Emerald✨

مادر بودن اینجوریه ک برا اینکه ب بچه برسی تند و تند کاراتو میکنی و متوجه زخم و زیلی شدنت نمیشی☺️ موقع شیر دهی دیدم انگشت شصتم خیلی میسوزه نگاه کردم و اوهااااا چجور سوخته بودم ک نفهمیدم

الان می‌خوایم ناهار بخوریم تازه

دگ ظهر یک ساعت و نیم خوابیدم باز بیدار شدم آشپزی کردم شیر دادم ظرف شستم پوشک و شیر سرویس بهداشتی تمیز کردم مجدد شیر و پوشک و ..

دیشب تا صبح میورد بالا اما صبح خداروشکر خوب شد تا ساعت ۱ چشم رو هم نذاشتم

اولین باره اینجور میشه معمولا در روز یک بار شیر پس میده نهایت دو بار

الهی بگردم پسرم دیشب آروم بود ولی بعد هر بار شیر خوردن بالا اورد🥹 با اینکه عمود نگهش میداشتم(چون توی خواب آروغ نمیزنه)

اومدم خونه توی سالن رو زمین رختخواب پهن کردیم بخوابیم چون توی اتاق یک مقدار گرمه و بچه جون شدیداً گرمایی همش نگران بودیم روی زمین می‌خوابیم مورچه نره رو بچه آقا الان اومدم بلندش کنم با اینکه بیدار بودم انگار مورچه دیدم رو صورتش تا خواستم برش دارم رفت تو دماغش یا نه نمی‌دونم حس میکنم توهم زدم مورچه رو یا رفت تو دماغش؟🙄 خدایا نمی‌دونم آخه یه دونه مورچه رو صورت بچه چیکار میکرد؟ پس بقیشون کجان آی بابا نصف شبی

راستی من نگفتم بهتون امروز خوردم زمین؟؟؟ ظهر هیچکس خونه نبود رفتم تو حیاط ک لباسا رو از رو بند جمع کنم زمین خیس بود یهو نفهمیدم چجور خوردم زمین کمر و زانوم نابود شد ولی خداروشکر میکنم رو شکم نیوفتادم حاضرم کمرم ب فنا بره بخیه هام چیزیشون نشه

با هزار مکافات عوضش کردم خوابش میومد خونه رو گذاشت رو سرش بس جیغ زد تا خوابوندمش دوباره کثیف کرد 😐 میترسم دگ بش دست بزنم اگ خونه خودم بودم اوکی بود ولی اینجا پدر و برادر و مامانم سر کارن هیچ نمیزارشون بخوابن😭

فعلا خنک نگهش میدارم ببینم می‌ره یا نه ولیکن میترسم اذیت بشه یا اینکه جاشون بمونه نبرم دکتر!!