•بزکش•
مــےنـویـسمياـבگـارتـابـمانـבروزگـار گـرنبـاشمروزگـاریایـنبـمانـבیـاבگار . . رمان ها 👇🏻🤍 بزکش:درحال تایپ آواز اصیل(اس اس) : تایپ افلاین آسکی من: بعد از آواز اصیل پارتگذاری در کانال دوم جنگل خونین : پارتگذاری نامعلوم @bozkesh_novel ❌کپی حرام❌
إظهار المزيد630
المشتركون
-624 ساعات
-347 أيام
+20730 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
نگاهی به قرصایی که تو مشتم بود انداختم
با گوشی خدمتکار که یواشکی برداشته بودمش، شمارهش و گرفتم و منتظر موندم تا جواب بده
خیلی طول نکشید که صداش تو گوشم پیچید:
- چیه جمیله؟ چه مرگته زنگ میزنی؟
بغض کردم:
- منم
برای چند ثانیه صداش نیومد و بعد غرید:
- چیه دردونه عارف خان؟ چه دردته که زنگ زدی به من؟
بیتوجه به حرفش با بغض نالیدم:
- به خدا من رویا رو نکشتم، به جون خودت کار من نبود؟ آخه من چندین سال پیش خواهر تو رو از کجا باید میشناختم؟
اگه حرفم و باور نمیکرد، درجا خودم و میکشتم.
خیسی خون بین و پام و حس میکردم، حتی بچه دو ماهه تو شکمم هم داشت من و تنها میذاشت.
صدای رادمهر با خشم تو گوشم پیچید:
- این حرفات دیگه قدیمی شده، حالیته حرومیِ عارف؟ راستی عارف یا امیر؟ کدوم یکی بابات بود؟
نفسم از توهینش بند اومد ولی ادامه دادم:
- اگه اینبارم حرفم و باور نکنی، قسم میخورم جشن عروسیت با خواهرم و تبدیل به مراسم عزا کنم رادمهر!
باور نکرد! مردی که تا پای جونم عاشقش بودم و اون فکر میکرد قاتل خواهر یکییهدونهشم باورم نکرد!
مردی که به خاطر انتقام از من، عاشقم کرد و بعد با خواهرم ازدواج کرد، حرفم و باور نکرد!
صدای خنده بلندش تو گوشم پیچید:
- چرا فکر کردی مرده یا زندهت واسه من مهمه؟ تو فقط آَشغالی هستی که خواهر جوون من و جوون مرگ کرد!
نتونستم حرف بزنم و گوشی رو قطع کردم. این بار بهش ثابت میکردم دروغ نمیگم!
چند ساعت بعد رادمهر با توپی پر و چشمانی سرخ وارد خانه شد. لگد محکمی به در اتاق آرنا زد و در حالی که کمربندش را بلند میکرد فریاد کشید:
- زندت نمیزارم دختر عاررررف!
اما سر که بلند کرد، نفسش در دم خفه شد! قرصهای پخش شده در زمین و خونی که تمام پایین تنه بدن دخترک و تخت را فرا گرفته بود، وحشت زدهاش کرد. نکند بلایی سر بچهاش آماده باشد؟
به سمتش هجوم برد و در آغوشش کشید:
- آرنا غلط کردم... پاشو آرنا! پاشو باورت میکنم! بچمو بهم برگردوننن! آرنااااااااا!
https://t.me/+watCquFfyVw4ZjU0
https://t.me/+watCquFfyVw4ZjU0
https://t.me/+watCquFfyVw4ZjU0
تموم عمرم و هرطور که اون خواست زندگی کردم، زندگیمو صرف درس خوندن کردم که به چشمش بیام و نیومدم، هرطور که خواست پوشیدم و گشتم، همونطور که دوست داشت دکتر شدم و آخرش هم شنیدم که به برادرش میگفت کاش برای همیشه از زندگیم گم میشد بیرون!
اون روز نشکستم، ترک برداشتم ولی نشکستم.
تلاش کردم برای رسیدن بهش، اما روزی که بعد از معاشقه عاشقانمون تنهام گذاشت، نمیدونستم که من رو، قاتل خواهر عزیزکردهش میدونه و قراره به بدترین شکل ممکن خوردم کنه! نمیدونستم درست وقتی که ازش حامله میشم، با خواهرم ازدواج میکنه!
1100
دختری که برای پیدا کردن #حقیقت وارد قدرتمند ترین و اصیل ترین خانواده میشه اما باعاشق شدنش زندگیش زیرو رو میشه......
چی میشه اگه پسرمون متوجه بشه #دلبرکش با نقشه وارزندگیش شده😈
https://t.me/+uFuqHwAlOogwODVk
رمانی با عاشقانه خاص و متفاوت ⭕️
ᎷᏗᏂᏕᏬ🌙
ٖؒ﷽بسم اللـہ الرحمن الرحیمٖؒ﷽ -به قلم :یاس _ܩߊܣܢܚࡐ🌙 هر روز پارت داریم ❄️ #کپی _برداری _حرام _می _باشد.
1200
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
از پسره میخاد برای آزادی دوستش بهش کو*ن بده!🔥
#گــی #خــشــن #پــلـیــسی🍑🫦
پوزخندی زد و گفت:
- توکهنمیخوای بهترین دوستت لیما تا آخر عمرش تو زندان بمونه!؟
باحرفش قطره اشکی از گوشه چشمام چکید که بی تفاوت بهم نزدیکم شد و رو بدن ظریف و سفیدم خیمه زد
دستی رو باسنم کشید و کنار گوشم با شهوت پچ زد:
- ناراحت نباش! تو همقراره لذت ببری تولسگ! هرچینباشه ۸۰ درصده لذتش برا توعه!
https://t.me/+uQeJq-fKLI1mNTU0
بیا بخون ببین چه بلایی سره پسره بیچاره میاره!💦🔞
- ساعت 1:40 پاک شه -
animation.gif.mp40.70 KB
1300
Repost from N/a
❣بخشی از پارت 153❣هق هق گریه ام بلند شد... -پاشو بگو همش شوخیه بگو که خوبی و خواستی اذییتم کنی... بخدا شوخی بدیه آرشامم نکن این کارو بامن... جونم در رفت پاشو قربونت برم.. سرم را روی دستش که آزاد از سرم بود گذاشتم و دستم را هم قفل دستش کردم، مرگ و زندگی به اندازه ی یک تارمو باهم فاصله دارند.. مگرنه؟ #آرشام مردی که دست راست #رئیس مافیای #قاچاق #اعضای بدنه #عاشق #دختری میشه که اونو #گروگان گرفته بودن...😱🔥
داستان مهیج و بزرگسال مروارید عشق❤️🔥🥹لینک حق عضویتیه و تعداد محدود سریع بیاید تاپاک نشده که از بقیه عقب نموووووونید😱🤤🔥 https://t.me/+ZssdjMvMV3szMTE8 https://t.me/+ZssdjMvMV3szMTE8
🔥 1
2200
Repost from N/a
نامزدم با رفیقم بهم خیانت کرد و بی شرمانه جلوی چشمام باهاش ازدواج کرد...
زیر بار این غم خیانت نتونستم تاب بیارم و دست با خودکشی زدم...
ولی تو بیمارستان با دیدن عشق سابق و دیرینه رفیقم به فکر انتقام افتادماما درست وقتی که همه چیز خوب پیش میرفت همه چی رو شد و.... https://t.me/+r3a6LnfA8LMwMjM0
3200
Repost from N/a
00:01
Video unavailable
کاش تو این اداره کافور بریزن تو غذاهاشون🔥🔞
#سکس_تو_کلانتری #ممنوعه 🫦⛔️
- عه آرش بكش بيرون ديگه بار سومه دارم رژمو درست مي كنم!
دوباره سرشو نزديك اورد و گونمو كوتاه گاز گرفت كه جيغ خفهای کشیدم
- مگه تو آدمخواری آخه..
دستشو رو بهشته تپلم گزاشت و کنار گوشم با شهوت پچ زد:
+آدم خوار نيستم ولي دلم ميخواد کلوچت همش تو دهنم باشه!
دستمو از رو شلوار رو مردونگی شق شدش گزاشتم و با لوندی لب زدم:
- چیه سرگرد؟! باز يادت رفت من ازت ١٢سال كوچيکترم؟!!
https://t.me/+7vPnTA521oZmOTk0
سرگرد دختره رو تو کلانتری بفاک میده😈⛔️🔥
- ساعت 1:30 پاک شه -
video.mp41.10 KB
1200
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
تو مطب میکنتش!🍑💦😈
https://t.me/+7vPnTA521oZmOTk0
سر تفنگ رو روی واژن خیس و ملتهبش گذاشتم که از سردیش لرز کرد و ناله خفیفی از بین لباش خارج شد..
- چه آبی راه انداخته! داره نبض میزنه میبینی خانوم دکتر؟!
با ناز لبشو گزید و پاهاشو بیشتر باز کرد و گفت:
- دلش یه چیز کلفت میخواد تا نبضش بیفته!
تک خندهای کردم و تفنگ رو از واژنش فاصله دادم و زبونم و روی آبش کشیدم و کمربند شلوارمو باز کردم...
https://t.me/+7vPnTA521oZmOTk0
رابطهی پزشک اداره و سرگرد حشری🔥🔞
- ساعت 23:30 پاک شه -
1.18 KB
3000
Repost from N/a
Photo unavailable
بشتابید بشتابید بهترین و ارزون قیمت ترین آنلاین شاپ تلگرام رو براتون آوردم!🍓🫠
https://t.me/+WLFQog5CdFBlOWRk
- شفافی و سفیدی ۱۰۰ درصد پوست با لدورا🌤 - ماسک مو عصاره گیاهی🧊 - انواع تونر های تقویت کننده پوست با کمترین ترین قیمت🌀 - منبع محصولات پینترستی و کیوت✨️بیا با محصولات خارجی و با کیفیت بالای این چنل سکسی شو زیبا💕🫦 https://t.me/+WLFQog5CdFBlOWRk ❌️بهت قول میدم ارزون ترین و با کیفیت ترین آنلاین شاپه محصولات آرایشی بهداشتی همینه کافیه عضو بشی تا قیمتاشو ببینی و برگات بریزه🔥🤫 - ساعت 19 پاک شه -
3300
#بزکش
_ببخشیدا انگار یه چیزی هم بدهکار شدیم! تو داشتی منو تعقیب میکردی نه من ترو!
سر جاش ایستاد با اخم برگشت و نگاهش رو قفل چشم هام کرد و گفت:
_روی مخمی!
چشم هامو گرد کردم و با تعجب گفتم:
_ببخشید؟
سرشو نزدیک کرد بهم که باعث شد یکم به عقب خم شم و گفت:
_میدونی دوست دارم چیکارت کنم؟
ذهن منحرفم کلی ایده پشت سر هم چید و باعث شد من با صدای لرزونی بپرسم:
_چی..کار؟
_دست هامو بندازم دور گردنت و انقد فشار بدم که خفه بشی!
نفسم حبس شد این الان چی گفت؟
_تو دیوونه ای؟
نیشخندی زد و اینبار مچ دستم رو گرفت و دنبال خودش کشوند. هوا کاملا تاریک شده بود و من با لباس توی خونه دنبالش کشیده میشدم.
تک و توک آدمی هم که توی خیابون بود به ما خیره شده بود، البته حق داشتند یه پسر خوشتیپ که داشت مچ دست یه دختری که انگار از جنگل فرار کردن بود رو میکشید.
هم سردم بود، هم لرز کرده بودم فقط دلم به این خوش بود که قراره توی ماشین بخاری بزنه!
با دیدن چیزی که جلومه برگشتم به سمت آزاد و شوکه گفتم:
_داری شوخی میکنی دیگه؟
محلی به حرفم نداد و سوار موتور غول پیکرش شد. با صدای پر از حرصی بهش گفتم:
_آزاد من سردمه نمیتونم سوار این بشم!
صدای دندون هاشو که روی هم می سایید می شنیدم اومدم که چیزی بگم که خیلی یهویی دستشو انداخت زیر پیراهنش و درش آورد و طرف من گرفت!
با پرویی تمام لباسشو گرفتم و پوشیدم اصلا هم مهم نبود خودش قراره فقط با یه تیشرت یخ بزنه!
❤ 5
9400
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.