cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

°• مسمن / شکوا °

کپی کردن از آثار ممنوع میباشد❌ 🔹نویسنده: باران🍃 🔹رمان های در حال تایپ: مُسَمَن و شکوا🍃 🔹️عضو انجمن قلم سازان دسترسی به تمام چنل‌هام ◀️ @Romansbaran 🔹چنل ناشناس رمانهای باران☔ جواب سوالاتتون داخل همین چنله⬇️ @nashenasebaran

Show more
Advertising posts
3 948
Subscribers
+624 hours
-47 days
-4630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

خیلی خوب بود این دلم نیومد نذارم🤣🤣
Show all...
❤‍🔥 68😭 18😍 1
Photo unavailable
دیگه دوست ندارم،خیلی بدی
Show all...
❤‍🔥 96😭 16
Photo unavailable
❤‍🔥 199😭 19😍 15💔 12
Photo unavailable
Photo unavailable
❤‍🔥 194😍 23💔 14😭 8
Photo unavailable
❤‍🔥 207😍 17💔 10😭 9
🔞 شوهرش صبح عروسی میفرستدش پیش یه ماساژور مرد تا بکارت دختره رو برداره🔥
این رمان کاملا اروتیک و جنسیه.💦 برای افراد زیر 18 سال توصیه نمیشه! 🔞
پارت واقعی رمان: پارت 12 کل اتاق از صدای نفس ها و #ناله های من پر شده بود که کیان دوباره به حرف اومد: میدونی میخوام چیکار کنم؟ -نه... نمیدونم... فقط تورو خدا آرومم کن. یه کار کن این حس تموم شه. -شوهرت بهم سپرده بکارتت رو بردارم چون خودش از خون خوشش نمیاد. با شنیدن حرفش تعجبم برگشت. چییی؟! بکارتم رو ماساژوری که برای عروسی اماده ام میکنه برداره؟! این دیگه چه وضعشه خواستم اعتراض کنم اما قبل از اینکه حرف بزنم انگشت دوم کیان توی مقعدم فرو رفت💦 https://t.me/+2Husv1zGhTtjNGJk https://t.me/+2Husv1zGhTtjNGJk شوهره یه #کاکولد #بایسکشوال عه که به شرط پرداخت بدهی های پدر دختره، باهاش ازدواج کرده....⛓🔞
Show all...
Photo unavailable
❤‍🔥 197😭 30💔 18😍 14
Photo unavailable
❤‍🔥 198😭 32😍 21💔 11
Photo unavailable
❤‍🔥 181😭 27😍 16💔 14
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.