cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

هفت اقلیم (سعید معدنی)

جامعه شناسی ادبیات، سینما مسایل اجتماعی و مباحث روزمره @Saeed_Maadani سعید معدنی (هیات علمی گروه جامعه شناسی تهران مرکز) ارتباط: @SaeedMaadani

Show more
Advertising posts
2 741
Subscribers
+824 hours
+287 days
+5230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

آی مهرماه! هیجان های قشنگت پیدا نیست مهرماه که می آید فقط تابستان نمی شکند تا آفتاب دور برود و گرما به نیمسال تبعید. مهرماه نوروز دیگری است اما زمانش فرق می کند. ماه چشیدن مزه خواب و جستجوی لباسی گرم در آغاز فصلی سرد. ماهِ کفش های تنگ، شلوارهای کوتاه، جوراب های سوراخ و موهای بلند. مهرماه فصل گریه های هم قشنگ است با خاطراتی برای گفتن و شنیدن. می آید و تا بهار می ماند و با پایانی مهیج تر از آغاز می رود. مهرماه اتفاق نادری است که سالی یکبار می افتد با امواج ادامه دار پاییز که زندگی وارد دو بامانع می شود و هر مرحله مستلزم گذشتن از گردنه ای تا اینکه آنقدر زندگی در خانه و اداره و جاده و ماشین دشوار و دلگیر و تکراری و تکه تکه می شود که می گوییم یاد گریه های مهرماه به خیر با آن همه لذت بخشی و آرامش. چقدر سبکمان می کرد و خوابش چقدر سنگین بود. هر نسلی مهرماه خودش را دارد. از چوب و فلک و ترکه و شیلنگ و سیلی تا رسیده به اکنون یعنی مالش روانی! آموزش هم از فهم و درک و دانش رسیده به تکرار تکرارها و نمره گرفتن منهای فهم و  مهارت. آن وقتها اگر فرد به اهداف تحصیلی و  شغلی نمی رسید حداقل تفاوت رفتارش با آدمی فاقد تجربه آموزشی تابلو بود. با پایان امتحان و کسب نمره دانسته های دانش آموز به پایان نمی رسید و همه آموخته هایش با چند علامت روی کاغذ جا نمی ماند. رفوضه هم رفوضه های قدیم که باید عمری بار سنگین این مفهوم را به دوش می کشیدند. هرچه پیشرفت! کردیم حال و هوای مهرماه بیشتر به وزش پاییزی اش  محدود شد. دانایی و مهارت از سکه افتاد و مدرک گرایی جا را بر اهداف آموزشی دیگر تنگ کرد. همین است که مؤسسات کپی مدرک حرص و ولع جوش دادن معامله با متقاضیان کسب مدرک را دارند. آموزش و پرورش از کالایی نمادین و تغییر دهنده شخصیت و شکل دهنده به رفتار به دستگاه تولید مدرک تبدیل شده است. هرچند آرم شرکت های «صدور» مدرک فرق دارد ولی همه در عبارت مهم «فاقد هرگونه ارزش دیگر» مشترکند! نمی دانیم روزگار برای نسل فردا چه خوابی دیده اما دو چیز کم دارند، یکی خیال پردازی و دیگری خاطره اندوزی. در مقابل اهداف متعالیی! چون تحصیلات عالی و شغل مهم و درآمد بالا، تاکید بر این دو بُعد به نظر پیش پا افتاده است. اما آدمها قبل از هرچیز باید همدم و همدرد خود باشند تا شرایط دشوار را تاب آورند و چاه تنهایی را پر کنند و از عهده مدیریت ملال برآیند. آموزش و پرورش به جای گسترش تخیل و تنوع بخشی به خاطره اندوزی به تکرار مفاهیم و عبارات ملال آور روی آورده است و در این مسابقه هر کسی «دانش» بیشتری دارد مُهر نخبه باهوشِ موفق بر کارنامه اش می کوبند. غافل از اینکه دانش سطحی ترین لایه دانایی است و چه بسا دانش یک دستگاه یا هارد ذخیره از همه اندوخته های عمرانه هر دانش آموز بی تحلیل فراتر می رود. آمیختن تخیل و خاطره و دانش و مهارت، به نسل فردا همزیستی مسالمت آمیز می آموزد و تمرینی برای تحمل سنگینی بارِ بودن و دیگرانِ متفاوت است. دستاوردهای مهرماه به سرعت به سمت کپی های تقلبی می رود که اصلی ندارند. دانش آموزان در حال تبدیل شدن به رباتهای فشار دهنده دکمه و تکنولوژی های جایگزین انسان اند و این مسأله آموزش و پرورش را از محتوا خالی تر می کند. گویی مخاطب کتابها به جای انسان خلاق، ماشینی سرد و بی احساس است که می خواند، حفظ می کند و امتحان می دهد و از حافظه اش پاک می کند  تا برای دریافت حفظیات بعدی و  غلبه بر مانع دیگری به نام آزمون آماده شود. از هر کجا جلوی این روند معیوب ادامه دار که ذهن و روان و جسم و جان و خیال و خاطره را درگیر می کند گرفته شود، دانسته های نسل فردا متنوع تر و رنگارنگ تر است و تا نقدی آسیب شناسانه در حوزه فرهنگ عمومی و رسمی انجام نگیرد این کپی های متقلبانه از دبستان تا دانشگاه تکثیر می شود. خصوصی و عمومی و دولتی و غیردولتی هم ندارد، همه از طریق شیوه های پیش پا افتاده آموزشی با محور‌یت حفظیات، آلوده  کمیت گرایی برای دریافت مدرک تا نیل به شغل مهم و درآمد بالا هستند. ما به جای تربیت دانش آموزان متفکر و کنترل  کننده تکنولوژی، ربات‌هایی تولید می کنیم که مقهور تکنولوژی اند و هر بیان احساس و تحلیل را با شکلکی نمایش می دهند. https://t.me/bokhara1974
Show all...
بیا برویم بُخارا

سفری به سمرقند؛ بیا بدویم پا به پای باد دست به دستِ هم در دامنِ دشتِ خیال پیِ اسبِ وحشی واژه ها *چون باد بذر بپاشید بر خاک تا برویَد بهارِ فردا، اما نشرِ این جُستارها و جرقه هایِ ریزِ واژه ها، بدونِ نشانیِ«بیا برویم بخارا»رسمِ امانت داری نیست.

نسخه الکترونیکی *هفته نامه نسیم جنوب* سال بیست و هفتم شماره ۱۰۹۴ 🌺🌺🌺🌺 *نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر* زبادِ جنوبی در آمد نسیم دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی) تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب: ۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹ @Saeed_Maadani
Show all...
نسیم جنوب ۱۰۹۴نسخه الکترونیکی *هفته نامه نسیم جنوب* سال بیست و هفتم شماره ۱۰۹۴ 🌺🌺🌺🌺 *نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر* زبادِ جنوبی در آمد نسیم دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی) تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب: ۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹ @Saeed_Maadani
Show all...
نسیم جنوب ۱۰۹۴8.24 KB
Photo unavailableShow in Telegram
پرواز آفتاب و نسیم و پرنده را می دانم و صفای دلاویز دشت را اما ، من این میان پرواز لحظه ها را افسوس می خورم پرواز این پرنده بی بازگشت را
■۳۰ شهریور سالروز تولد فریدون مشیری شاعر معاصر است. @Saeed_Maadani
Show all...
😍 4
🔸 مدارک تحصیلی جعلی و 🔸 دو ماجرای حیرت‌آور 🖋️ محمدجواد مظفر 🎧 (برای شنیدن فایل صوتی این مطلب، به پیج اینستاگرام زیر مراجعه کنید.) https://www.instagram.com/reel/C_9yUjhNU4A/?igsh=OWlkZ3p2bTJyMDU= 🔹 هفته پیش از قول مدیر کل امور دانش‌آموختگان وزارت علوم خبری در رسانه‌ها منتشر شد که بیش از ۱۰۰ نفر از متقاضیان نمایندگی مجلس مدارک تقلبی ارائه داده‌اند و از آن شگفت آورتر آن که معلوم گشته مدرک تحصیلی استادی که بازنشسته شده جعلی بوده است!! 🔹 لازم می‌دانم در این رابطه نکاتی را یادآور شوم و دو ماجرای حیرت آور را در این مورد برایتان تعریف کنم. امید که خوانندگان تا پایان مطلب را بخوانند. 🔹 ۱. هر چند که متأسفانه از آغاز استقرار جمهوری اسلامی داستان مدرک تحصیلی و میل بیمارگونه به داشتن عنوان دکترا چه عوارضی را به دنبال داشته تا جایی که حتی روحانیون پس از مدتی به نتیجه رسیدند که در کنار القابی چون حجة‌الاسلام، آیت‌الله و نظایر آن نیاز به تکمیل آن با عنوان دکترا دارند و از آنجا به وفور حجة‌الاسلام دکتر ... و آیت‌الله دکتر ... بر سر زبان‌ها افتاد تا جایی که سال هاست به طنز می‌گویم در ایران حتی پرندگانی که در آسمان کشور پرواز می‌کنند و ماهیانی که در رودخانه‌ها و دریا در پهنه ایران زمین هستند هم دکترا دارند!!! و تنها برخی استثنائاً دکترا ندارند و از این طریق بازار جعل این مدارک برای اشخاص گسترش یافت. 🔸 اما مصوبه/۹/۲۹/ ۱۳۸۵ مجلس دائر بر شرط داشتن مدرک فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) برای داوطلبان نمایندگی نه تنها مفسده‌ای تحت عنوان مدارک جعلی و ساختگی را گسترش داد بل موجب محرومیت کشور از حضور بسیاری از اشخاص صاحب صلاحیت برای نمایندگی مجلس شد. 🔸 دوستی را می‌شناسم که مهندس است و سال‌ها در مسئولیت‌های کلیدی کار کرده و صاحب تألیف حدود ده کتاب ارزشمند است، اما به لحاظ آن که مدرک فوق لیسانس ندارد نتوانسته در انتخابات مجلس داوطلب شود!! دوست دیگری که تحصیل‌کرده یکی از کشورهای اروپایی است و در آغاز انقلاب به عشق خدمت به مردم به کشور بازگشته و یکی از برجسته‌ترین صاحب‌نظران تاریخ معاصر کشور و دارای تألیفات گرانبهایی است به این علت که مدرک کارشناسی ارشد ندارد نتوانسته نامزد نمایندگی مجلس شود!! 🔸 محصول این سازوکار محرومیت صدها بل هزاران نفر صاحب صلاحیت از حقشان است. در مقابل کسانی که خود بهتر می‌دانند مدرک تحصیلی‌شان را چگونه بدست آورده و از چه طریقی؟! و در دوره‌های مختلف به مجلس راه یافته‌اند . 🔹 ۲. حدود سی سال پیش یک سازمان معروف، کلیدی و قدرتمند دولتی، با ما قراردادی دائر بر چگونگی خصوصی سازی آن سازمان منعقد کرد . 🔸 صاحب این قلم که همواره تلاش کرده‌ام هر کاری به عهده‌ام سپرده می‌شود یا نپذیرم یا بهترین را ارائه دهم. یک تیم ۷ نفره از استادان دانشگاه و متخصصان حوزه‌های مربوط به آن سازمان را به مدت ۶ ماه بسیج کرده و سر انجام در قالب یک کتاب ارزشمند و کاربردی به ریاست سازمان ارائه دادیم. در روز دیدار گروه با ایشان از آنجا که به وجد آمده بودم اعلام کردم که کار به حدی علمی و قابل دفاع انجام شده که می‌شود آن را به صورت یک کتاب به چاپ رساند. 🔸 در پایان جلسه مدیریت آن سازمان از من خواست که بمانم و پس از آن که تنها شدیم اظهار داشت که شما این کار را نکنید. روزهای بعد کاشف به عمل آمد که کاری که با هزینه آن سازمان و با تلاش آن جمع عالم و متخصص انجام شده در حقیقت پایان نامه تحصیلی ایشان برای ارائه به مرکز آموزش مدیریت دولتی است!!! و همه ما بازیچه بوده‌ایم!! 🔹 ۳. دوستی که در دههٔ هفتاد به یک اتهام واهی سیاسی به بند و زندان گرفتار آمده بود در زندان اوین دوران محکومیت خود را می‌گذراند. تعریف می‌کرد در آن بند زندان فردی به جرم جعل مدارک تحصیلی حضور داشته. می‌گفت مدت‌ها او را برای ملاقات صدا می‌کردند و در بازگشت با جعبه‌ها و تحفه‌ها و خوراکی‌های بسیار باز می‌گشت. می‌گفت کارکنان یک تشکیلات مملکتی (که حقیقتاً جرأت ندارم از آن نام ببرم) به ملاقات من می‌آیند ضمن آن که برای من هدایا و ... می‌آورند هر کدام می‌پرسند نام من را که نگفته‌ای؟ و من پاسخ می‌دهم که نه. دوست ما اظهار داشت که به او گفتم تو که همه را لو داده و گفته‌ای و نام آنان را اقرار کرده‌ای، چرا آنان را دستگیر نمی‌کنند؟ پاسخ داد اگر بخواهند آنان را بگیرند تعداشان آن قدر زیاد است که آن سازمان سقوط می‌کند و تعطیل می‌شود!!! 🔹 بگذاریم و بگذریم به قول جد بزرگوارم مرحوم "مظفر شیرازی": قصه آن زلف تابدار مگویید شب شد و من تاب این فسانه ندارم 📢 Telegram: t.me/mjmozaffar • 📱 Instagram: instagram.com/mohammad.javad.mozaffar
Show all...
👍 7😢 1
Photo unavailableShow in Telegram
پیرمردی که کره زمین در دست دارد زرتشت است و جوانی که در کنار او دیده میشود خود رافائل نقاش است. @Saeed_Maadani
Show all...
👍 5😍 3
Photo unavailableShow in Telegram
نقاشی رافائل؛ این نقاشی که در یکی از اطاقهای واتیکان و بر دیوار کشیده شده است نشانه ای از انسانهای فیلسوفی در خود دارد که جهان رنسانس را هستی بخشیده اند. @Saeed_Maadani
Show all...
👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
خودنگاره‌ی رافائل از چهره‌ی خودش رافائلو سانتسیو یا رافائل سانتی( ۱۴۸۳ – ۱۵۲۰ میلادی) نقاش و معمار ایتالیایی دوره‌ی رنسانس که بیشتر با اسم کوچکش رافائل شناخته می‌شود. @Saeed_Maadani
Show all...
پیامبر ایرانی در کنار فلاسفه غرب! ✍علی مشایخ احتمالا در باره نقاشی رافائل با نام مکتب آتن خوانده اید. این نقاشی که در یکی از اطاقهای واتیکان و بر دیوار کشیده شده است نشانه ای از انسانهای فیلسوفی در خود دارد که جهان رنسانس را هستی بخشیده اند مجموعه ای از فلاسفه غرب! و البته یک پیامبر ایرانی یعنی زرتشت! در گوشه سمت چپ نیز یک فیلسوف عرب با نام ابن رشد! البته متخصصان هنر راجع به اینکه این تصویر ابن رشد هست یانه، شک دارند. ولی هیچکس در وجود نقاشی از زرتشت شک ندارد. پیرمردی که کره زمین در دست دارد زرتشت است و جوانی که در کنار او دیده میشود خود رافائل نقاش است. اما چگونه زرتشت در این نقاشی راه یافته است؟ آیا برای متفکران رنسانس زرتشت اهمیت داشته است؟ یکی از کسانیکه زرتشت را میشناخته ژمیس پلتون فیلسوف، زاده سال ۱۳۵۵ بوده که زرتشت را به فلورانسی ها می‌شناساند. پلتون یک یونانی بوده و در دوران جوانی از سوی کلیسای ارتدوکس مرتد اعلام میشود سپس با کمک دوستانش از این مجازات رهانیده شده و به میسترا( اسپارت سابق) تبعید میگرد. در سال ۱۴۳۷ به فلورانس دعوت میشود تا در شورای مشورتی نزدیکی بیزانس و کلیسای کاتولیک شرکت نماید. او در فلورانس ضمن سخنرانیهای متعدد در مییابد که فلورانسی ها اطلاعات کمی از افلاطون دارند و در عوض ارسطو تمام جهان فلسفی انجاست. ما میدانیم که در ان سالها زبان یونانی در حال از بین رفتن بوده و در شهر- دولت‌های ایتالیایی و مراکز دانشگاهی از افلاطون اطلاعات جزیی وجود داشته است. در واقع آنگونه که امبرتو اکو میگوید تنها کتاب تیمائوس افلاطون برای غربیها شناخته شده بوده است. تلاش او برای شناساندن افلاطون، مدیسی بزرگ یعنی کوم دو مدیسی را وادار میکند که سالها بعد اکادمی افلاطون را در فلورانس برپا نماید و مارسی فی سین فیلسوف که یک افلاطونی متعصب هست را به ریاست ان بگمارد. در این میان نوشته ای از زرتشت را نیز معرفی میکند و درباره زرتشت سخنانی ایراد مینماید. بعدها که اکادمی راه میافتد و در حوالی سالهای ۱۴۶۰ به بعد تلاش فی سین در معرفی افلاطون و کمی زرتشت مباحث زیادی را حول محور این دو مطرح می‌کند. فی سین تمامی کتابهای افلاطون را که هیچگاه از زبان اصلی یونانی به زبان لاتین ترجمه نشده بود ( جز تیمائوس) را ترجمه میکند و اولین ترجمه اش نیز کتابی است که منسوب به زرتشت بوده است. در واقع حتی اگر وجود پرس در جنگ با یونانیان را نیز به حساب نیاوریم وجود پیامبر ایرانی نشانه ای است از اثرات فرهنگ ایران در غرب. پلتون اعتقاد داشت که مسیحیت اگر میخواهد زنده بماند باید اندیشه های خود را با زرتشت و مصریان به روز نماید. #علی_مشایخ #رافائل #نقاشی #واتیکان #زرتشت #فلاسفه @Saeed_Maadani
Show all...
👍 3
دندان و نان؛ پیامدهای ناگوار افزایش جمعیت ✍سعید معدنی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ سیاست جمعیتی رژیم پهلوی مثل اغلب کشورهای جهان سوم‌ آن زمان، تشویق به کنترل جمعیت و کاهش باروری و زاد و ولد بود. اما با توجه به روستایی بودن نیمی از جمعیت و اینکه بخشی از شهرنشینان فرهنگ روستایی داشتند و فرزند نشانگر  قدرت خانواده بود، این سیاست به سختی پیش می رفت. پس از انقلاب نه تنها این سیاست کنار گذاشته شد، بلکه حتی تبلیغ کنترل جمعیت و عمل در راستای آن جرم تلقی شد. مثلا اگر پزشکی عمل جراحی می‌کرد تا مادری فرزنددار نشود مجرم بود. همچنین در منابر، محافل و تریبون‌ها تشویق به فرزندآوری سکه‌ی روز بود. برخی نیز در میان توده‌‌ مردم می‌رفتند و می‌گفتند این سیاست طاغوت بود تا جمعیت شیعه کم شود!( نمی‌دانم چرا عقل‌مان نمی‌رسید و به سیاست مشابه سایر کشورهای جهان سوم غیر شیعه‌ی آن زمان توجه نمی‌کردیم!) خاطرم هست یک بار در همان دهه شصت، استاد ما در سر کلاس درس دانشگاه از آیت‌الله مشکینی نقل قولی کرد که گفته بود: "شما نگران نباشید. فرزنددار شوید و بچه را به کوچه و خیابان بفرستید. خودش بزرگ می‌شود. هر آنکس که دندان دهد نان دهد"( نقل به مضمون).  از این سخنان به انحای مختلف بسیار گفته می‌شد و هنوز هم گفته می‌شود. اینگونه افراد درک درستی از پیچیدگی های جامعه‌ی مدرن و ویژگی‌های پدیده‌ی شهرنشینی امروزی نداشته و ندارند. اینکه جامعه امروز با زمان قاجار و قبل از آن بسیار متفاوت است. بدین صورت بود که کنترل جمعیت برای حدود یک دهه رها شد و رشد جمعیت به شکل نگران کننده‌ای بالا رفت و ایران در وضعیت بدی قرار گرفت و متخصصان امر نگران امورجاری و آینده ایران شدند. به ناچار به اکبر  هاشمی رفسنجانی - مرد متنفذ آن دوره در ساختار قدرت - متوسل شدند تا راهی برای این گره بگشایند. سرانجام فتواها از مراجع مبنی بر کنترل جمعیت گرفته شد و تشویق به کنترل جمعیت شروع شد. اما دیگر کار از کار گذشته بود و انفجار جمعیت دهه‌ی ۱۳۶۰ شمسی کار خودش را کرد و افزایش جمعیت ادامه پیدا کرد و همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و جمعیت ایران با همین رشد در آینده به ۱۱۰ تا ۱۲۰ میلیون هم خواهد رسید. در یک گزارش تحلیلی آمده برخی کارشناسان بر این باورند که با توجه به شرایط اقلیمی ایران، جمعیت مناسب همراه با رفاه عالی برای این سرزمین حدود ۳۰ میلیون نفر است و سیاست های پهلوی در جهت کنترل جمعیتی احتمالا در راستای همین هدف بود. در فیلم کوتاهی که در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌‌ها موجود است محمدرضا پهلوی آخرین پادشاه ایران در دیدار با روحانیون می گوید: "جمعیت ایران شاید به ۶۵ میلیون نفر هم برسد لذا باید برای آن زمان فکری کرد" در زمان وقوع انقلاب اسلامی جمعیت ایران ۳۳ میلیون نفر بود. محمدرضا پهلوی نمی‌‌داست که ما در دهه ۱۳۷۰ از این ۶۵ میلیون عبور خواهیم کرد و الان که سال ۱۴۰۳ است از ۹۰ میلیون جمعیت هم گذاشته ایم. ۹۰ میلیونی که تقریبا برای مدیریت آن هیچ برنامه‌ریزی مدونی نداریم. این افزایش سرسام آور و بدون برنامه جمعیت در دهه ۶۰ عوارض جبران ناپذیری بوجود آورده است از جمله: -افزایش بیکاری و سرخوردگی بخش مهمی از جوانان و گسترش و افزایش جرم و جنایت؛ -آموزش طبقاتی مدارس و وجود اکثریت مدارس و دانشگاهها بی کیفیت؛ - مهاجرت و یا فرار جوانان باهوش و متخصص از کشور؛ -عدم امکان اشتغال، داشتن مسکن و ازدواج برای اکثریت جوانان و میان‌سالان؛   -وجود اتومبیل‌ها و جاده‌های بی‌کیفیت، که هر روز بطور متوسط ۵۰ نفر در تصادفات کشته می‌شوند؛ - عدم وجود چند ورزشگاه استاندارد، و مورد تمسخر قرار گرفتن از سوی کشورهای منطقه، اینکه فرزندان‌مان در مقابل تیم‌های ملی و باشگاهی سایر کشور خجل و سرافکنده و خوار می‌شوند؛ -تبدیل شدن دو استان سرسبز شمالی کشور به زباله دانی زباله های مسافران انبوه تعطیلات آخر هفته‌؛ - بسیاری از استان‌های مرکزی هم به خاطر افزایش بی رویه‌ی و بی‌حساب و کتاب از آب‌های زیرزمینی با خطر حتمی فرو نشست‌زمین مواجه هستند؛ - افزایش روز افزون گرانی و تورم و فقر، اینکه مردم در شش و بش زندگی روزمره خود درمانده‌اند؛ - و مسائل دیگر ... فعلا جمعیت ۸۵-۹۰ میلیونی امروز را به امان خدا رها کرده‌ایم تا ببینیم آینده چه می‌شود. این سرزمین که جمعیت مناسب برای آن ۳۰ میلیون نفر بود با جمعیت ۱۲۰ میلیون نفر به مراتب فرسوده تر چه خواهد شد. جمعیت ایران در زمان قاجار یعنی سال ۱۲۸۰ شمسی بنا به برآوردها تقریبا ۷/۵ میلیون نفر بوده، بخش های زیادی از این سرزمین بکر و پرآب و سرسبز بوده، اما بعد قرنی با هجوم بی رویه‌ جمعیت و نابودی محیط زیست، زیستن در آن را سخت شده است. به تعبیر سهراب سپهری" تنهایی من شبیخون حجم  تو را پیش‌بینی نمی کرد"! ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ #سعید_معدنی #سیاست_جمعیتی #انفجار_جمعیت #برنامه‌ریزی #محیط_زیست #آب @Saeed_Maadani
Show all...
👍 21👌 2
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.