اُدَیِب
من یه اشتباهم. http://t.me/BChatPlusBot?start=sc-pLezP9sUTIBi ناشناس https://www.instagram.com/adibolmamalekam?igsh=MXV2d3JhYnVpdzF1cQ== اینستاگرام ارتباط و همکاری: @itsodayeb لطفا با تگ "اُدَیِب" کپی کنید.
Show more2 236
Subscribers
-824 hours
+1847 days
+12430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
در ادامه متن حتی اومدم بنویسم:
“نه آقا جان. این حالِ گوه با نوشتن جمع نمیشود. باید سری به دیوار کوبید. باید رگی را زد. باید چیزی را شکاند. باید قیافهی یک نفر را پایین آورد. من یکی دیگر نمیکِشَم.”
دیشب بیست و یک سالم شد؛ اما زمانِ زیادیست که دغدغههایم از خودم جلو تر میدَوَند. حالا من همان پسرکی هستم که در لانگ شات همه به افتخارِ سرِ پا ماندنم دست میزنند و در کلوزآپ متوجه تفاوت عرق روی پیشانی با اشکهای رو گونههایم میشوند. این شبها دائم در حالِ بُرِش و دوباره گره زدن هستم و از من چیزی شبیه به یک عروسکِ دوست نداشتنی با جاهای دوختِ متعدد درآمده. یک عروسکِ ترسناک که هر روز در خوابهایش محاصره شدنش توسط افراد را میبیند. انگشتهای اشاره به سمتش عصبانی ترش میکنند. توقع انسانها همانند مشتی بر شقیقههایش است. درد پاهای خودش به کنار، زیرِ پا گرفتن دیگران برایش بغضی جانانه را فراهم میکند و حال تنها نیاز به یک نسیم دارد تا مثل نارنجکی منفجر شود. تمامِ سیاهیها را روی صورتشان پس بزند. فریاد بکشد و بگوید:«هر یک از شما اگر جای من بودید، جوری زیرِ بارِ زندگی نکبت بارتان میزاییدید که تا چند وقت باید قُل هایتان را از روی زمین جمع کرد.»
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.