روباه 💜
سلام دوستان. اینجا مواردی که برای خودم جالب است به اشتراک می گذارم. البته تا جای ممکن بدور از سیاست. بیشتر محیط زیست،موسیقی و... @Mehran_u3 مهران
Show more291
Subscribers
-124 hours
+37 days
+1830 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Photo unavailableShow in Telegram
#دمنوش پادکستی برای اعصاب آرام ریحان است. این مجموعه شامل ده قسمت است که چند سالِ #نویداربابیان با محوریت موسیقی و شعر تولید کرده.
پوستر : سلماز بهگام
کانال نوید اربابیان
🔹️
🥰 5❤ 2
00:12
Video unavailableShow in Telegram
درود بر دوستان.
این کانال تا شنبه آینده بهروز رسانی نمیشود.
روز و روزگارتان خوش🌸
4bc24d36a361b7bb6f7e5f822a02d9cb.mp41.21 MB
😢 8🙏 4❤ 1
#بیکلام #باغلمه
(Bağlama). Best Turkish Classic Instrumental Music #Music #Turkis
🌘
زیباترین_باغلمه_ترکیBağlama_Best_Turkish_Classic_Instrumental_Music.mp34.77 MB
❤ 2
کویر وحشت یا جعبههای بنفشه
در تازهترین شمارهی مجلهی آگاهی نو اجمالا دربارهی تجلی مفهوم وطن در شعر شفیعیکدکنی نوشتهام:
جلوههای وطن در شعر محمدرضا شفیعیکدکنی گونهگون است، و شاید بتوان طیف وسیعی از استعارات و تعبیراتی را در دفتر و دیوانش جست که شاعر با استخدام آنها حول محور وطن مضمونسازی کرده است. اگر زیست شخصی و مشی حرفهای و گفتههای دانشگاهی و نوشتههای گوناگون او را هم در کنار اینهمه پردازش شاعرانه از تنها همین یک مفهوم پیش چشم آوریم، نیک دریافتنی است که وطن، نظراً و عملاً و باطناً و ظاهراً ، مفهومیست جدانشدنی از زندگی فکری و حیات شعری شفیعیکدکنی. اما جلوۀ این مفهوم بس گونهگون، نایکدست، و حتی گاه با دیگر جلوهها متخالف است؛ تخالفی که در بطن خود این مفهوم نهفته است و، چون جامۀ بیان میپوشد، ناچار ظاهر میشود: گاه معشوقی است وفادار و گاه غدار، گاه دریایی است بلاخیز و گاه چمنی است سبز و ایمن. وطن چون خانواده، و بیش از همۀ دیگر اعضای خانواده چون مادر، است: از او بِدو میگریزی، قهر میکنی و بازمیگردی، میرنجی و میرنجانیاش، میسوزی و میسازیاش، میبخشی و میکشانیاش، و سرانجام بند و بنده و بندی اویی. شعر شفیعی (و هم زیست او) جلوهگاه عیان همین تلاطمها و کشاکشهاست. اینجا تنها به دو سه نمونۀ مشهورتر اشاره میکنم که از فرط اشتهار در یادها چون مثل سائر مانده است: «سفر بخیر»، «کوچ بنفشهها» و «گمشده»؛ وگرنه همین مقایسه و مطالعه را میتوان به اشعار دیگر او هم بسط داد و به نتایجی نقادانهتر رسید.
شاعر در شعر «سفر بخیر»، که علیرغم کوتاهی بس فشرده و متراکم از استعارههاست، حول استعارۀ مرکزی «کویر وحشت» مضمونسازی کرده است: گون که گیاه بومی ایران است استعاره از انسان ایرانی، نسیم که شتابان و گذرنده است مسافر و مهاجر از ایران، و کویر وحشت استعارهای تلخ و درشت (و چهبسا در تاریخ سرودن شعر، ناروا) از وطن است:
«به کجا چنین شتابان؟»
گون از نسیم پرسید.
«دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بستهپایم...»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هرآنکجا که باشد، به جز این سرا سرایم»
«سفرت بخیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفهها، به باران،
برسان سلام ما را.»
زهری که از غلظت این استعاره میچکد، در شعر «گمشده» به قوامِ غم، حتی شاید بتوان گفت غمی مطبوع و خانگی، رقیق میشود و انسان ایرانی را در حالی منتظر و محصور درون مرزها تصویر میکند. مقایسۀ این دو استعاره با توجه به سال سرایش اشعار برای مخاطبان جوانتر این شعرها چهبسا شگفتآور باشد: در «سفر بخیرِ» دهۀ چهل و پنجاه ایران بیابانی است که هیچگونه رشد و شکوفایی در خاکش محتمل نیست و فقط باید از آن مهاجرت کرد تا به شکوفه و باران رسید، اما در «گمشدۀ» دهۀ هشتاد میتوان بههرحال در آن خاکِ میان خلیج فارس و خزر ماند و، هرچند نگران و مضطرب، امیدوارِ خبرِ بازآمدن شادی بود:
طفلی به نام شادی، دیری است گم شدهست
با چشمهای روشن برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو.
هرکس ازو نشانی دارد،
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یکسو خلیج فارس
سوی دگر خزر.
در «کوچ بنفشهها» (۱۳۴۵)، که باز هم درونمایۀ مهاجرت از ایران در آن محوریت دارد، احساس شاعر نسبت به وطن اینبار به حسرت میگراید: «ای کاش» عبارت عیان این دریغ است ولی از خشم و بیزاری در شعر نشانی نیست؛ برعکس، به لطف نفَس نوروز، راوی کوچ را هم زیبا میپندارد و در پایانبندی شعر با عبارات «روشنای باران» و «آفتاب پاک» نوعی پذیرش و آرامش را هم القا میکند. گویی نوروز، به مثابه یک عنصر پرقدرت تمدنی، سرانجام میتواند بهنفع بقا و ماندگاری عمل کند و مانع ازدسترفتگی شود:
... ای کاش...
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یکروز میتوانست
همراه خویشتن ببرد هرکجا که خواست.
در روشنای باران،
در آفتاب پاک.
خشم، بیزاری، ناامیدی، امیدواری، عشق، وابستگی، غم دوری، حسرت.... اینها همه احساساتی است که هر انسان سالمی عمیقاً با دو وجودِ یکتا تجربه میکند: مادر و وطن؛ و شعر شفیعیکدکنی همواره یکی از رساترین راویان این رفتار بشری بوده است.
https://t.me/Sayehsaar
سایهسار
یادداشتهای ادبی سایه اقتصادینیا @Sayeheghtesadinia
👏 2👍 1
◇ محاکمه سگ پیر پاسبان
سگ گله ای پیر و با تجربه را که سالیان دراز پاسبان شهری بود در یک روز تابستانی به اتهام قتل عمد بره ای دستگیر و بازداشت کردند. در واقع بره را روباه مو قرمز سرشناسی ذبح کرده بود و بدن سرد نشده ی مقتول را در لانه سگ گله گذاشته بود.
محکمه در دادگاه کانگارو به ریاست قاضی "ولابی" تشکیل شد. اعضاء هیئت منصفه از روباهان بودند و تمام تماشاچیان روباه بودند و روباهی به نام "رینارد" دادستان بود.
رینارد گفت: "صبح به خیر آقای قاضی."
و قاضی ولابی با خوشرویی پاسخ داد: " خدا به همراهت پسرم، موفق باشی."
سگ پوودلی به نام "بو" که دوست قدیم و همسایه ی سگ گله بود وکیل مدافع متهم بود.
پوودل گفت: "صبح بخیر آقای قاضی."
و قاضی به او اخطار کرد: "بیش از لزوم زرنگی نکن - زرنگی باید منحصر به طرف ضعیف باشد- و این شرط انصاف است."
موش خرمایی کوری، اول موجودی بود که به محل شهود آمد و شهادت داد که دیده است که سگ گله بره را کشته است.
یوودل اعتراض کرد: "شاهد کور است"
قاضی با خشونت گفت: "خواهش می کنم مطالب شخصی و خصوصی را پیش نکشید. شاید شاهد جنایت را در عالم خواب و خیال دیده است. این به او حق می دهد که شهادت دهد و آنچه دیده است افشا کند."
پوودل گفت: "اجازه می خواهم شاهد دیگری را بطلبم."
رینارد با نرمی گفت: "ما اینجا شاهد دیگری نداریم فقط یک عده قاتل بسیار نازنین داریم."
از این میان روباهی به نام "باروز" به محل شهود خوانده شد. باروز گفت: "من در واقع ندیده که این بره کش، بره را به قتل برساند ولی نزدیک بود که ببینم."
قاضی ولابی گفت: "همین اندازه هم کاملاً کافی است."
پوودل پارس کرد: "اعتراض دارم."
قاضی گفت: "اعتراض وارد نیست. آیا اعضاء هیئت منصفه در باره صدور رای توافق کرده اند؟"
روباهی که رئیس هیئت منصفه بود ایستاد و اعلان کرد "ما متهم را گناهکار می شناسیم اما به برائتش رای می دهیم. زیرا اگر متهم را به دار بیاویزیم تنبیهش تمام می شود، اما اگر او را که متهم به جنایاتی سیاه چون قتل و پنهان کردن جسد و رابطه داشتن با پوودل ها و وکلای دفاع است تبرئه کنیم هرگز دیگر کسی به او اعتماد نخواهد کرد و همه عمر مورد سوء ظن خواهد بود. به دار آویختنش بیش از استحقاق اوست و به سرعت تمام می شود."
رینارد فریاد کشید: " آزاد کردن بعد از اثبات گناه برای خاتمه دادن به مفید بودن یک فرد زیباترین راه ممکن است!"
به این ترتیب پرونده بسته شد و دادگاه تعطیل شد و همه به خانه هایشان رفتند که در آن باره صحبت کنند.
نتیجه اخلاقی : با پشم نمی توان جلوی چشم عدالت را گرفت، باید آن را با دستمال بست.
نویسنده: #جمیز_تربر
مترجم: #مهشید_امیرشاهی
#داستانک
🔹️
👍 2
18:22
Video unavailableShow in Telegram
.
#محمدعلی_اینانلو از حس تعلق به #وطن میگوید
نیم قرن با طبیعت ایران
Half a Century with Iran Nature | Mohammad Ali Inanlou | TEDxTehran
#TED
🔹️
Half_a_Century_with_Iran_Nature_|_Mohammad_Ali_Inanlou_|_TEDxTehran.mp438.65 MB
👏 3
#داستان صوتی ختم مراد
از کتاب انسیه خانوم
بخش چهارم (۴) پایان
#جعفر_شهری
باصدای ح پرهام
#انسیه_خانم
🔹️
کتاب_صوتی_انسیه_خانوم_جعفر_شهری_قسمت_چهارم_|_MrHalloo_Audio_Book.mp322.56 MB
15:33
Video unavailableShow in Telegram
هنرنقاشی
بخش ششم (۶)
مارا، قدیس یا قصاب؟ / کالبدشکافی نقاشی “مرگ مارا” اثر “#ژاک_لویی_داوید”
#هنر #نقاشی
#هنر_نقاشی
#کانتکس
قسمت قبل
🔹️
اپیزود_۶:_مارا،_قدیس_یا_قصاب؟_/_کالبدشکافی_نقاشی_“مرگ_مارا”_اثر.mp440.03 MB
🙏 1
.
هنوز
#فرامرز_اصلانی
نسخه ریتمیک
🔹️
Faramarz Aslani "Hanooz" (Rhythmic Version).mp34.45 MB
❤ 1
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.