؟!
پرتم کرد روی زمین و یکی رو صدا زد...
با دیدنه چند تا زن که سرشون پایین بود سوالی نگاه کردم که روبه اون زنا کرد و گفت:
- اون حرومزاده رو از شکمه زنم در میارید!
- این بچه ی توعه نامردددددد
خداااااااااااا
دو نفر دستو پاهام رو نگه داشته بودن و اون یکیشون داشت وسایلش رو آماده میکرد...
برگشت طرفم و پاهامو از هم جدا کرد...
https://t.me/+99EWb6v-sFE5Y2I0
https://t.me/+99EWb6v-sFE5Y2I0
2700
- سقطش کن!💦🔞
بهت زده بهش خیره شدم که روبروم نشسته بود...
- چ...چیکار کنم؟ ...
خشمگین به سمتم هجوم اورد و کوبوندم به دیوار، با دستم هولش دادم عقب ولی زهی خیاله باطل یک سانت هم تکون نخورد...
- این بچه ی من نیست!
باید سقطش کنی
دستمو بالا اوردم و با خشم کوبیدم به صورتش...
- نامرد این بچه ی ماست!
چطور دلت میاد بگی سقطش کنم هان؟
یعنی انقدر بی رحم شدی که به بچه ی خودتم رحم نمیکنی؟!
پرتم کرد روی زمین و یکی رو صدا زد...
با دیدنه چند تا زن که سرشون پایین بود سوالی نگاه کردم که روبه اون زنا کرد و گفت:
- اون حرومزاده رو از شکمه زنم در میارید!
- این بچه ی توعه نامردددددد
خداااااااااااا
دو نفر دستو پاهام رو نگه داشته بودن و اون یکیشون داشت وسایلش رو آماده میکرد...
برگشت طرفم و پاهامو از هم جدا کرد...
https://t.me/+99EWb6v-sFE5Y2I0
https://t.me/+99EWb6v-sFE5Y2I0
👍 1
6400
روژدا خودکشی کرد🫥
چی میشه بیاید اینجا دو کلوم حرف حساب بزنیم ببینیم اصل قصه چیه؟
@shakilazangene_bot
24300
#𝐏𝐚𝐫𝐭_207
#𓂀𝐂𝐡𝐬𝐡𝐦𝐚𝐡𝐨𝐨
#𝐒𝐡𝐚𝐤𝐢𝐥𝐚𝐳𝐚𝐧𝐠𝐞𝐧𝐞✍🏼
دست راستش بالا آمد و روی قلبی که دیگر نمیزد ثابت ماند، میشد بمیرد؟
میشد دیگر نفسش بالا نیاید؟
چطور میتوانست بعد از امشب دیگر زندگی کند؟
فرهاد را میدید و اشک میریخت، عشق یک طرفه دمار از روزگارش درآورده بود...
عشق به برادر ناتنیش دیوانهاش کرده بود!
پاهایش را در شکم جمع کرد و چشمانش را بست!
دیگر توان نگاه کردن به فرهادی که تن آهو را میدرید نداشت...
کیفش را که کنارش افتاده چنگ زد و برعکسش کرد، صدای ریختن وسایلش مانع بستن چشمانش شد و با باز کردن کیف لوازم آرایشش آنهم چپه کرد.
کمی گشت و با دیدن تیغ اصلاح صورتش دسته قرمز رنگش را به دست گرفت و عمیق نفس کشید.
عشق فرهاد کورش کرده بود!
وقتی کوچک بود آنهم دوازده ساله...
شبها گریه میکرد که چرا دلش برای برادرش میلرزد!
روانشناس رفته بود کلی برای افسردگیش درمان تجویز کرده بودند اما...
اما نمیدانستند درد عشق برادر از پا درش آورده!
روزی که فهمید از پدر جدا هستند به خودش آمد، دیگر عشقش حرام نبود؛ آنها بهم نامحرم بودند وممکن بود روزی وصال در طالعش باشد، ممکن بود!
آستین پالتو مشکی رنگش را به سختی بالا کشید، هنوز اشک میریخت!
دیگر به دست آوردن فرهاد ناممکن بود روژدا!
دیگر فرهاد آن فرهاد سابق نیست، او شیدای چشمان جادویی آهو شده، عشقشان هم که با چشم خود دیدی...
دیگر دست بکش از او و به این زندگی لعنتی خودت خاتمه بده!
سرش را بالا آورد و با دیدن فرهاد که تن عریان آهو را به تاج تخت چسبانده و لبهایش را به کام گرفته بیمعطلی تیغ را روی رگش کشید.
چشمانش بیجان شد ولی نبست؛ باید میدید تا دل کندن از این دنیا برایش آسانتر میشد.
اصلاً این دنیا بدون فرهادی که فقط برای او آزند است معنایی نداشت!
سلام توتقشنگا من اومدم بایه تخفیف ویژه عیدانه!
تیکهای از رمان خفنمون فرهاد کلهخراب و پهپوله چشمآهوییش.👇🔞
موهایم را بالا میزنم و با گرمتر شدن آب، یخم کم کم باز میشود، لباسهایم را جلوی چشمان خمارش از تن بیرون میکشم...
وقت آرامش بود، آرامشی که با او تبدیل به عشق شده!
جلو میآید و نزدیک به تنم اتراق میکند، دستش بالا آمده و روی گونه خیسم مینشیند:
_میدونستی با این چشمات که به تنهایی میتونه روحمو #ارضا کنه جسمم...
لبانم را روی لبانش قفل میکنم، میدانستم چشمهایم خدایش بود اما کار جسم چیز دیگری بود که باید امشب حجت را بر او تمام میکرد.
تو vip بهجاهای هیجانی و فول عاشقانه رسیدیم و قیمت فعلی 40تومان هستش اما از حالا تا
شنبه ولادت پیامبر میتونید با پرداخت 32تومن #چشمآهو رو بخرید.
@mahi_adm
𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿𓇿
⇱ T.me/shinnovels ⇲
➣𝐍𝐎 𝐂 𝐎 𝐏 𝐘
💔 3😱 2👍 1
24600
Repost from N/a
خم می شود و آرام بوسه ای به سینه ی حامی می زند.
سعی می کند آرام از زیر بازوی حامی خارج شود. دقیقا همان لحظه بیشتر در میان بازو و سینه ی حامی قفل می شود و صدای بم او با همان چشمان بسته در گوشش می پیچد:
_آتیش می سوزونی و در میری؟
به خنده می افتد. تا حد امکان سرش را از روی بالشت بر می دارد:
_شاید من می خواستم یه کار بدتر با تو بکنم. چرا تو همیشه ی خدا بیداری؟
حامی چشمانش را بیشتر روی هم فشار می دهد و جدی می گوید:
_من الان خواب خوابم. کار بدترتو بکن!
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
https://t.me/+Q_8aKcIxxAhhNjM0
https://t.me/+Q_8aKcIxxAhhNjM0
اگر یه جایی رو میخوای که پر باشه از این کتابای گوگولی و عاشقانه، اینجا همونجاییه که دنبالش میگردی!
هر کتابی بگی اینجا هست.
کتابخونه دلبر رو تو کارتون دیو و دلبر یادته؟ شک ندارم هممون آرزو داشتیم اون همه کتاب متنوع رو کنار هم داشته باشیم.
اینجا همونجاست. پر از کتابای متنوع و هیجان انگیز! از دستش ندیا!
زود پاک میشه ☺️
3300
لیستی از برترین رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️
🥑عاشق کسی شدم که برادرش رو با دستای خودم کشته بودم !
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕همخونگی با پسر نجات دهنده اش ...
.
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید
🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتیگیرِ شیطون!
🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم ..
🍑تلاش برای انتقامی سخت از خانِ یک عمارت توسط دختری زخم خورده!
🍇همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام !
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🥝انتقام گذشتهای که هرگز فراموش نمیشد.
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍سرباز دختری که به اسارت دشمنان میوفته هرشب ...
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉عاشق مردی شدم که نامزد داره اما نمیتونستم ازش بگذرم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑به نامزدش خیانت میکنه و با یه خلافکار میره تو رابطه...
🥭دختر بیوه بعد مرگ شوهرش میفهمه که شوهرش...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
1700
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.