cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

گُـناهـِ بوسـه

ژانر رمان: عاشقانه‌ی لزبین🏳️‍🌈، اروتیک🔞، تابوشکنی هر بار توبه‌ای کنم؛ تجدید بوسه‌ای کنم؛ گناه بوسه از لبت از عرش هَبوطم می‌کند! نویسنده: شاین✨ پایان خوش🔞 بقیه رمان های من👇🏼 @shinenovels تبلیغات👇🏼 @shinetabliq

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
28 094
المشتركون
-9524 ساعات
+7047 أيام
+24230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

#قاضی‌حشری🔞💋 _ک.صمو بخورر آه.. اههه آره همونجا رو لیس بزن اقاییی قاضییی اومم چه زبون داغی دارییی پاهاش رو روی شونه ام انداختم و زبونم رو بیشتر توی ک.صش لوله کردم با اینکه یه زن بیوه بود اما ک.ص تپل و تنگی داشت _اوممممم اخخ چقد زبونت داغههه آخخ اههه اومم آخ فاکک عوضی شلوار و شورتم رو پایین کشیدم و ک.یرم رو با تفش خیس کردمو خیلی یهویی توی ک.ص تنگش فرو کردمو شروع کردم تلمبه زدن _اه..اههه.ااههه..اخخخ همینهه جرمم بده ک.یر تو خیلی کلفت تر از شوهر خدابیامرزمه اومم ک.یر تو رو بیشتر دوسدارم حشری از تعریفاش ک.یرم رو از ک.صش دراوردم و توی ک.ونش فرو کردمو..😱💦 https://t.me/+p8hWCFXPIDA1OGFk https://t.me/+p8hWCFXPIDA1OGFk
إظهار الكل...
#ناپدری‌شهوانی💦 ناپدریم لای پاهای مامان حامله ام خم شده بود و داشت ک.ص شیو نکرده ی مامانم رو لیس میزد هممون تو یه اتاق بودیم و فکر میکردن من خوابم اما من از صدای آه و ناله ی اینا مگه میتونستم بخوابم؟ مامانم با اینکه حامله بود اما اصلا مراعات نمی‌کرد و شهوت حرف اول رو براش میزد! ناپدریم چنان با سرعت و ولع ک.ص مامان رو لیس و میک میزد انگاری داشت بستنی میخورد..دروغ چرا شهوتی شده بود و ک.ص منم به نبض زدن افتاده بود ناپدریم از بین پاهایه مامانم جدا شد و نفس نفس زنان گفت _شهلا بزار بکنم توش _حامله ام دیوونه بچمون سقط میشه! ناپدریم شهوتی دست مامان رو از روی سوراخ ک.صش کنار زد و با شهوت ک.یرش رو روی سوراخ ک.ص مامان گذاشت و شکم مامان رو نوازش کرد _نترس بابایی دوره اخره!😱💋💦 https://t.me/+1BBJW38JpC4wM2E0 https://t.me/+1BBJW38JpC4wM2E0
إظهار الكل...
sticker.webp0.28 KB
_لباساتو دربیار..!! _نترس میخوام لخت باهم فیلم ببینیم..!! با کنترل اشاره ای ب شلوارم کرد _یلا اوناهم دربیار اینجوری فیلم دیدن لذت بخش تره..!! لخت فیلم دیدن لذت بخشه..!؟؟ محکم دستمو گرفت کشید پرت شدم تو بغلش تن گرمش، مردونگیش ب تنم چسبید https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 #part143 ی دستش زیر سینه هام حلقه شد دست دیگش رو بین پام گذاشت...!! نگاهم به تلویزیون بود مرد واژن زنه رو لیس میزد زنه اهوناله میکرد حس میکردم حرارت بدنم داره بالا میره..!! ی حس خاصی بین پام حس میکردم، زبون مرده ماهرانه رو واژن زنه میچرخید حس مور مور خیسی بین پام بیشتر شد اخ دوست داشتم دستمو بزارم بین پام تا بیشتر حسش کنم، با حس خیسی بین پام چشم بستم لبمو گاز گرفتم _چشماتو باز کن خوشت نیومد..!؟؟؟ صدای محسن بم تر شده بود اروم چشمامو باز کردم با چیزی که دیدم بین پام ی جوری شد پاهامو به هم فشار دادم که دست محسن بین پام قفل شد..!! کلفت مرده تو واژن زن عقب جلو میشد زنه از لذت جیغ میزد..!! زیر محسن همیشه جیغام از درد بود نه از لذت _اوف خیس کردی ها...!! شکه نگاهی به بین پام کردم +جیش کردم..!؟؟ صدای خندش بلند شد دستشو رو واژنم تکون داد ناخواسته چنگی به دستش زدم چشمامو بستم اهی کشیدم _اوف، ح‌شری شدی...!! انگشتشو رو واژنم تکون میداد اه دوست داشتم سریع تر تکون بده +اه... اییییی مح...محسن _جووون خوشت اومد چشماتو باز کن فیلم رو نگاه کن تا برات بمالمش چشمامو باز کردم زل زدم به زن که نشسته بود رو مردونگی مرده بالا پایین میشد _اوف دوست داری اینجوری بشیم..!!؟؟ اومم گرمای بدنم اون حس بین پام انگار کل ارادمو از بین برده بود +اهههه.. نمی.. نمیدونم دستشو به سوراخ واژنم کشید انگشتشو جلوی صورتم تکون داد مایع بی رنگی به انگشتاش چسبیده بود _میبینی آبت اومد خیس خیسی اوف آماده ار،ضا شدنی انگشتشو گذاشت تو دهنش مکی بهش زد _اوممم چ خوشمزس https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 پارت رمان #شهوت‌انتقام 💦🔞
إظهار الكل...

👍 1
#فورسام #تریسام #سکس_گروپ💦🔞 #پارت19 اون دوتای دیگه اون پایین ک*.یرم رو از #شورت که در آوردند هین بلندی کشیدند. حتما از بزرگی و #کلفتیش تعجب کردند! اونی که موهای زرد #بلندی داشت و چشم هاش مشکی بود همونطور که چشم هاش برق می زد گفت: _ چه #کلفت و بز ... نذاشتم ادامه حرفش رو بزنه و پر فشار مردو*.نگیم رو داخل #دهنش کردم که اون یکی هم شروع به لیسیدن تخم هام کرد. آخ رو ابرا بودم ...! من رو روی تخت دو نفره داخل اتاق پرت کردند و یکیشون کی*.رم رو بین #پاهاش تنطیم کرد و خودش رو تا واردم کرد که صدای نالش بلند شد! اون دوتای دیگه م*.مه هاشون رو بهم #مالوندن و لب های همو بوسیدن و یکیشون بهم نزدیک شد و لبم رو بوسید و بعد روی صورتم نشست که شروع به #لیسیدن ک*.صش کرد. از اون طرف با اون دختره شروع به بوسیدن هم کردند. زبونم رو وارد ک*.صش کردم و اونقدر تند تند زبون می زدم که سریع ار*.ضا شد و از روم بلند شد و شروع به #مالوندن خودش کرد. اون دختره که داشت روم سواری می کرد از روم بلند شد و اونی که موهای #شرابی متوسطی داشت روم نشست و تند تند خودش رو بالا و پایین می کرد. از لذت داشتم #بیهوش می شدم اما انگار اونا از من دست بردار نبودند و تا #شیره وجود من رو نمی کشیدند ول کن نبودند که...😈🔞 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 پسره اختلال دو قطبی داره و الان که قسمت شیطنتش فعال شده رفته پارتی و با دخترا تریسام و فورسام می زنه اما نمیدونه که ...🔞❌
إظهار الكل...
🔞عـروسـ افـسـونـگـر🔞

یجوری حش*.ریم کنی که بشینم رو دهنت بگم فقط لی*س بزن لنتی👅💦 رمان: #عروس_افسونگر🔞🔥 #عاشقانه #بزرگسال #روانشناسی😈💦 نویسنده: #بانوی_طلایی_F رمان های کاملم @novel_bano P1

https://t.me/c/1986431345/11

#پارت۱۴۷ -امشب عین یه هرزه خوب لنگاتو وا می کنی و می ذاری خان کارشو کنه وگرنه خودم خلاصت می کنم! نامادری با حرص سینه شو تو مشتش فشار میده و بعد هلش میده تا به حجله ببرن و قبل از اومدن خان آماده‌اش کنن. به محض اینکه خان داخل سالن شد مادرش گفت: -پسرم محبوبه اینجاست هرموقع کارو تموم کردی میاد دستمال خونی رو می‌گیره. رسمه خان... باید دونفر شب حجله همراه عروس بیان پشت در بشینن...! -بیان بشینن که چی بشه مادر؟ صدای آه و ناله‌ی عروسمو به گوش چهارتا خاله خانباجی برسونن؟ همشون ترسیده از خشمش قدمی عقب رفتن. -پسرم تو خانی... یه ایل امشب منتظر دستمال سرخ عروستن! می‌خوان برات کِل بکشن... شادی کنن! -کسی حق نداره پشت اتاق من و عروسم گوش وایسه! غیرتش برنمی‌داشت کسیو به خلوتشون راه بده! هنوز به ورودی راهرو نرسیده بود که نادر صداش می زنه: -پسرم صبر کن...! چاقوی جیبی رو توی مشتش میذاره. -این چاقو رو تو جیبت نگه دار... اگه عروست باکره نبود خلاصش کن! از خشم سرخ می شه! عروسش باکره نباشه؟ -خان عمو! به حرمت موی سفیدت وانمود می کنم چیزی نشنیدم! می خواد بره‌که نادر بازوشو را می گیره: -اما این رسمه پسرم! زن من اینجا می مونه... جلوتر میاد تا فقط امیرمحتشم صداشو بشنوه: -می مونه اینجا و بعد دستمال سرخ رو برای سربلندی این خانواده می گیره و به بزرگای فامیل نشون می ده...! بعد مشتی که چاقوی ضامن دار را درونش با خشم می فشرد را بالا می گیرد و پچ می زند: - وگرنه... صبح علی الطلوع... داداشش می دونه چطور ناموسمونو تمیز کنه! با دست پسش میزنه: -تا وقتی اجازه ندادم کسی نزدیک اینجا نمی شه! با قدم های بلندی به اتاقی که برای حجله‌شان آماده کرده بودند، می رود... اتاقی که عروس ماه صورتش منتظرش بود... https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 #براساس‌داستان‌واقعی❌
إظهار الكل...
#خونه_جنسی🔞 #Part_1 _اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد و آب ک.صم تا رون هام کشیده شد از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کو.نم‌ پاره میشه _اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره جون میده شب همینجوری کی.رم تو ک.صشه تا صب بخوابم بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید که لرزید _من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از کو.ن بگادش تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید _تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش شیر سفید رنگ ک.صشو در بیارن نه رفیق؟ شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود. -وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که کی.رشو به زبونم کوبید چشمامو با لذت بستم زبونمو همزمان با ک.ونم تکون دادم که بابایی با فشار آبشو روی زبون و تو حلقم ریخت.. اومیی کردم و با لذت خندیدم و بابایی بهش اشاره کرد با ک.صم روی دهنش بشینم تا بلند شدم و روی دهن بابایی نشستم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد... https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
إظهار الكل...
𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞

بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞

👍 1
پسرخاله‌ شهوتی🔞🤤👇🏼 #پارت۶ _بشین روی دهنم کـ*ـص تپلی پسرخاله اووفف آهههه اومم..🔞🍑💦 حش‍*‍ری روی دهن خیس نوید نشستم که یهو با حس تا ته رفتن زبونش و تلمبه زدنش توی کـ*ـصم لرزیدم و جیغم از شهوت بلند شد.. _آهههه ..اومم...نویددد...آهههه...اووفف..‌آبم داره میااد آهههه نوک پستون های خوش فرم و نزممو بین انگشتاش گرفت و با خشونت و ولع بیشتری کـ*ـصم رو خورد که صدای آبدار ملچ ملوچ کردنش حش‍*‍ری ترم کرد... _جوون داداش نوید چه کـ*ـصی میخوری که اینجوری سروصداتون توی مطب پیچیده اووف نوبت ماعه که کـ*ـص و کو**ن سفید و تپلی دخترخاله اتو جر بدیم اووف💦💦 یهو نوید زبونشو از توی کـ*ـصم کشید بیرون و دست و پامو قفل کرد و رو به دوستای کـ*ـیر کلفتش کـ*ـیرشو دم کـ*ـصم تنظیم کرد و حشری گفت: _ کـ*ـص تپل و تنگش مال من اووف یکی یکی بکنید توی سوراخ کو**نش آههه.. و یهو کـ*ـیر درازش تا ته رفت توم و..... https://t.me/+TLr-FqzixtpjMWI0 https://t.me/+TLr-FqzixtpjMWI0 پسرخاله بیغیرت و کـ*یر درازش توی مطب با دکترا کـ*ص و کو**ن دخترخاله ۱۰ساله اشو جر میدن...💦🔞🙊
إظهار الكل...
پــــــسرخـــ🔞ـــاله

باهر تلمبه ای که بزنم داد بزنی محکم تر🔞💦 #اروتیک‌ #بزرگسال #محارم

👍 1
sticker.webp0.24 KB
👍 1
00:05
Video unavailable
-با ک.صت بشین روی دهنم میخوام شیره وجودتو بکشم محیا... -من... ر روم نمیشه دایی.. چنگ به ک.ون ژله‌ای دخترک زد و روی تنش کشید. -حرف نزن وسط س.کس فقط باید چهارتا کلمه بشنوم، بگو بخور... بکن، بمال، محکم‌تر... همینکه ک.ص خیس دخترک روی دهان مرد نشست، ته‌ریشش تن دخترک را به قلقلک انداخت و با خجالت پایش را بست. -پاتو نبند توله سگ... میخوام قشنگ زبون بکشم لای پاهات. با اولین لیسی که غلام رضا به ک.ص محیا زد... https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 #رابطه_دایی‌ناتنی_با_خواهرزاده🔞
إظهار الكل...
animation.gif.mp40.86 KB
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.