ذهن نوشتههای من☁️
مرضیه ام... یکی که تلاش میکنه آدم بهتری باشه!... همون رنگ زرد تو پالتِ هزار رنگ💛 هرچه میخواهد دل تنگت بگو: @parsmarzBot
Show more1 541
Subscribers
+124 hours
+57 days
-2030 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Photo unavailableShow in Telegram
اینقدر خوشم میاد یه چیزی، هدفی، خواستهای اینجا بنویسم و بعد بیام بگم انجامش دادم✨✔️
🕊 15❤ 4
گیلبرت عزیز! هرگز اجازه نده ترس و واهمه در قلبت رخنه کند و تو را به اسارت بگیرد. بیا پر دل و جرئت و ماجراجویانه به راهمان ادامه بدهیم. بیا به زندگی و همهی رهآوردهایش روی خوش نشان بدهیم، حتی اگر در میانهی راه با دشواری، حصبه و بچههای دوقلو مواجه شویم!
•آنیشرلی/ کتاب چهارم
#از_کتابهام
❤ 20
اهالی یکی یکی خوابیدن و حالا من موندم و سکوت و کارهای آسه آسه و ساعتی که نیمهشب رو نشون میده.
صورتمو میشورم. مسواک میزنم. با پد و تونر صورتمو پاک میکنم. نخ دندون میکشم. آبرسان میزنم. آبنمک قرقره میکنم. تقویتکننده ابرومو میزنم. به دستهام مرطوبکننده میزنم. آروم میشینم یه گوشه با روغن زانوهامو ماساژ میدم. به روزی که گذشت نگاه میکنم و به این فکر میکنم که چه خوبه یاد گرفتم خودمو دوست داشته باشم✨
❤ 53
واقعا یکی از آرزوهام اینه:
روز باشه یا شب،
خسته باشم یا پرانرژی،
مسافرت باشیم یا تو خونه،
تو خلوت باشیم یا تو جمع،
پول کم داشتهباشیم یا زیاد،
بچهم شبیه تصوراتم بشه یا نه،
هر چی که باشه
دنیا هر جور که بچرخه
من براش نقطه امن جهان باشم.
همون آدمی باشم که پیشش خود خود واقعیشه
بدون سانسور
بدون ترس...
یه مامان معمولی، ولی امن و عاشق...
•از کانال مرا بشنو از دور🎶
❤ 23
عاشق تکتک سهشنبه شبهای تابستون بودم. امشب شب آخره و افسردگی پایان داره یواش یواش میدوه زیر پوستم...
❤ 20🕊 1
تصمیم میگیرم از یه چیزهایی کمتر بگم
و عوضش از یه چیزهای دیگه بیشتر بگم!
فکر میکنم این تصمیمیه که خودم گرفتم؛
اما در حقیقت شنونده/خواننده داره با عکسالعملش بهم دیکته میکنه این مثلا تصمیم رو!
قدرت اختیار، انتخاب، تصمیمگیری، و چیزهایی از این قبیل گاهی واقعا مضحک میشن!
💔 16❤ 7
طبق شواهد من، بیشترین احساسات رو نسبت به بچههای کوچیک، پیرمردها دارن!
در هفتاد هشتاد درصد موارد، وقتی دخترجون داره با یکی دالی بازی میکنه، بهش میخنده، براش موش میشه، یا بوس میفرسته، برمیگردم میبینم طرف مقابل یه پیرمرد گوگولیه:)
پسر جون هم وقتی کوچیک بود همینطور بود. و من همیشه فکر میکردم عه چه جالب که پسر جونم با پیرمردها بهتر ارتباط برقرار میکنه.
نگو کلا پیرمردها با بچهها بهتر ارتباط برقرار میکنن:))
❤ 25
Photo unavailableShow in Telegram
«مدیر مدیرسه» رو چندسال بود که تو کتابخونهم داشتم، اما هیچوقت اونقدر وسوسهم نکرده بود که بخونمش. تا اینکه تو یه تمرین کلاسی رسیدیم به خوندن مدیر مدرسه و فهمیدم چه پیشداوری اشتباهی از این کتاب کرده بودم. اینقدر روون، شیرین، با توصیفات ملموس و قشنگ که کاملا با کتاب همراه میشید.
«مدیر مدرسه» رمان کوتاهی از جلال آل احمد، که سال ۳۷ در نقد نظام آموزشی اون زمان نوشته شده و شما بخون در نقد نظام آموزشی این زمان!
#کتابهایی_که_میخونم
۱۴
❤ 18
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.