愛に行く🌿

یکی از وی‌پی‌ان هام که دو سال بود کار نمیکرد داره کار میکنه انگار یار گمشده‌م برگشته پیشم

اون موقع که زیر دوش همه‌ی رنگ موهای فانتزیت می‌ریزه پایین: «من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود.»

Brother ewwww

Stopppppp

STOPPPPPP

من به خاطر اینکه با سهمیه المپیاد رفتم دانشگاه زیاد جای حرف زدن ندارم ولی منم که فقط نصف سال برای کنکور وقت داشتم و باید دهم تا دوازدهم رو جمع میکردم هیچوقت سراغ قلمچی نرفتم به نظر من واقعا نیازه که فرد قبل از آزمون، توی موقعیتش قرار بگیره تا آماده بشه. ولی این شبیه‌سازی لازم نیست حتما قلمچی باشه. حتی اگر قسمت مالی و غیراستاندارد بودنِ قلمچی رو بزاریم کنار، توی مدارس سمپاد معلم ها و کادر مدرسه بچه هارو خیلی از نظر روانی با عملکردشون توی قلمچی تحت فشار قرار میدن و استرس بچه ها با هر آزمون بیشتر و بیشتر بالا میره انیوی در هر صورت کنکور و هرچیزی که بهش مربوطه خر است و منم نباید زیاد دربارش نظر بد-

دیوید وقتی دستم بهت برسه دیوید

•'Love him,' said Jacques, with vehemence, 'love him and let him love you. Do you think anything else under heaven really matters? And how long, at the best, can it last, since you are both men and still have everywhere to go? Only five minutes, I assure you, only five minutes, and most of that, helas! in the dark. And if you think of them as dirty, then they will be dirty-they will be dirty because you will be giving nothing, you will be despising your flesh and his. But you can make your time together anything but dirty, you can give each other something which will make both of you better-forever-if you will not be ashamed, if you will only not play it safe.' He paused, watching me, and then looked down to his cognac. 'You play it safe long enough,' he said, in a different tone, 'and you'll end up trapped in your own dirty body, forever and forever and forever-like me.' And he finished his cognac, ringing his glass -Giovanni’s room