📚چنل ناوول هارت رمان📚
انواع کتابای خفن ایرانی و خارجی واسه کتابخونا و رمانهای کمیاب ازبهترین نویسنده ها🍄 #عاشقانه #اروتیک #مافیایی #پلیسی #صحنه_دار #بزرگسال #خارجی ❄️لینک کانال. https://t.me/Novel_haert66 ❄️لینک گروه در خواستی https://t.me/Novel_gap66 آیدی ادمین: @Mahtisaa
إظهار المزيد6 580
المشتركون
+4824 ساعات
+2847 أيام
+1 41030 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
رمان : #هزار_و_یک_شب
نویسنده : #عبدالطیف_طسوجی
خلاصه:
هزار و یک شب داستان دو شاهزاده برادر، به نامهای شهریار و شاه زمان است، که مورد خیانت زنان خود قرار میگیرند. شاه زمان ترک پادشاهی کرده و راهی دیار برادر میشود و شهریار هم به انتقام خیانت همسرش هر شب دختری را به نکاح در میآورد و بامداد دستور قتلش را میداد. تا اینکه دیگر دختری در شهر نمیماند و وزیر شهریار که دو دختر به نامهای شهرزاد و دنیا زاد داشت و به شدت نگران این قضیه بود به پیشنهاد شهرزاد وی را به عقد پادشاه درمیآورد..
هزار و یک شب، جلد اول.pdf20.94 MB
هزار و یک شب، جلد دوم.pdf18.49 MB
هزار و یک شب، جلد سوم.pdf14.64 MB
هزار و یک شب، جلد چهارم.pdf9.98 MB
هزار و یک شب، جلد پنجم.pdf22.62 MB
هزار و یک شب، جلد ششم .pdf8.06 KB
Repost from N/a
چشام بسته بود و داد میزدم آراااد.
یکی ازون ادما اومد سمتم چنان سیلی بهم زد که پرت شدم رو زمین چشامو که باز کردن دیدم اراد جلومه با بدنی زخمی و دهنشو بسته بودن.
سلیم رو به اراد همونطور که منو تو بغلش گرفته بود گفت:
_امشب برای همیشه عشقتو از دست میدی امشب دیگ قرار نیس به جشن عروسیتون برسید و شب زفاف بگیرید.
چون کار خانومت امشب تمومه.
تقاص کارتو باید پس بدی جناب رادمهررر
تک تک لباسامو جلو اراد لخت کردن و با تمام توان زجه میزدم.
یهو یاراش اومدن دست و پامو گرفتن و خود سلیم...💦😱🔞
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
دختره شب عروسیش بع دست رقیب عشقش دزدیده میشه و بهش...
19پاک
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
پارت #۷۶
یه سیگار از توی جا سیگاری برداشت و روشنش کرد.....یه کام عمیق گرفت و بهم خیره شد
____پاشو لباس هاتو بپوش
خشکم زده بودنمیدونستم چه عکس العملی نشون بدم ...حس حقارت،پوچی سرتاسر وجودم روگرفته بود
تو یه حرکت غیر منتظره لباسام رو از زمین برداشت و پرت کرد تو صورتم
____کجای حرفم ناواضح بود برات؟گفتم بپوش این بی صاحابروو
از دادی که زد تازه به خودم اومدم....بغضی که تا الان نگهش داشته بودم ترکید ....اشک هام کله صورتم رو پر کرده بود ....چرا میخواست کوچیکم کنه؟به چی میخواست برسه؟
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
19پاک
جلد دوم
هزار و یک شب، جلد دوم.pdf18.49 MB
هزار و یک شب، جلد سوم.pdf14.64 MB
هزار و یک شب، جلد چهارم.pdf9.98 MB
هزار و یک شب، جلد پنجم.pdf22.62 MB
هزار و یک شب، جلد ششم .pdf8.06 KB
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.