آبان خونین

زیارت مزار قهرمان آمل عرفان رضایی در دومین سالگرد جاودانگیش

🔴هموطنان شریف و آزاده قائمشهر در مراسم بزرگداشت دومین سالگرد جاودانگی محسن محمدی کوچکسرایی برای شجاعت و شهامتش کف زدند

۳۱ شهریور زادروز سارا دلدار شیرزن شجاعی که بخاطر رسیدگی به مجروحین در اعتراضات ۱۴۰۱ گلوله ساچمه ای خورد بازداشت شد و به زندان افتاد و در نهایت با عفونت همان ساچمه های باقیمانده در بدنش بدلیل عدم رسیدگی درمانی جانش را از دست داد او تا آخرین لحظه زندگیش از راهی که در آن پای نهاده بود پشیمان نبود و افتخار میکرد

🔺جاودانه ها سارا دلدار سارا دلدار، شیرزن۳۲ ساله اهل رشت، یکی از معترضان خیزش سراسری ۱۴۰۱ بود که در جریان سرکوب مردم به دلیل کمک به معترضان مجروح، هدف شلیک اسلحه ساچمه‌ای قرار گرفت و مجروح شد. او بدون رسیدگی پزشکی بازداشت و به زندان لاکان رشت منتقل شد. سارا به اتهام‌های «ترویج فساد و فحشا» و «توهین به مقدسات» به یک سال و سه ماه حبس محکوم شد. قاضی جنایتکار به او گفته بود:

«آدم‌ها را نجات دادی و ساچمه خوردی… مگر مرگ و زندگی آدم‌ها به مربوط است که نجات‌شان دادی؟ محکومت می‌کنم به زندان که آدم بشوی…»

در زندان، سارا دلسوزانه با وجود تنی زخمی و مجروح اما به سایر زنان زندانی رسیدگی پزشکی میکرد تا مرهمی بر دردهایشان باشد. و به خاطر این فعالیت‌ها او را «مادر ترزا» می‌نامیدند. با این حال، وضعیت جسمی او به دلیل عفونت ناشی از ساچمه‌های باقی‌مانده و مشکلات کبدی وخیم شد. سارا در دی‌ماه ۱۴۰۲ با آزادی مشروط به دلیل نیاز به درمان آزاد شد، اما پس از گذشت ۹ ماه، به دلیل گسترش عفونت ناشی از جراحاتش، در ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ در بیمارستان بشهادت رسید. سارا دلدار در آخرین نوشته‌هایش در شبکه‌های اجتماعی، از ایستادگیش بر عهد و پیمانش در راه آزادی نوشت و اینکه هرگز ابراز پشیمانی نکرد:

«...هیچ حس و درد و ترسی نداشتم یا حتی نگفتم با خودم کاش این کارو نمی‌کردم. چون من کاری نکردم جز اینکه زخمی‌ها رو نجات دادم و جراحی کردیم و سکوت نکردم در برابر وجدانم و جز قلمی که جز راستی هیچ ننوشت.» «ولی با تمام این رنج‌ها و دردها ساچمه‌‌های تو بدنم و سرم هر لحظه، ناخوداگاه میبینم خیابون پر از صدای تیر و خون، رژه میرن تو ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم هیچ تسلی نیست. ولی باز هم با تمام وجود به تمام شیر زنان سرزمینم افتخار می‌کنم و روحم پیش خواهرای تو بند که تمام رنجاشونو دیدم و باهاشون زندگی کردم …»

درود بر این شیرزن شجاع

🔺جاودانه ها مهسا زرین چنگ مهسا ۳۲ساله دخترکرد و ورزشکار از طایفه زرین چنگ بود که پرچم اعتراض و فریاد رو در تهران بلند کرده بود .او بدلیل فعالیتش روز ۱۶مهر۱۴۰۱ توسط ماموران با ضرب و شتم بازداشت و به قرچک برده شد مهسا از خونریزی داخلی به بیمارستان و سپس با تهدید و گرفتن تعهد از خانواده آزاد شد اما تهدید و اذیت و آزارها ادامه داشت. نهایتا ۱۱اسفند ۱۴۰۱ صاحب گردشگری دماوند که از عوامل امنیتی بود با تهدید کردن مرگ خواهرش او را برد و آنقدر گلویش را فشار داد تا مهسای قهرمان به شهادت رسید . پیکر مهسا را از بلندی دماوند به پایین پرتاب کردند تا مرگش را با سقوط هنگام کوهنوردی جعل کنند و بعد از ۳ ماه! پیکر تکه تکه مهسا را در ازای ۱۰۰ میلیون تومان تحویل خانواده دادند. حکومت مهسا را کشت اما روح تسلیم ناپذیر و مقاوم او را هرگز ! او نه بزرگی ست بر قله شرافت زن ایرانی در برابر هیولای حکومتی خونریز...

۳۱شهریور زادروز مهسا زرین چنگ از شیرزنان شجاع اهل ایلام که در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ جاودانه شد

🔺جاودانه ها مهسا ( ژینا )‌ امینی مهسا (ژینا) امینی در تاریخ ۳۱ شهریور۱۳۷۹ در شهر سقز، کردستان، ایران به دنیا آمد. نامش در شناسنامه مهسا بود و به کردی ژینا صدایش می‌زدند. هر دو اسم رویش ماند؛ مهسا همچون ماه روشن و ژینا به معنی زندگی، گرم و شورمند. در دوران کودکی، مهسا دختری آرام، باهوش و درسخوان بود. او همیشه آرزو داشت که در آینده دکتر شود. دوران ابتدایی را در مدرسه «شهرک»، دوره راهنمایی را در مدرسه نمونه «حجاب» و دوره دبیرستان را در دبیرستان «طالقانی» سنندج گذراند. در طول سال‌های تحصیل، هم عزیز همکلاس‌هایش بود و هم شاگرد نمونه معلم‌ها. در کلاس آرام و بی‌سروصدا بود، اما در زنگ ورزش تمام آرامش زنگ‌های دیگر را با بالا و پایین پریدن و بازی والیبال جبران می‌کرد. مهسا دختر جوان کردی بود که به آرامی برای رسیدن به آرزوهای بزرگش پیش می‌رفت. او مدرک مربیگری شنا را گرفت و قصد داشت به دانشگاه رفته و در رشته میکروبیولوژی به تحصیل ادامه دهد. اما در روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۱، دفتر ایام زندگی‌اش طور دیگری ورق خورد. در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، مهسا توسط گشت ارشاد دستگیر شد و در اثر ضرب و شتم در زمان بازداشت، جان خود را از دست داد. شهادت مظلومانه او جرقه‌ای برای قیام مردم ایران شد. خشم و کین نهفته جوانان و به‌ویژه زنان، یک‌باره سرریز کرد و شعارها از همان ابتدا متوجه شخص خامنه‌ای بود.از تهران تا سراسری ایران بخصوص شهرهای کردستان بغض ۴۰ ساله سرکوب آزادی را فریاد کردند. نام مهسا علاوه بر ماه روشن، گرم و شورمند و نسیم، رمز آغاز یک قیام علیه دیکتاتوری شد. دستی بر مزار او نوشت:‌

ژینا تو نمردی ... نامت اسم رمز ما شد و اینچنین شد

۳۱شهریور زادروز مهسا امینی (‌ژینا ) دختری که نامش اسم رمز انقلاب و آزادی شد ...

🔺جاودانه ها محمد حشم دار محمد حشم‌دار، ۳۳ساله، اهل بهبهان و سرپرست خانواده، همراه با مادر و برادرش زندگی می‌کرد. در آبان ۱۳۹۸، در جریان اعتراضات سراسری ، صبح شنبه ۲۵آبان ۱۳۹۸ با قرار قبلی برای تعمیر میز تلویزیون از منزل خارج شد. خیابانها شلوغ بود و معترضین بانک ملی را آتش زده بودند. محمد در خیابان گود چهک، نزدیک جایی که به آن گود بقال گفته می‌شود، مقابل فروشگاه زنجیره‌ای افق کوروش برای نجات جان یکی از نفراتی که در داخل بانک گرفتار آتش شده بود، تلاش کرد که با شلیک مستقیم نیروهای سپاه از بالای مسجد به ناحیه گردن شهید می‌شود. یکی از آشناهایش که در آن نزدیکی بوده‌است، پیکر او را بر روی موتورش می‌گذارد و به بیمارستان می‌برد. پس از آن با همان موتور و لباس‌های آغشته به خون به منزل محمد مراجعه کرده و حدود ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر، مادر محمد حشم‌دار را به بیمارستان می‌رساند. در این زمان پیکر محمد به سردخانه منتقل شده بود. قبل از محمد، ۵ نفر دیگر از معترضین نیز جان خود را از دست داده بودند. ۳ روز پس از جان‌باختن محمد حشم‌دار، پیکر او در حالی‌که کفن شده و آماده خاکسپاری بود، در فرمانداری اهواز به خانواده تحویل داده شد. بهبهان در آبان خونین ۹۸ حماسه هایی از رزم و جانفشانی بهترین جوانانش در تاریخ ایران به ثبت داد

۳۱شهریور زادروز محمد حشم دار از قهرمانان آبان ۹۸ در بهبهان شجاع و بیباک ،‌ شریف و آزاده که جانش را برای نجات یک هموطن به خطر انداخت و خود با گلوله مزدوران بشهادت رسید