معصومه شریفی/«آسمــانِامـروز
منم آن شهری که یادش رفته کسی را ندارد دلش میخواهد برقصد سرمست ولی نا ندارد (حسین غیاثی) حرفی حدیث داشتی در خدمتم😊 http://t.me/HidenChat_Bot?start=6319142163
إظهار المزيد408
المشتركون
-324 ساعات
+117 أيام
+3230 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
من زندگی خود را صرف ساختن جهانی میکنم که میخواهم در آن زندگی کنم.
رابین چیس
❤ 3🍓 2👀 1
یادآوری برای تو :
این نمیشه و نشدن ها برای تو نیست. تو آدم رسیدنی.
@readingg_book📚
❤ 3🍓 3
یادآوری برای تو :
این نمیشه و نشدن ها برای تو نیست. تو آدم رسیدنی.
_با تو انگار میشود ماه را بوسید به سیاره ها سفر کرد، و دنیا را جوری دیگری خوشبخت شد. تو انگار همان زندگی تحلیل شدهی مادری خوش قلبم هستی که مدام میگفت: برایت همه چه زیبا رقم میخورد. تو شبیهی شبنمی باغچهی مادربزرگم هستی که در من روز های زیبای کودکیام را یادآور میشود. مراقب خودت باش،که چه بسا که تو یادگاری روزهای بی برگشتی.#معـصــــــومه.
_از نامههای چال شده در باغچهی دل. 🌿
Repost from «قبیلهیخورشیدِنیمهشب.»
میشه اینجا بهم رای بدید؟🥲
مرسیی=))
https://t.me/primiumBaz/1563
🍓 1
_آنقدر که از دست دادن چیزی ما را افسرده میکند، از داشتن همان چیز احساس خوشبختی نمیکنیم؛ و این ذات آدمیزاد است. #ژان پل سارتر. _آقای سارتر چقدر درست گفته آن روزها باید بیشتر حس خوشبختی میکردم؛ اما نکردم. نمیدانم شاید این قانون ادمیزاد است، متوجهی دیگه؟ من دارم در موردی دختری ده سالهی پاییزی «1393» صحبت میکنم. که داشت برای معشوقِ مینوشت که حتی نمیدانست آیا وجود دارد یا نه؟ چقدر دستپاچه بود نامههای که به معشوق خیالی اش مینوشت را از ترس اینکه نکند مادر بفهمد، مدام بیخ دیواری باغچه چال میکرد؛ اما آن روزها حس خوشبختی کافی نکرد. ولی بعد آن پاییز، بعد رفتن از آن باغچه و آن حال هوا و رها کردن نامههای نرسیده به معشوق خیالی سخت افسرده شد. آنقدر که شاید سالها طول کشید تا خودش را بیابد. اما؛ دردش اینجاست که چرا هیچ وقت داشتنش او را به حد کافی خوشحالاش نکرد، تا نداشتنی که انقدر افسردهاش کرد.#معـصــــــومه. پاییزی«هزاروسهصدونودوسه.»
❤ 2
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.