"خانم بولوفین"
عادت داشت نوكِ خودکار را بینِ لبهایش بگیرد ؛ یك روز جامدادیاش را دزدیدم و تمامِ خودکارهایش را بوسیدم وقتی مادرم خانه آمد ازم پرسید چرا لبهایم آبی شده ؟! خواستم بگویم برای اینکه او آبی مینویسد ، همیشه آبی💙 - آغاز ما؛ ¹⁴⁰²/⁰³/¹⁶ حوالیِ شب
إظهار المزيد973
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
چشمهای تو مرا به این روز انداخت..
این نگاه تو کار مرا به اینجا کشانده
تاب و تحمل نگاههای تو را نداشتم؛ نمیدیدی که چشم به زمین میدوختم؟!
به او میگفتم: در چشمهای من دقیقتر نگاه کن.! جز تو هیچ چیزی در آن نیست..
Repost from سالن بازپروریِ کابینت نمناک.
00:16
Video unavailableShow in Telegram
من و اکسم، وقتی یکدیگر رو در یک جمع دوستانه میبینیم و باید جوری رفتار کنیم که انگار تا قیام قیامت به خون هم تشنه نیستیم.
5.15 KB
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.