خط خطی های شبانه...
/-\ دلخوش به یک دیدار از دورم دلخوش به یک خوابی که در آنی دلخوش به این خط های غمگینم با این که می دانم نمی خوانی... #علی_عباسپور اینستاگرام: https://Instagram.com/aliabbaspour_97 پیام ناشناس: https://telegram.me/harfbemanbot?start=MjQyNDMyNDQw
Show more190
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
...
شب بود و سرم پایین، ندیدمش که می آید، بازوی دست راستم خورد به کتف چپش، برگشتم، دیدم تویی.. نگاهمان به هم گره خورد،
تو ذره ذره رودخانه شدی، رفتی..
و من هرچقدر گفتم دوستت دارم، قطره ی باران شد، خیسم کرد...
بانو جان خواب عجیبی بود!
باید یک روز برویم رودخانه ی پایینه محل کمی بگردیم! شاید تو خیلی رودخانه دوست داری که من خوابش را دیدم.. ولی خب باید مراقب باشیم، جریان آب خیلی تند است
بانو تو میدانی این رودخانه به کجا می رود؟
این همه عجله اش برای چیست؟ نکند او هم عاشق شده است و سریع می رود که بانوی خودش را ببیند!
آخر میدانی! من هم وقتی می آیم تو را ببینم همینطور می شوم.. عجول و پرتلاطم..
راستی بانو.. من غریبه شده ام؟ چرا دیروز که کاسه ی آش مادرجان را آوردم دم خانه تان.. خودت نیامدی که در را باز کنی؟ می دانی چقدر دلم گرفت! می دانی چقدر نوشتم و پاک کردم که دوباره کلمه هایم مهربان شوند.. لبخند بزنند! بگذریم.. شاید اصلا خانه نبودی
بانو جان گفته بودم؟ روسری ات را که از پشت میبندی، دوست دارم همه ی اعضای بدنم چشم شوند تا نگاهت کنم.. انگار گره ی روسری ات را روی گلوی من سفت می کنی.. بس که وقته دیدنت نفسم بالا نمی آید
بانو دیروز رفته بودم مغازه ی حاج رحیم اینا، حاج رحیم گفت پیر شده ای پسر، پس کی می خواهی ازدواج کنی! من هم گفتم فعلا زود است، باید دانشگاهش را هم تمام کند، فکر کرد شوخی می کنم.. خندید و گفت: چه خوش اشتها
بانو دانشگاه که بروی تو هم مثل سعید پسر آقا مصطفی لیسانس میگیری.. نه؟ میگویم.. دانشگاه خیلی دور است؟ اگر بروی دیر به دیر می آیی؟ بانو جان نمی شود همینجا بخوانی؟
درست است که خیلی نمیبینمت.. اما خب همین که اینجایی.. تو هم زیر همین آسمانی می خوابی که من می خوابم.. بر جاده ای قدم می گذاری که من می گذارم.. در هوایی نفس می کشی که من می کشم..
آرام می شوم.. به خدا من حس می کنم این هارا
اصلا امتحان کن!
امشب که می خوابی، زیر لب اسمم را صدا بزن
اگر من از همین فاصله برایت نمردم...
#علی_عباسپور
#بانو_جان💙
@khatkhati_A
...
کاش ساده تر بودی
صمیمی تر
دریا نبودی
مثلا کوچک تر
مثل چاله ی آبی
بعد از باران های آخر شب
زیر درخت پرتقال کنار دیوار
یا حتی کوچک تر
اندازه ی رد پای پدربزرگ
آن طرف سنگ چین های باغچه
درست بین تربچه ها و ریحان ها
کاش همین قدر ساده و
صمیمی بودی
دریا نبودی
می شد تمامت را داشت...
#علی_عباسپور
@khatkhati_A
به من گفت بیا
به من گفت بمان
به من گفت بخند
به من گفت بمیر
آمدم
ماندم
خندیدم
مردم..
#ناظم_حکمت
@khatkhati_A
من تو را در کدام صبح دل انگیز بهار دیده ام؟
چشم هایت مرا از کدام روستای سر سبز شمال، کشانده به پای سفره ی عشق؟
داستان من ساده و زلف های پیچیده ی تو،
از آب و کوزه و چشمه ی کدام کوه شروع شده است؟
دلم بوی کاه گل می دهد.. دست هایم عطر خوش چای..
دهانم پر عاشقانه های محلی ست...
من
ایستاده ام وسط روستایی دور،
در میان درخت های پرتغال و نارنج و سیب..
خیره شده ام به آدم هایی که می آیند و می روند، بارانی که می بارد، برگ هایی که خیس می شوند...
و ساده دوستت دارم..
گاهی هم در رویاهای رویاهایم غرق می شوم و
برای جاده ی پر از مه ای که قرار است تا انتها قدم بزنیم.. برای نرگس های کوچک لای موهات.. برای دامن بلند و سرسبز ات..
دلم قنج می رود...
محبوب من.. چشم هایت مزه ی آسمان می دهند
نگاهت که به نگاهم گره می خورد،
پرواز می کنم...
بی بال و پر
بی آسمان..
بیا تا ساده همدیگر را دوست داشته باشیم و در دل سادگی این عشق،
کنار هم پر بگیریم.. بیا
بیا که من آسمانت می شوم...
.
.
#علی_عباسپور
اگر همه ی ما
از خاک آفریده شده ایم
قطعا تو
از خاک بوستانی آفریده شدی
که منشا رویش گل های فراوانی بوده است...
#علی_عباسپور
#خط_خطی
@khatkhati_A
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.