•°ࡄܝ‌ߊ‌‌ࡅߺ߲ࡉ ܩࡍ߭°•

خواهر کوچولوی رفیقش #تحریک می‌کنه یه روز که خونشون تنهان بدن #لخت دختر میبینه تحمل نمیکنه و...💦🤤 بی‌صدا وارد اتاقش شدم #لخت بود و داشت به بدنش کرم می‌مالیداز #پشت دستمو گذاشتم روی #دهنش ترسیده به خودش لرزید #ممه_های کوچولو و #نرمش رو تو دستام گرفتم🫦 _آروم فسقلی!کاریت ندارم! آروم باش وگرنه به #داداشت میگم اونم بیاد ببینه #خواهرش چقدر #سکسیه! پرتش کردم رو #تخت و خودم رو بهش #مالیدم بی مقدمه خودم #واردش کردم ..🔥😈 #صحنه_دار #سکسی 🫦💦🔥 https://t.me/+9EJO7vMWpqdlNzA0 بیا ببین چه بلای سر دختر میاره #داداشش #میفهمه و... 😱🤯 9:30 p

_رایان چه بلایی سرت اومده؟؟ بغض کرده خیره به چهره‌ی ترسناک ولی ارامش، اینو زیر لب پچ زدم تلو خوران چند قدم جلو اومد و من با ترس به گوشه دیوار چسبیدم. چه بلایی سر رایان من اومده ؟؟ با نگاه بی فروغش نگاهم میکرد با بغض گفتم _ یعنی هیچوقت خوب نمیشی؟؟؟ اصلا چیزی از حرفام میفهمی؟ یه چیزی بگو لعنتی! بگو که اینا همش خوابه. بگو که قراره خوب بشی. روی زمین سقوط کردم _من قلبم داره میترکه💔 تا به خودم بیام دستی رو زانو و شونه هام انداخت و .....🔥🔞 https://t.me/+4cBFVpSHol45OWRk #داستانی‌عاشقانه‌و‌جذاب‌و‌متفاوت🔥 ۱۲

پسره وقتی بدن #لخت_دختر میبینه تحمل نمیکنه بهش...🔥👄💦 اگر میدونستم دخترکوچولو، زیبای مثل ت اینجاست این همه سال توی این خونه رفته امد میکردم این احمقا #خشک خالی نمیومدم بشینم برم هر وقت که حواس بقیه نبود ازت #کام میگرفتم حتما🫦 _دیونه شدی گمشو از اتاقم بیرون مگرنه به #داداشم میگم که تو قبل اینکه حرفم کامل بشه پرتم کرد روی تخت اتاقم از پشت #دستام #اسیر دستاش کرد کنار گوشم لب زد: حالا که میخوای بری بگی پس بزار آش نخورده دهن #سوخته نشه حسابی از این 🍑هات #استفاده کنم پس..🫦😈 https://t.me/+9EJO7vMWpqdlNzA0 p24

امیرمقاره‌طراح‌‌ماشین‌برای‌مسابقات‌رالی‌میشه‌و‌...🥹🏎🏎🏎🏎👇🏻👇🏻👇🏻 - می‌دونی خواهر، حس #معلقی بین زمین و #آسمون دارم، مگه میشه خدا انقدر #مهربون باشه که از بین این‌همه آدم #نیازمند یا #غیرنیازمند دقیقا این #شغل قسمت من بشه و #کارفرمام انقدر آدم #خیّر و #مهربونی باشه؟🥲🫂❤️‍🩹 معلومه که باورم نمیشه من تا آخر عمر به آقای هادیان مدیونم!🫠♥️👇🏻 https://t.me/+d1jc8GYaI2xhZTA0 ۱۲شب

منبع رمان‌های #هــات و #خــیس کننده و اب اور شب #جمعه‌ای به علاوه رمان‌های #سکسی #بزرگسال👿🔞 هرجور ژانری بخوای هست از شیر مرغ و #گی #لیتل_گرل #صحنه_دار گرفته تا جون آدمیزاد🤧🤧 رمـانهای PDF شـده پرطرفدار🔞💦 دنبال چنل رمانهای بزرگسال ممنوعه میگردی پیدا نمیکنی لاوم؟! 🥺 میخوام یه چنل معرفی کنم پراز پی دی افای ممنوعه هرجوری دلت میخاد گذاشته شده 🤤🔞 https://t.me/+h-DTSuzXG8QxYmE0 تیز جوین شو که پخش کردن لینک این چنل ممنوعه و به زور پیداش کردم🤫❌‼️ p20:50

من یه دختر #خرابم که مشکات رو #تحریک کردم کاری کردم بهم نزدیک شه بهم #تجاوز کنه تا من ...💦🔥🫦😈 کاملا واقعی 🫣اگر نبود لف بده🤤 من #منشی شرکت مشکات بودم ، مشکات مردی بود که هر دختری رو که برای کار #استخدام میکرد #برده_جنسی خودش میکرد 😱 بر خلاف بقیه با من کاری نداشت با اینکه هیکل خوبی داشتم ؛ اون #شب که وارد شرکتش شدم #تنها بود منم برای #اذیت کردنش وقت خوبی داشتم.. واسه ادامش کلیک کن 👈🏽 پیوستن https://t.me/+Pt0A90fsIzk3YWNk ⛔️محدودیت سنی🔞 p15:30

😎لیست رمان‌های ممنوعه تلگرام که توی تعطیلات فقط باید یه گوشه بشینی تا داستان‌های مورد علاقه‌ات رو بخونی‌... توجه کنید که این لیست فقط اعضا این کاناله https://t.me/addlist/JEdpPUoNLgY1ZTZk ۲۰

من یه دختر #خرابم که مشکات رو #تحریک کردم کاری کردم بهم نزدیک شه بهم #تجاوز کنه تا من ...💦🔥🫦😈 کاملا واقعی 🫣اگر نبود لف بده🤤 من #منشی شرکت مشکات بودم ، مشکات مردی بود که هر دختری رو که برای کار #استخدام میکرد #برده_جنسی خودش میکرد 😱 بر خلاف بقیه با من کاری نداشت با اینکه هیکل خوبی داشتم ؛ اون #شب که وارد شرکتش شدم #تنها بود منم برای #اذیت کردنش وقت خوبی داشتم.. واسه ادامش کلیک کن 👈🏽 پیوستن https://t.me/+Pt0A90fsIzk3YWNk ⛔️محدودیت سنی🔞 p15

_رایان چه بلایی سرت اومده؟؟ بغض کرده خیره به چهره‌ی ترسناک ولی ارامش، اینو زیر لب پچ زدم تلو خوران چند قدم جلو اومد و من با ترس به گوشه دیوار چسبیدم. چه بلایی سر رایان من اومده ؟؟ با نگاه بی فروغش نگاهم میکرد با بغض گفتم _ یعنی هیچوقت خوب نمیشی؟؟؟ اصلا چیزی از حرفام میفهمی؟ یه چیزی بگو لعنتی! بگو که اینا همش خوابه. بگو که قراره خوب بشی. روی زمین سقوط کردم _من قلبم داره میترکه💔 تا به خودم بیام دستی رو زانو و شونه هام انداخت و .....🔥🔞 https://t.me/+4cBFVpSHol45OWRk #داستانی‌عاشقانه‌و‌جذاب‌و‌متفاوت🔥 ۱۲

❌🚫#سکس در اتاق ملاقات زندان🚫❌ شلوارمو کشیدم پایین سا.لارو تو دستم گرفتم کنار میز ایستادم😁🍆 سا.لار کلفت.مو رو #بهشت خیسش کشیدم که آح از ته دلی رو بین نفس نفس زدنش بیرون داد🥵 این کارو آروم انجام می‌دادم اما دختر س. کسیم وحشی دوست داشت🤤 بهش. تشو حرکت میداد و بیشتر بهم می‌چسبوند💦 خواستم ببرم داخلش و واسه همیشه فتحش کنم اما نمیشد خیلی تنگ بود🤫 رمان #جنایی و #هات 🧻🩸 https://t.me/+Pt0A90fsIzk3YWNk پارت به زودی کاملا واقعی🤤👀 p9:40