فلسفه سیاسی | taraneh.T

[...] «خیرِ همگانی» کدام است! این عبارت با خود ناهمساز است: زیرا آنچه همگانی تواند بود، ارزشي چندان ندارد. سرانجام چنان می‌باید باشد که هست و همیشه و بوده است: یعنی، آنچه بزرگ است بزرگان را ست و مغاک‌ها ژرفان را و تُردی و لرزانی نازکان را، و‌ سخن کلّی و کوتاه: نادران نادران را! فراسوی نیک و بد بخشِ دوّم (جانِ آزاده) پاره‌یِ ۴۳ برگردانِ داریوشِ آشوری #نیچه

مدت‌ها قبل از اینکه هر مکتبی به درک ایرادات عمیق رویکرد مارکسیستی برسد، اتریشی‌ها[مکتب اتریشی اقتصاد] به افشای اشتباهات و خطرات آن پرداخته بودند. کارل منگر، نظریه ارزش کار را رد کرد، شاگردش باورک دیدگاه مارکس در مورد سرمایه را تخریب کرد، هایک ناسازگاری بین سوسیالیسم و آزادی سیاسی را نشان داد و میزس به هستهء اصلی نظریه اقتصادی سوسیالیستی حمله کرد. مرثیه ای برای مارکس #یوری_مالتسف ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ از نگاه یوری مالتسف ناکامی شوروی توسط مکتب اقتصاد اتریشی و افرادی مثل میزس، پیش بینی شده بود؛ حدود شصت سال قبل از اینکه بقیه جهان بفهمد.

‍ دون‌کیشوتیسم احمد شهدادی آیا دون‌کیشوت، نوشته سروانتس و ترجمه محمد قاضی، را خوانده‌اید؟ رمان دون‌کیشوت ابعاد و لایه‌های مختلفی دارد. یکی از آن‌ها وضع رقت‌بار دون‌کیشوت است که دچار توهمی عظیم و درمان ناپذیر شده و خود را شوالیه‌‌ای می‌بیند با توانایی‌های فرا انسانی. خیال می‌کند برترین است و منجی جهان و همه گره‌ها به دست او باز می‌شود. فیلم‌ها و نقاشی‌ها و آثار هنری متنوع بر اساس این اثر شاهکار ساخته‌اند که خیلی از  آن‌ها هم  شاهکارهایی هستند. من استادی داشتم که دون‌کیشوتی بود برای خودش و گویی راز رستگاری دیگران را در مشت داشت.. دانشجویی بود که به جنگ پهلوان‌پنبه‌ها می‌رفت و به جای اینکه فکرش را به کار بیندازد، با تقلید و تقلب از روی دست دیگران مقاله و رساله می‌نوشت. دوستی بود که خود را اعظم اعاظم فلسفه و تفکر می‌دانست و هیچ نقدی را بر افکار خود روا نمی‌شمرد. دور و بر هر یک از ما دون‌کیشوتی هست. کمی دقیق تر ببینید. پیدایش کردید؟ بهتر بگویم، در درون هر یک از ما هم هست. دون‌کیشوت، قصه توهم همه ماست. از شما چه پنهان، هر وقت باد دون‌کیشوتی به غبغب می‌اندازم، در آینه نگاه می‌کنم و می‌فهمم وقتش رسیده دوباره بروم سراغ دون‌کیشوت و از نو بخوانمش. @truestoiclife

انسان آزاد کسی است که در اموری که می‌تواند با تکیه بر قوت و دانش خود، عملی انجام دهد، بدون آن‌که مواجه با مانعی باشد، آن‌چه را که می‌خواهد انجام دهد. اما وقتی کلمات آزاد و آزادی درباره‌ی هر چیز جز اجسام به‌کار برده شوند، چنین کاربردی نادرست است؛ زیرا آن‌چه قابل حرکت نباشد، قابل ممانعت از حرکت هم نیست؛ و بنابراین وقتی (مثلاً) گفته می‌شود که راه آزاد [یعنی باز] است، منظور آزادی راه نیست بلکه آزادی کسانی است که بدون اجبار به توقف در آن راه می‌پیمایند. و وقتی می‌گوییم هدیه «آزاد» [یعنی رایگان] است، منظور «آزادی» خود هدیه نیست بلکه آزادی هدیه‌دهنده است که در اعطای آن به هیچ قانون یا میثاقی مقید نیست. همچنین وقتی ما آزادانه سخن می‌گوییم منظور آزادی صدا یا ادای سخن نیست بلکه آزادی کسی است که هیچ قانونی او را وادار نکرده غیر از سخنی که گفته است، بگوید. سرانجام در واژه‌ی اراده‌ی آزاد هیچ‌گونه آزادی برای اراده، میل یا خواهش استنباط نمی‌شود بلکه منظور آزادی انسان است، به این معنی که آن‌چه وی اراده، میل و یا خواهش انجام دادنش را داشته باشد با مانعی مواجه نگردد. #توماس_هابز

📮یک فولدر تخصصی  و گلچین از کانالهای #آموزشی_پژوهشی و... 🎉فقط کافیه دکمه ADD را بزنید و این فولدر تخصصی را در تلگرام خود ذخیره کنید 👇👇👇 ⬇️🔴⬇️🟡⬇️🔵 🔹 https://t.me/addlist/pVvqS2nmpC4wYzVk 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 معرفی کانال ویژه امشب https://t.me/+xDiAxrekY-AxM2E0 .

یک چیز در دنیا به مقدار زیادی تقسیم شده‌است و آن هم عقل است؛ چون هیچ‌کس اعتراض نمی‌کند که مال من کم است! #رنه_دکارت

اریش فروم معتقد است که آنچه در جامعه غربی روی داده است، ناپدید شدن گسترده ارزش‌های مشترک و پیوند‌های شخصی و اجتماعی راستین با دیگران است. انسان توده‌ای کنونی، هر چند که جزء جمعیتی است، اما جدا مانده و تنهاست؛ جز شعار‌ها و ایدئولوژی‌هایی که از رسانه گروهی دریافت می‌کند هیچ اعتقاد دیگری ندارد تا با دیگران سهیمش کند» امروزه می توان این گفته فروم را به تمام ساکنین کرده زمین بسط داد. انسان امروز با نوعی اتمیزه شدن در جامعه روبه‌روست از این رو جامعه بیشتر شبیه اجتماعی از تکه سنگ‌هایی است که کنار هم چیده شده‌اند. یا همان‌طور که فروم می‌گوید جامعه بدل به «غبار بی‌سازمانی از افراد» می‌شود. جامعه ای توده ای به گفته هانا آرنت بیشترین پتانسیل را برای گرایش به فاشیسم دارد،همان گونه که آن را در جنگ جهانی دوم نشان داد. انسان امروز در جهانی زندگی می کند که وجه غالب آن نیهلیسم است. توده های از سنت و مذهب و بریده و ذره گون شده، دچار یک خلا معنا و هویت هستند. افراد در حیرانی و یاس حاصل از این تنهایی آزار دهنده دنبال ماوایی می گردند تا خود را درون گفتمان و جماعتی معنا ببخشند. از این رو در جوامع غربی پس از افول فاشیسم و کمونیسم ، امروزه عده ای با پیوستن به داعش و اسلحه به دست گرفتن، عده ای با پیوستن به گروههای شیطان پرستی و دگرباشی یا عده ای با افراط شدید در طرفداری از یک تیم فوتبال و.... سعی در تعریف خود در جماعتی و گفتمانی معنا بخش می کند، تا از این ذره گونی و تنهایی کشنده خود بکاهند. شاید حق با هنری فورد نویسنده آمریکایی باشد که می گوید « فکر کردن سخت ترین کاری است که وجود دارد، و احتمالا به خاطر همین است که افراد کمی مشغول آن می شوند» افراد اغلب برای فرار از اندیشه دنبال ملجایی هستند که به جایشان فکر کند یا از آنها تفکر طلب نکند. #فرهاد_قنبری