رمان والادگر نیستی
دوستان عزیز این رمان کاملا بر اساس تخیل نویسنده می باشد. #رمان_باژانر_معمایی_جنایی_عاشقانه نویسنده: #سِودا_تُرک لینک::
إظهار المزيد3 315
المشتركون
-1224 ساعات
-1037 أيام
-54630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
Photo unavailable
پارت #۷۶
یه سیگار از توی جا سیگاری برداشت و روشنش کرد.....یه کام عمیق گرفت و بهم خیره شد
____پاشو لباس هاتو بپوش
خشکم زده بودنمیدونستم چه عکس العملی نشون بدم ...حس حقارت،پوچی سرتاسر وجودم روگرفته بود
تو یه حرکت غیر منتظره لباسام رو از زمین برداشت و پرت کرد تو صورتم
____کجای حرفم ناواضح بود برات؟گفتم بپوش این بی صاحابروو
از دادی که زد تازه به خودم اومدم....بغضی که تا الان نگهش داشته بودم ترکید ....اشک هام کله صورتم رو پر کرده بود ....چرا میخواست کوچیکم کنه؟به چی میخواست برسه؟
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
19پاک
100
Repost from N/a
چشام بسته بود و داد میزدم آراااد.
یکی ازون ادما اومد سمتم چنان سیلی بهم زد که پرت شدم رو زمین چشامو که باز کردن دیدم اراد جلومه با بدنی زخمی و دهنشو بسته بودن.
سلیم رو به اراد همونطور که منو تو بغلش گرفته بود گفت:
_امشب برای همیشه عشقتو از دست میدی امشب دیگ قرار نیس به جشن عروسیتون برسید و شب زفاف بگیرید.
چون کار خانومت امشب تمومه.
تقاص کارتو باید پس بدی جناب رادمهررر
تک تک لباسامو جلو اراد لخت کردن و با تمام توان زجه میزدم.
یهو یاراش اومدن دست و پامو گرفتن و خود سلیم...💦😱🔞
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
دختره شب عروسیش بع دست رقیب عشقش دزدیده میشه و بهش...
19پاک
100
Repost from N/a
نگاه قشنگی بهش کردم و گفتم:
_ولی من یادم نمیاد تورو ..مقصرم نیستم تصادف کردم و مقصر تصادف کردنمم تویی
_ایسو یکم فکر کن من ارادم همون پسر خوشتیپه
حیف که داشتم نقش بازی میکردم وگرنه میدونستم چی بهش بگم
زبونم دراوردم و گفتم:
_هههه من پسر خوشتیپی نمیبینم یادمم نیس
_تو قصد داری جدی جدی منو فراموش کنی..
ولی من یادت میارم!!!
اومد دست انداخت زیر پاهام و منو تو هوا بغلش کرد
الکی هی داد میزدم مامان ماااامان یهو مامانم اومد و با وضعیتی که دید گفت:
_خدا مرگم بده چیکار میکنی اراد
_ببخشید خاله جون مقصر من نیستم
من باید یادش بیارم لطفا مزاحم نشید
و مستقیم منو برد داخل اتاق ...
_که منو یادت نمیاد نه؟؟
سرشو به سرم چسبوند و موهامو کنار زد..
_عه چیزه ولم کن اراد
دیدم نه مثل اینکه قصدش جدیه یهو یه فکری به سرم زد
میخکوب سر جام وایستادم و چشامو گرد کردم و گفتم نهههه
یهو اراد ترسیده گفت چیشده؟
دستامو رو صورتم گذاشتم و گفتم پریود شدم...
فکر کردم خیلی زیرکانست داشتم میرفتم که مچ دستمو گرفت و گفت...😈🔥🔞
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
دوتا ادم لجوج و داستان طنز عاشقانشون🫀
خفن ترین رمان تلگرامه😂🫠🫧
عضوشو تا از دستت نرفته👏❗❗
1پاک
1100
Repost from N/a
تکین، مامور مخفی
مردی جذاب و متعصبی که همه دخترا روش کراش دارن، توی یه دعوای خیابونی متوجه میشه که چند تا پسر مست دختری رو به ماشینشون کشیدن و بر سر اینکه کدومشون اولین بار با اون دختر باشه دعوا میکردن.
هر چند که برای لو نرفتن موقعیتش همیشه محتاط بود اما با شنیدن صدای جیغ اون دختر و صدای جر خوردن یه پارچه، خونش به جوش اومد و دیگه نفهمید چی شد.
وقتی به خودش اومد که اونا رو لت و پار کرده بود و ابرا با بدنی لرزون، نیمه عریان توی بغلش میلرزید.
اونو برد خونه تا وقتی که حالش روبراه بشه اما نفهمید چی شد که دلش برای این چشمها که ملتمس نگاش میکردن و تن ظریفی که هنوز هم نرمیش رو حس میکرد، رفت و ....🤤💦💜
https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0
https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0
https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0
1پاک
1300
Repost from N/a
ولم کن کثافط چقدر تو ببشعوری بی ناموس
_ایسو خفه میشی یا خفت کنم
الکی تقلا نکن امشو باید زیر من باشی تا عشقت با چشاش ببینه زنش داره زیرم جون میده
_حیوون .من بمیرم بهتره ازینه ک دست یه کثافطی مثل تو بهم بخوره
_یا نه بهتره پخش زنده بگیرم باگوشی تا اراد ببینه چطوره؟
توام یه خورده دیگه بخور که مست شی که امشبو خیلی نیاز دارم بهت...
داشت میومد نزدیکم که داد زدم:
_به قران یه قدم دیگ بیای با همین چاقو میزنم رگمو...
_گوشیشو دراورد و رفت دروقفل کرد
زنگ زد به اراد و گفت :
_بیا تلگرام خانومیتو ببین و گوشیو قطع کرد...
نزدیکم شد و من رفتم سمت چاقو که برش دارم که تو یه حرکت...😱🔞😭
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
دختره شب عروسیش دزدیده میشه و رقیب شوهرش میخاد بهش تجاوز کنه فیلم میگیره و برای شوهرش میفرسته💔💦🚷
24پاک
1900
Repost from N/a
🚫 شیخ ها میخوان دختره رو بفروشن اما پسره سر میرسه و ...🚫
#ارتا دور میز قمار نشست
- 300 #میليون دلار
شیخ بعدی #حرصی گفت:
- #450 میلیون دلار
ارتا یه تا #ابروشو_جذاب بالا داد
- 600 #میلیون دلار
#شیخ_اعصبانی شد
- 650 میلیون دلار
یکی از #شیخا زیر لب #حروم_زاده ای نثار #دیگری کرد مثل اینکه بد #دندونش و #تیز کرده بود برای من!
اما ارتا #پوزخندی زد و با همون نگاه پر ابهتش و با لحنی #مستحکم گفت:
- یک میلیارد دلار🔥
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
پسره میخواد دختره رو نجات بده اما نمیدونه خود دختره عامل اصلی این نقشهبین المللیه🔥
#جویین_شو_ببین_چه_غوغاییه
24پاک
1710
Repost from N/a
توی قمار دبی به یک میلیارد دلار فروخته شدم❗️
فروخته شدم به کله گنده ترین تاجری که هرکس باهاش مخالفت میکرد کارش و میساخت
مجبور به هم تختی با کسی شدم که در عین جذابیت احساسات براش معنی نداشت
تا اینکه برای انتقام وارد اتاقش شدم و از لا به لای مدارکش
با دیدن #عکس_دونفرهی خودم کنارش...♨️❌
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
آرتا یه پسر خشنو متعصب که توی قمار دل و دینش رو به دختری میبازه که حافظهاش رو بعد اون شب کذایی از دست میده و برای پیدا کردنش مجبور میشه.. 🚫🔥
18پاک
1200
Repost from N/a
- اگه اونو ول کنی منم خودمو تسلیم میکنم!
ابرا فریاد زد
- نه...نه نه تکین توروخدا!
مردل مسلح خندهی شومی کرد و گفت
- پس یا خودتو بزن یا من عشقتو میزنم!
تکین با چشمانی غمگین برای بار آخر یه دردانهاش نگاهی انداخت و سر تکان داد، اسلحه را درست سمت چپ سینهش گذاشت؛ دختر با هق هق داشت به پیر و پیغمبر قسمش میداد که این کار را نکند اما تکین با نیمچه لبخندی دوستت دارمی ماشه را کشید و...😱👀♨️🔥
https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0
https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0
https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0
هیجانی ترین رمان 1403😍
توصیه ویژه ادمین👌🏻♥
18پاک
1300
❌❌❌
دوستان جلد دوم رمان وی آی پی هست.
❌❌❌
و فقط تا پارت ۱۵ در کانال قرار میگیره.
اگر کسی مایل به خوندن ادامه رمان هست باید وی آی پی را خریداری کنه.
قیمت قبل فایل شدن ۶۵ تومان
قیمت وی آی پی ۶۵ تومان
به هنگام فایل شدن ۷۵ تومان
❌❌❌
#رمان_والادگرنیستی
@SevDa_tur
4300
Repost from N/a
🚫- تو یه متجاوز حرومزادهای، تف به شرفت
با #خشم سمتم اومد و تو دهنی محکمی بهم زد که مزه خون و حس کردم
موهامو کشید و پرتم کرد توی بغلش
- نه #توله سگ، #تجاوز برای من یه رابطه #عاشقانه به حساب میاد
تو از اولشم مال من بودی فقط امشب یکم #خشن تر
به بدنت حالی میکنم امشب تو #بغل کی باید #پیج و تاب بخوره🔞‼️
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8
#بیا_ببین_چه_بلایی_سر_دختره_میاره🔞
پسر خلافکاری که بخاطر لج بازی دختری رو صيغه موقت میکنه که..🔥‼️
12پاک
1900
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.