کتاب پالتویی

میخواستم بگم وااای چقدر خوشگله که رفتم قیمتش رو چگ کردم:))))))))))

فکر کنم تقریبا هممون قبول داریم که تمام لحظات عمرمون رو به معنای واقعی کلمه زندگی نمی‌کنیم مثلا من اون روزی که گوشه‌ی یه کافه نشسته بودم و در حالی که هندزفری تو گوشم بود کتاب میخوندم و تو دفترم درموردش می‌نوشتم رو واقعا زندگی کردم یا اون شبی که هوا خیلی سرد بود جوری که با اینکه دستکش دستم بود باز تمام انگشت‌هام یخ کرده بود ولی یه گوشه خیابون نشستیم سیب زمینی و فیله خوردیم رو واقعا زندگی کردم یا اون صبح زودی که به زور از خواب بیدار شده بودم و زمانی که همه خواب بودن سعی می‌کردم بدون سروصدا صبحانه درست کنم و هم‌زمان با اون با آهنگی که تو گوشم بود میخوندم و چیز دیگه ای برام مهم نبود حتی اینکه چند روز دیگه‌اش کنکور دارم یا اون روزی که توی زیباسرا چایی خوردم ،اون روز تو کتابخونه که حین خوندن اختلالات مختلف بیشتر از قبل می‌فهمیدم واقعا عاشق رشته‌ای هستم که دارم میخونمش همینطور اون روزی که تمام زمان رفت برگشت به کرج کتاب گزارش به کمیسر رو خوندم و تمومش کردم، قطعا باز هم روز بوده که این حس رو داشتم اما تمام روز‌هایی که گذروندم نبوده.

روز‌هایی که برای خودم صبحانه ادایی درست میکنم واقعا خوشحال ترم.

😭😭😭😭😭خوب کاری میکنی

https://t.me/paltoee/9054 چرا باید به عنوان یک آدم ترسو اینو ببینم؟😭 نمیبینم و ممنون

البته من با همه چی میترسم شاید شما اینجوری نباشید

چون من دیدم و🥸 آره شمام باید بببینید