قفـسِ صــــدف🍷
❁﷽❁ •°•ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ•°•🌱 صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عموی مذهبیش میشه و اون باهاش کاری میکنه که.... #ممنوعه🔥
إظهار المزيد11 968
المشتركون
-6924 ساعات
+5417 أيام
+1 19430 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
_مگه من بی غیرتم تو با این لباس بری مهمونی؟ همین الان میری عوضش میکنی وگرنه مجبوری قید مهمونیو بزنی
بغض کرده دستی به لباسم کشیدم
_شاهوتوروخدا بزار باهمین بیام عمه گفت اشکال نداره تو چرا گیر میدی اخه به توچه
با خشم چشماشوگشاد کرد
_به من چه اره؟ حالا که اینطور شد حق نداری بری حتی اگه لباستو عوض کنی
با شنیدن حرفش اشکم چکید و بدون فکر کردن به حرفم با گریه لب زدم
_زندگیو واسم زهر کردی اونقدر بهم گیر میدی به خواستگارم که جواب مثبت بدم ازا راحت می...
با پشت دستی که تو دهنم خورد آخی گفتم و دستمو با درد رو دهنم گذاشتم که غرید
_بلایی به سرت میارم که به غلط کردن بیوفتی ...
https://t.me/+Qwt_EFdPwdNlNWJk
https://t.me/+Qwt_EFdPwdNlNWJk
41500
Repost from N/a
-میدونی که روانیم... یه آدم روانی عاشق نمیشه...
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
دستش روی گونهم میشینه و به دیوار تکیهم میده
-مجنون میشه... غیرتی نمیشه سرش.... سلاخیش میکنه... من روانیم یلدا، روانی که مجنون توعه...
آب دهنمو قورت میدم و سعی میکنم با هول دادنش کمی فاصله ایجاد کنم
-میشه... میشه بری عقب. من هنوز تصنیم نگرفتم که باهات باشم یا..
گلومو چنگ میزنه.
چشماش به یک آن قرمز میشن و رگ شقیقهش ورم میکنه
-هیششش... گفتم که روانیم... یه روانیم واینمیسته نه بشنوه... میدره کسی رو که بر خلاف میلش کاری انجام بدن
صورتشو روی صورتم خم میکنه و پچ میزنه
-تو که نمیخوای اون کسی باشی که زیر دندونام داره تیکهتیکه میشه؟؟
مچشو میگیرم و فشار میدم.
داشت زهره ترکم میکرد... میترسوند یلدایی رو که تا این سن از احدی نترسیده بود
-داری میترسونیم میلاد... ولم کن!
نیشخند میزنه و چشمای خمارشو به چشمام میدوزه
-ترس برات خوبه... انقدر خوبه که نمیزاره دورم بزنی... ولم کنی، دروغ بگی... ترس برات خوبه یلدا کوچولو....
گلومو رها میکنه و قدمی عقب میزاره
-الانم قراره کوچولومون لالا کنه.... انرژیشو بزاره برای شب... وقتی که قراره آقا گرگه کمکم برهی گوگولیشو بخوره....
ترسیده به دیوار پیچسبم که عقب میره و با چشمکِ ریز، اتاقو ترک میکنه...
من چه غلطی کرد بودم؟؟
عاشق روانیای شده بودم که کشتن براش آب خوردن بود و...
قرار بود چه بلایی سرم بیاد؟؟
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
رمان عاشقانه و روانشناسی که همون پارت اول دل و آب میکنه.
عشق بین بیمار و دکتری که به یک جنون ختم میشه...
#عاشقانه #معمایی🔞♥️
42900
Repost from N/a
_ درد داری خوشگلم؟پاهاتو باز کن، باز کن تا زودتر تموم شه این درد لامصب دورت بگردم خدا منو لعنت کنه که ...هوووف
اعلا نتوانست حرفش را ادامه دهد،دید دخترک ناله ی دردناکش را در نطفه خفه و پاهایش را بیشتر چفت هم کرد.صبور با خجالت و به زور نالید:
_وای خدا... دارم میمیرم... تو برو بیرون اعلی ...
اعلی کنارش روی تخت نشسته و دستان یخ زده اش را میان دستان لرزانش میگیرد.دخترک تنها ۱۶ سال داشت و درد زایمان برای بدن ضعیفش زیادی بود.
_ بیرون نمیرم عمرم... تا تهش پیشتم.به حرف قابله گوش کن تا دردت تموم شه...
_ اعلی خان بیا کمکم بده، تو مگه درس دکتری نخوندی؟بیا اینجا مادر دستام دیگه عین سابق جون ندارن.
_ نه نه ... اعلی بره بیرون، تو رو خدا...
اعلی روی صورتش خم شده و با حرصی آشکار لاله ی گوشش را به دندان میگیرد.
_ ببند دهنتو خوشگلم، ببند عزیزکم تا خودم نبستمش!منی که شوهرتم و اون توله سگ تو شکمت از منه شدم نامحرم بچه؟!
اعلا به کمک قابله رفته و دست بین پاهای دخترک انداخت.صدای گریه های ریز صبور روی اعصابش بود. مقصر خودش بود که بی گدار به آب زده بود و حالا.
_ تقصیر خودمه که گذاشتم همه فکر کنن بهت دست نزدم تا کمتر طعنه و کنایه بشنوی ، واسه این هوا ورت داشته که منو از اتاق بیرون می کنی آره...؟ یه بلایی سرت بیارم عروسک... تو فقط این بار شیشه رو زمین بذار... حالا حالاها کار دارم باهات!دختر خانم
_ اعلی... آخ خدایا مردم...
قابله از حرص و خشم مرد ترسیده و لب گزید. نگاهش بین پای دخترک افتاد و پوفی کرد.
_ زور بزن دخترم، زور بزن سر بچه بیرونه... یکم دیگه فشار بده...
دست اعلی روی ران های لختش چنگ شده و از پشت دندان های چفت شده اش غرید:
_ جای جیغ و داد زور بزن تا تموم شه زودتر.
قابله نگاهش را بین اعلی و صبور چرخاند و دلش برای دخترک کم سن و سال سوخت.آب دهانش را با صدا بلعید و مردد رو به اعلی گفت:
_ آقا روم به دیوار، میگم... میگم اگه سینه هاشو تحریک کنی ممکنه زودتر بزاد...الان تلف میشه طفل معصوم!
چشمان اعلی درخشید و صبور درمانده چشم بست.
_ رو چشمم قابله خاتون، شما فقط امر کن!
پشت صبور نشست و دستان گرم و پر حرارتش را داخل لباسش سر داد.
_ تحریک کردن این جوجه که کاری نداره!مگه نه خوشگل اعلا
صبور آنقدر درد داشت که راضی به هر کاری میشد و بدون اعتراض خودش را به دست اعلی سپرده بود.
نفس بریده از درد و لذتی که لمس دستان اعلی در تنش جاری ساخته بود، به ملحفه چنگ زد.
_ آهههههه.... اخخخخخخخ
اعلی نوک سینه هایش را با لذت فشار داده و زیر گوشش با صدای خشداری پچ زد:
_ حیف که داری زایمان میکنی و دستم بستست صبور... حیف...
فعلا بچه رو دنیا بیار تا بعد اون روی اعلا خان رو نشونت بدم زندگی چموش من!
با پیچیدن صدای گریه ی نوزاد سرخ رنگ و کوچک، صبور نفس راحتی کشید و اعلی با فریاد گفت:
_ بچه رو ودار برو بیرون خاتون!
بعد از رفتنشان، بلافاصله روی صبور خم شد و اینبار با آرامشی ترسناک پچ زد:
_ خب خانم چیا می گفتن چند دیقه پیش هان ؟!
صبور بی جان و بغض کرده سر بالا انداخت.اعلی دست روی شکمش زخم شده دخترک کشیده و با چشمانی ریز شده پچ زد:
_ هنوز نفهمیدی چقد دوست دارم توله سگ چموش هان واقعا نفهمیدی؟
نگاه مات صبور پوزخندی روی لبش نشاند و لبهای گوشتی اش را هدف گرفت.
_ نفهمیدی جونم شدی دختره ی خیره سر؟چطوره همین الان همه جای این پوست سفیدتو مهر بزنم تا باورت شه مال منی، هوم؟
جوابش در دهان اعلی زمزمه شد و لبهایشان...
https://t.me/+G-sM1pUSKHAxMGZk
https://t.me/+G-sM1pUSKHAxMGZk
مرنجان عاشقانه متفات و خاص
50800
Repost from N/a
Photo unavailable
خلاصه رمان جذاب و مهیج مون ؛ ♥🔥
طبق افسانه ای باستانی از تمدن ِ بابِل اولین
نیمه خدا حاصل پیوند دختر پادشاه و خدای عقرب بوجود اومد...نیمه خدایی که به پادشاه عقربها معروف شد و شهری عظیم و پیشرفته در بیابانی پهناور بنا نهاد که از دید انسانهای فانی مخفی بود...
پادشاهی قدرتمند و پُرابهت که با مرگ همسر محبوبش ، قلب خودشم همراهش دفن میکنه
و هزاران سال بدون عواطف و احساسات به فرمانرواییش ادامه میده تا اینکه ارتعاشات قلب دفن شده دختری صاف و زلال رو به سمت خودش میکشونه...
https://t.me/+ioNvK65B9A80Nzg0
https://t.me/+ioNvK65B9A80Nzg0
عاشقانه ای پرهیجان و غیرقابل حدس❌
رمانی که با خوندن همون چند پارت اولش محاله بتونی دل ازش بکنی😭😍
#ممنوعه #باستانی #تناسخ #فول_عاشقانه
❤ 1
55200
یا همین امشب پردتو میزنم یا فردا حکم خواهرتو اجرا میکنن
با گریه خودمو بین بازوهاش تکون دادم
_اردوان خیلی نامردی خدا ازت نگذره
بی توجه گوشه ی لبمو گاز ریزی گرفت و تو گوشم پچ زد
_اگه قراره نیای زیرم بیشتر سرت میارم مهتا خودت میدونی آدم مهربونی نیستم....
https://t.me/+qbkDSJr1jH43NDc0
https://t.me/+qbkDSJr1jH43NDc0
پسری که برای رسیدن به دختر مورد علاقش با تهدید اون ...
14300
یا همین امشب پردتو میزنم یا فردا حکم خواهرتو اجرا میکنن
با گریه خودمو بین بازوهاش تکون دادم
_اردوان خیلی نامردی خدا ازت نگذره
بی توجه گوشه ی لبمو گاز ریزی گرفت و تو گوشم پچ زد
_اگه قراره نیای زیرم بیشتر سرت میارم مهتا خودت میدونی آدم مهربونی نیستم....
https://t.me/+qbkDSJr1jH43NDc0
https://t.me/+qbkDSJr1jH43NDc0
پسری که برای رسیدن به دختر مورد علاقش با تهدید اون ...
34000
_مگه من بی غیرتم تو با این لباس بری مهمونی؟ همین الان میری عوضش میکنی وگرنه مجبوری قید مهمونیو بزنی
بغض کرده دستی به لباسم کشیدم
_شاهوتوروخدا بزار باهمین بیام عمه گفت اشکال نداره تو چرا گیر میدی اخه به توچه
با خشم چشماشوگشاد کرد
_به من چه اره؟ حالا که اینطور شد حق نداری بری حتی اگه لباستو عوض کنی
با شنیدن حرفش اشکم چکید و بدون فکر کردن به حرفم با گریه لب زدم
_زندگیو واسم زهر کردی اونقدر بهم گیر میدی به خواستگارم که جواب مثبت بدم ازا راحت می...
با پشت دستی که تو دهنم خورد آخی گفتم و دستمو با درد رو دهنم گذاشتم که غرید
_بلایی به سرت میارم که به غلط کردن بیوفتی ...
https://t.me/+Qwt_EFdPwdNlNWJk
https://t.me/+Qwt_EFdPwdNlNWJk
56300
-یا باهام میای ... یا جلوی همه کَت بسته میبرمت کلانتری.
-ولم کن... تو یه عوضی زن بازی... ولم کن!
ترسیده عقب میرم که بازوم چنگ میزنه و میغره:
-بچهم پیشت امانت بود... حالا باید با خودت تاوان خیانت در امانتو پس بدی!
تقلا میکنم و جیغ میکشم...
https://t.me/+1JUXUf-mi5MxOGE0
https://t.me/+1JUXUf-mi5MxOGE0
رمانی که از خوندنش پشیمون نمیشیم😍
𝗛🔞𝗿𝗻𝘆 𝗟𝗮𝗻𝗱 🔥
هاتترین سناریو برای ط اینه که تو حموم بچسبونیم به دیوار، لبه های باسنمو جداکنی از هم و آروم آروم جا بدی توش💦🍓
1 47300
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.