cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

Mariya Novels (سایه ی سرخ)

°•○● ﷽ ●○ هرروز پارت خواهیم داشت👌 #شما‌بابنرهای‌صددرصد‌واقعی‌واردکانالمون‌شدین👌👌

Show more
Advertising posts
4 895
Subscribers
-824 hours
-357 days
-18030 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
قسمتی از رمان که در جلدِ دوم خواهید خواند ... حلقه ای از فر موهامو چنگ زد و من و باهاش سمتِ خودش کشید ... محکم به سینه ی مثلِ سنگ و ستبرش کوبیده شدم. خشونت! وحشت! جذابیتِ بی حد و مرز! خدایا طاقتم بده دوام بیاورم استقامت در برابرِ دیدگانهِ مثل سیاهچاله اش را ...! _موهات فرن ! یه فرِ خدادادی ! مات نگاهش کردم! با پشتِ انگشتِ اشاره اش، گونه ی چپم و لمس کرد: _روی هردوتا گونه هات وقتی میخندی، چال داری! لرزیدم ... خدایا صبر،صبر،صبر! من دیوونش بودم، روانی تر از اینم نکن! نذار عادت کنم به لمسِ دستایی که مالِ من نیستن! بد عادتم نکن خدایااااااا ... انگشتش و تا روی گردنم کشید ... باخشونت استخونِ ترقوه ام و لمس کرد و من قدرتِ فرار ازم صَلب شد! چشماش خمار و وحشی بود، با این کارش خمارتر و وحشی تر شدن! سرش خم شد سمتِ گردنم ... محکم و عمیق از گلوم نفس گرفت که نفسم ... خدایا نفس نداشتم انگار!!!  تا اینکه ... مُردم؛ باختم، آتیش گرفتم و خاکستر شدم اما دوباره زنده شدم! مُهرِ داغِ لباش روی سیبِ گلوم نشست و امان از لب های لعنتی و وحشیش! لب هاش و روی پوستم کشید و منی که گوله آتیش بودم و با نگاهش مسخ کرد! نفس های داغشو با فاصله ی ریزی روی لب هام آزاد کرد: _بوی نوتلا،شراب و لیلیوم و همزمان با هم میدی گرگِ وحشی! چی گفت!!؟؟ لیلیوم؟؟ اون از کجا میدونست گلِ موردِعلاقمه و عطرِ سحرانگیزش برای خفه کردنِ افکارِ نابسامانم رحمت الهی؟؟ نذاشت نفس های گم شده ام و از سینم پیدا کنم و بُرید حتی نفسی که میخواست تقلا کند تا آزاد شود را ! لب هام آتیش گرفتن و من ... رمان دارای محدودیت سنی می باشد و تا انتها در کانالِ عمومی رایگان پارت گذاری می شود.🔞🔥 جدالِ عشقی آتشین بینِ دو رئیسِ قدرتمند 🔞🔥🥂 ♨️با پارت هایی طولانی و جنجالی! ✍🏻《 جذابترین اثرِ نویسنده با قلمی نفسگیر !》با پارتگذاری منظم》✅ بنرها واقعی هستندhttps://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 https://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 https://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 https://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 هرگونه کپی برداری و انتشار این رمان حتی با ذکرِ نام نویسنده غیرمجاز و پیگرد قانونی دارد.نمیبوسید !!! میگفتن نمیبوسه و عشق بازی توی رابطه بلد نیست و خطِ قرمزش احساساته و حالا...! اون من و لیلیومِ سفیدِ خودش میدونست! چیشد که بازی کردن با تنِ بکرم، نفس کشیدنِ عطرتنم، قوس دادن به کمرم و لمسِ چالِ ونوسِ روی گودیش اون و روانی اما آروم میکرد و بعد از هربار اعصاب خوردی و جنگی که داشت، به من و آرامشِ روحِ پاکم پناه می آورد؟ خودش گفته بود که من الهه ی آرامششم! الهه ی افسون و پاکی ... چیشد که من، الهه راستین، تک دخترِ لِیلی و پندارِ راستین شدم گلِ لیلیوم سفیدِ خونی شده ی اون؟ خونی که نشونم بود و به دستای شاهِ مافیایِ آمریکا و ایتالیا به تنم رنگ آمیزی شده بود !!!؟؟؟ چیشد که حتی خودمم نفهمیدم چطوری عطرِ تنم و آرامشِ روحِ زخم خوردم، باعثِ افسونِ ذهنِ مشوش و انتقام جوی اون شد و من، شدم باعثِ حواس پرتیِ ذهنِ ناآرومش و چالِ گونه هام قدرتمندترین نقطه قوّتش؟!
Show all...
"لیلیـومِ سفــید🌙🌷"

یه روز میفهمی که چقدر بی سر و صدا حواسم بهت بود ! 🤍✨ "تو و چالِ گونه هات، قدرتمندترین نقطهِ قوتِ مَنین ...!🔞" ژانر: مافیایی،رازآلود،معمایی،عاشقانه،هیجانی🔥 ✍🏻نویسنده: الهه

Repost from N/a
سلام😍 این شما واین بهترین رمان های آنلاین🔻 ➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶ بابرگشتن معشوقه قدیمی شوهرم منوطلاق داد و بایه بچه ازخونه انداخت بیرون ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ مونس دختری که برای ثابت کردن عشقش بکارتش رو تقدیم می‌کنه، اما پسره روز عروسی قالش می‌ذاره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ حنا سال‌ها قبل به صورت قاچاقی از کشور دزدیده و فروخته شده ومحکوم به تن فروشیه امایک شب بادیدن سیدالیاس طباطبایی ورق بر‌می‌گرده‌ ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ درست وقتی‌ که داشتیم نامزدمیکردم، عکس‌های برهنه‌ام به دست عشقم رسید ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ من عاشق مرد روانی بستری درتیمارستان شدم! ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عاشق برادرشوهرم شدم،فکر میکردم خائن منم؛اما همش بازی بود ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ رمان کامل و رایگان،با هر ژانری که دوست داری بخون ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شودآن هم به طور غیابی ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ پسرخلافکاری که گاوصندوق باز میکنه مقابل دختر جسوری قرار می‌گیره که بهش گیر می‌ده اون وتویکی ازماموریت‌هاش ببره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ صدف زنی مریض که شوهرش اورا ترک کرده وبا معشوقه‌اش درترکیه زندگی‌ می‌کند ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ سرمه بعد از ده سال زندگی مشترک بخاطر خیانت شوهرش واجبار شوهرش به طلاق،طلاق میگیره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری که بعدازورشکستگی پدرش به دام یک گروه جنایت‌کار می‌افتد ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ فایل رمان های ایرانی وخارجی ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری به اجبار خانواده‌اش به عقدمردان مرفه در می‌آد.برای این‌که‌ بتونه بعد از طلاق از اون‌ها مهریه بگیره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ لینک دونی رمان های آنلاین ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ریحان دختر کم سن‌وسالی که به اجبار با خشایار ازدواج میکنه غافل از ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عشق ممنوعه ای بین دختر مسلمان نامزددارو پسرارمنی شکل میگیره،عشقی که کلی مخالف داره ورسوایی به بار میاره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ آریانا اتفاقی به کسی دل می‌بنده که همه می‌گفتن معشوقه‌ی پنهانی مادرش بوده ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ازدواج قراردادی عروس فراری با خواننده‌ای معروف،بی‌خبر از آنکه آن مرد همان رفیق صمیمی نامزد سابقش است ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختر شیطون وتکواندوکاری که خیلی اتفاقی با پرونده‌ای رو‌به‌رو می‌شه که اونو وارد دنیای بی‌رحم مافیا می‌کنه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ راحیل به خاطر زندانی بودن برادرش تو یه کشور دیگه مجبور می‌شه صیغه دوست صمیمی داداشش بشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ گلناز ومحمد عاشق هم هستند ولی مادر محمد به دلایل خاصی مخالفت می کند و این دو تا چاره ای ندارندبه جز جدایی اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ شادلین ازطرف دوست صمیمی اش مورد خیانت قرارمیگیرد وباهم دستی نامزدش راهی زندان می شود ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ساراازروی اجبار پرستار مردی که می شه بویی از احساس نبرده ودر پی اونه اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ می‌گفت عاشقمه اما من نمی‌خواستمش،نمی‌دونستم با نه گفتن به اون حکم مرگ خودم و امضا کردم. ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ شاداب طی یه اتفاق وحشتناک وعجیب وبا مردی آشنا می‌شه که به‌نظر می‌رسه دیگه قرار نیست ببینتش اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ رستا به خاطر پیدا کردن امین مجبور می‌شه با رفیعی خاستگار قدیمی‌ش همراه بشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دکتر جذاب واسه این که زنش طلاق نگیره تو خونه زندونیش میکنه وهر شب ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری که تنها وارث شرکت بزرگ پدرشه توسط استادش فریب می‌خوره و دل می‌بازه بهش.خبر نداره که ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ سپینود دختریه که اگر نتونه بزرگترین دشمن قبیله اش رو از بین ببره باید براش وارثی به دنیا بیاره... ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ یک شب طلای چاقو خورده رو می برن درمانگاهی که شیفت شبش با داریوشه اما آدماش میخوان طلارو اذیت کنن که داریوش متوجه موضوع میشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عاشقش بودم اما اون منو تحقیر کرد و پسم زد سال هابعد روبه روی هم قرارگرفتیم ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬
Show all...
Repost from N/a
🍁 دختری از تبارِ پائیز ... ❤️‍🔥قدرتمند، شجاع و بی باک...! دختری که به مانندِ نامش یک الهه است و آرامش در وجودش با تمامِ غم ها و زخم هایش یکه تازی می کند...! او همچون گرگ ماده ای وحشی ست ... لقبی که نسبت داده شده از طرفِ ... او و زخم هایش فقط به دست های یک شاهِ مافیا و بیزنس مَن آرام میگیرند! مردی خشن ، قدرتمند و بانفوذ! مردی از تبارِ سیاهی و خویِ نژادِ گرگِ درنده آلفا! مردی که خودش زخم خورده ی گذشته اش است ... اما  ... چه می شود که با تاریک شدنِ دنیایش بی چشمانِ نازدارِ او، جهان را به آتش می کشد تا با آتشی که به راه انداخته است، یادِ چشمانِ تب دارِ او را برای خودش زنده نگه دارد ؟؟؟ چه می شود که نگاه کردن به او را قَدِغَن اعلام می کند و جویبارِ خون به راه می اندازد، اگر کسی تنها نیم نگاهی سوی او بیندازد !!!؟؟؟ ‼یک ممنوعه ی قدرت و خون از تبارِ دو جنسِ مغرور و قدرتمند‼ 🔞🔥 https://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 https://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0
Show all...
"لیلیـومِ سفــید🌙🌷"

یه روز میفهمی که چقدر بی سر و صدا حواسم بهت بود ! 🤍✨ "تو و چالِ گونه هات، قدرتمندترین نقطهِ قوتِ مَنین ...!🔞" ژانر: مافیایی،رازآلود،معمایی،عاشقانه،هیجانی🔥 ✍🏻نویسنده: الهه

Repost from N/a
سلام😍 این شما واین بهترین رمان های آنلاین🔻 ➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶ بابرگشتن معشوقه قدیمی شوهرم منوطلاق داد و بایه بچه ازخونه انداخت بیرون ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ مونس دختری که برای ثابت کردن عشقش بکارتش رو تقدیم می‌کنه، اما پسره روز عروسی قالش می‌ذاره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ حنا سال‌ها قبل به صورت قاچاقی از کشور دزدیده و فروخته شده ومحکوم به تن فروشیه امایک شب بادیدن سیدالیاس طباطبایی ورق بر‌می‌گرده‌ ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ درست وقتی‌ که داشتیم نامزدمیکردم، عکس‌های برهنه‌ام به دست عشقم رسید ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ من عاشق مرد روانی بستری درتیمارستان شدم! ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عاشق برادرشوهرم شدم،فکر میکردم خائن منم؛اما همش بازی بود ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ رمان کامل و رایگان،با هر ژانری که دوست داری بخون ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شودآن هم به طور غیابی ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ پسرخلافکاری که گاوصندوق باز میکنه مقابل دختر جسوری قرار می‌گیره که بهش گیر می‌ده اون وتویکی ازماموریت‌هاش ببره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ صدف زنی مریض که شوهرش اورا ترک کرده وبا معشوقه‌اش درترکیه زندگی‌ می‌کند ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ سرمه بعد از ده سال زندگی مشترک بخاطر خیانت شوهرش واجبار شوهرش به طلاق،طلاق میگیره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری که بعدازورشکستگی پدرش به دام یک گروه جنایت‌کار می‌افتد ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ فایل رمان های ایرانی وخارجی ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری به اجبار خانواده‌اش به عقدمردان مرفه در می‌آد.برای این‌که‌ بتونه بعد از طلاق از اون‌ها مهریه بگیره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ لینک دونی رمان های آنلاین ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ریحان دختر کم سن‌وسالی که به اجبار با خشایار ازدواج میکنه غافل از ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عشق ممنوعه ای بین دختر مسلمان نامزددارو پسرارمنی شکل میگیره،عشقی که کلی مخالف داره ورسوایی به بار میاره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ آریانا اتفاقی به کسی دل می‌بنده که همه می‌گفتن معشوقه‌ی پنهانی مادرش بوده ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ازدواج قراردادی عروس فراری با خواننده‌ای معروف،بی‌خبر از آنکه آن مرد همان رفیق صمیمی نامزد سابقش است ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختر شیطون وتکواندوکاری که خیلی اتفاقی با پرونده‌ای رو‌به‌رو می‌شه که اونو وارد دنیای بی‌رحم مافیا می‌کنه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ راحیل به خاطر زندانی بودن برادرش تو یه کشور دیگه مجبور می‌شه صیغه دوست صمیمی داداشش بشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ گلناز ومحمد عاشق هم هستند ولی مادر محمد به دلایل خاصی مخالفت می کند و این دو تا چاره ای ندارندبه جز جدایی اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ شادلین ازطرف دوست صمیمی اش مورد خیانت قرارمیگیرد وباهم دستی نامزدش راهی زندان می شود ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ساراازروی اجبار پرستار مردی که می شه بویی از احساس نبرده ودر پی اونه اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ می‌گفت عاشقمه اما من نمی‌خواستمش،نمی‌دونستم با نه گفتن به اون حکم مرگ خودم و امضا کردم. ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ شاداب طی یه اتفاق وحشتناک وعجیب وبا مردی آشنا می‌شه که به‌نظر می‌رسه دیگه قرار نیست ببینتش اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ رستا به خاطر پیدا کردن امین مجبور می‌شه با رفیعی خاستگار قدیمی‌ش همراه بشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دکتر جذاب واسه این که زنش طلاق نگیره تو خونه زندونیش میکنه وهر شب ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری که تنها وارث شرکت بزرگ پدرشه توسط استادش فریب می‌خوره و دل می‌بازه بهش.خبر نداره که ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ سپینود دختریه که اگر نتونه بزرگترین دشمن قبیله اش رو از بین ببره باید براش وارثی به دنیا بیاره... ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ یک شب طلای چاقو خورده رو می برن درمانگاهی که شیفت شبش با داریوشه اما آدماش میخوان طلارو اذیت کنن که داریوش متوجه موضوع میشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عاشقش بودم اما اون منو تحقیر کرد و پسم زد سال هابعد روبه روی هم قرارگرفتیم ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬
Show all...
Repost from N/a
قسمتی از رمان که در جلدِ دوم خواهید خواند ... حلقه ای از فر موهامو چنگ زد و من و باهاش سمتِ خودش کشید ... محکم به سینه ی مثلِ سنگ و ستبرش کوبیده شدم. خشونت! وحشت! جذابیتِ بی حد و مرز! خدایا طاقتم بده دوام بیاورم استقامت در برابرِ دیدگانهِ مثل سیاهچاله اش را ...! _موهات فرن ! یه فرِ خدادادی ! مات نگاهش کردم! با پشتِ انگشتِ اشاره اش، گونه ی چپم و لمس کرد: _روی هردوتا گونه هات وقتی میخندی، چال داری! لرزیدم ... خدایا صبر،صبر،صبر! من دیوونش بودم، روانی تر از اینم نکن! نذار عادت کنم به لمسِ دستایی که مالِ من نیستن! بد عادتم نکن خدایااااااا ... انگشتش و تا روی گردنم کشید ... باخشونت استخونِ ترقوه ام و لمس کرد و من قدرتِ فرار ازم صَلب شد! چشماش خمار و وحشی بود، با این کارش خمارتر و وحشی تر شدن! سرش خم شد سمتِ گردنم ... محکم و عمیق از گلوم نفس گرفت که نفسم ... خدایا نفس نداشتم انگار!!!  تا اینکه ... مُردم؛ باختم، آتیش گرفتم و خاکستر شدم اما دوباره زنده شدم! مُهرِ داغِ لباش روی سیبِ گلوم نشست و امان از لب های لعنتی و وحشیش! لب هاش و روی پوستم کشید و منی که گوله آتیش بودم و با نگاهش مسخ کرد! نفس های داغشو با فاصله ی ریزی روی لب هام آزاد کرد: _بوی نوتلا،شراب و لیلیوم و همزمان با هم میدی گرگِ وحشی! چی گفت!!؟؟ لیلیوم؟؟ اون از کجا میدونست گلِ موردِعلاقمه و عطرِ سحرانگیزش برای خفه کردنِ افکارِ نابسامانم رحمت الهی؟؟ نذاشت نفس های گم شده ام و از سینم پیدا کنم و بُرید حتی نفسی که میخواست تقلا کند تا آزاد شود را ! لب هام آتیش گرفتن و من ... رمان دارای محدودیت سنی می باشد و تا انتها در کانالِ عمومی رایگان پارت گذاری می شود.🔞🔥 جدالِ عشقی آتشین بینِ دو رئیسِ قدرتمند 🔞🔥🥂 ♨️با پارت هایی طولانی و جنجالی! ✍🏻《 جذابترین اثرِ نویسنده با قلمی نفسگیر !》با پارتگذاری منظم》✅ بنرها واقعی هستندhttps://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 https://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 https://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 https://t.me/+zaNu0K41tWkwM2E0 هرگونه کپی برداری و انتشار این رمان حتی با ذکرِ نام نویسنده غیرمجاز و پیگرد قانونی دارد.نمیبوسید !!! میگفتن نمیبوسه و عشق بازی توی رابطه بلد نیست و خطِ قرمزش احساساته و حالا...! اون من و لیلیومِ سفیدِ خودش میدونست! چیشد که بازی کردن با تنِ بکرم، نفس کشیدنِ عطرتنم، قوس دادن به کمرم و لمسِ چالِ ونوسِ روی گودیش اون و روانی اما آروم میکرد و بعد از هربار اعصاب خوردی و جنگی که داشت، به من و آرامشِ روحِ پاکم پناه می آورد؟ خودش گفته بود که من الهه ی آرامششم! الهه ی افسون و پاکی ... چیشد که من، الهه راستین، تک دخترِ لِیلی و پندارِ راستین شدم گلِ لیلیوم سفیدِ خونی شده ی اون؟ خونی که نشونم بود و به دستای شاهِ مافیایِ آمریکا و ایتالیا به تنم رنگ آمیزی شده بود !!!؟؟؟ چیشد که حتی خودمم نفهمیدم چطوری عطرِ تنم و آرامشِ روحِ زخم خوردم، باعثِ افسونِ ذهنِ مشوش و انتقام جوی اون شد و من، شدم باعثِ حواس پرتیِ ذهنِ ناآرومش و چالِ گونه هام قدرتمندترین نقطه قوّتش؟!
Show all...
"لیلیـومِ سفــید🌙🌷"

یه روز میفهمی که چقدر بی سر و صدا حواسم بهت بود ! 🤍✨ "تو و چالِ گونه هات، قدرتمندترین نقطهِ قوتِ مَنین ...!🔞" ژانر: مافیایی،رازآلود،معمایی،عاشقانه،هیجانی🔥 ✍🏻نویسنده: الهه

Repost from N/a
سلام😍 این شما واین بهترین رمان های آنلاین🔻 ➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶ بابرگشتن معشوقه قدیمی شوهرم منوطلاق داد و بایه بچه ازخونه انداخت بیرون ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ مونس دختری که برای ثابت کردن عشقش بکارتش رو تقدیم می‌کنه، اما پسره روز عروسی قالش می‌ذاره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ حنا سال‌ها قبل به صورت قاچاقی از کشور دزدیده و فروخته شده ومحکوم به تن فروشیه امایک شب بادیدن سیدالیاس طباطبایی ورق بر‌می‌گرده‌ ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ درست وقتی‌ که داشتیم نامزدمیکردم، عکس‌های برهنه‌ام به دست عشقم رسید ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ من عاشق مرد روانی بستری درتیمارستان شدم! ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عاشق برادرشوهرم شدم،فکر میکردم خائن منم؛اما همش بازی بود ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ رمان کامل و رایگان،با هر ژانری که دوست داری بخون ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شودآن هم به طور غیابی ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ پسرخلافکاری که گاوصندوق باز میکنه مقابل دختر جسوری قرار می‌گیره که بهش گیر می‌ده اون وتویکی ازماموریت‌هاش ببره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ صدف زنی مریض که شوهرش اورا ترک کرده وبا معشوقه‌اش درترکیه زندگی‌ می‌کند ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ سرمه بعد از ده سال زندگی مشترک بخاطر خیانت شوهرش واجبار شوهرش به طلاق،طلاق میگیره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری که بعدازورشکستگی پدرش به دام یک گروه جنایت‌کار می‌افتد ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ فایل رمان های ایرانی وخارجی ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری به اجبار خانواده‌اش به عقدمردان مرفه در می‌آد.برای این‌که‌ بتونه بعد از طلاق از اون‌ها مهریه بگیره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ لینک دونی رمان های آنلاین ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ریحان دختر کم سن‌وسالی که به اجبار با خشایار ازدواج میکنه غافل از ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عشق ممنوعه ای بین دختر مسلمان نامزددارو پسرارمنی شکل میگیره،عشقی که کلی مخالف داره ورسوایی به بار میاره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ آریانا اتفاقی به کسی دل می‌بنده که همه می‌گفتن معشوقه‌ی پنهانی مادرش بوده ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ازدواج قراردادی عروس فراری با خواننده‌ای معروف،بی‌خبر از آنکه آن مرد همان رفیق صمیمی نامزد سابقش است ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختر شیطون وتکواندوکاری که خیلی اتفاقی با پرونده‌ای رو‌به‌رو می‌شه که اونو وارد دنیای بی‌رحم مافیا می‌کنه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ راحیل به خاطر زندانی بودن برادرش تو یه کشور دیگه مجبور می‌شه صیغه دوست صمیمی داداشش بشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ گلناز ومحمد عاشق هم هستند ولی مادر محمد به دلایل خاصی مخالفت می کند و این دو تا چاره ای ندارندبه جز جدایی اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ شادلین ازطرف دوست صمیمی اش مورد خیانت قرارمیگیرد وباهم دستی نامزدش راهی زندان می شود ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ساراازروی اجبار پرستار مردی که می شه بویی از احساس نبرده ودر پی اونه اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ می‌گفت عاشقمه اما من نمی‌خواستمش،نمی‌دونستم با نه گفتن به اون حکم مرگ خودم و امضا کردم. ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ شاداب طی یه اتفاق وحشتناک وعجیب وبا مردی آشنا می‌شه که به‌نظر می‌رسه دیگه قرار نیست ببینتش اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ رستا به خاطر پیدا کردن امین مجبور می‌شه با رفیعی خاستگار قدیمی‌ش همراه بشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دکتر جذاب واسه این که زنش طلاق نگیره تو خونه زندونیش میکنه وهر شب ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری که تنها وارث شرکت بزرگ پدرشه توسط استادش فریب می‌خوره و دل می‌بازه بهش.خبر نداره که ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ سپینود دختریه که اگر نتونه بزرگترین دشمن قبیله اش رو از بین ببره باید براش وارثی به دنیا بیاره... ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ یک شب طلای چاقو خورده رو می برن درمانگاهی که شیفت شبش با داریوشه اما آدماش میخوان طلارو اذیت کنن که داریوش متوجه موضوع میشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عاشقش بودم اما اون منو تحقیر کرد و پسم زد سال هابعد روبه روی هم قرارگرفتیم ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬
Show all...
دوتا رمان عالی برای تعطیلات پیش رو آوردم😎 ❤️بی گناه https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk ❤️بن بست واهیلا https://t.me/+RO3OxGFh06JiZmI0 فرصت عضویت فقط یک ساعت
Show all...
Repost from N/a
قبل از این که دایی به من برسد از روی مبل بلند شدم و کمی عقب رفتم و به دایی که همچنان به سمتم می آمد خیره شدم. با هر قدمی که دایی به سمتم من برمی داشت من یک قدم عقب رفتم تا پشتم به دیوار رسید. دیگر راه گریزی نداشتم. نالیدم: - دایی........... - دایی و زهرمار . صدای فریادش چنان بلند بود که آذین را به گریه انداخت. چشم بستم. حالا که کار به اینجا رسید بود، باید تمامش می کردم. به خاطر خودم، به خاطر آذین و به خاطر آرش. باید همین امروز همه چیز را تمام می کردم. - دایی من تصمیم و گرفتم دیگه نمی خوام با آرش زندگی کنم. شما هم نمی تونید منصرفم کنید. یک طرف صورتم سوخت و گردنم با صدای بدی به سمت عقب چرخید. همه از جایشان بلند شدند. حاج احمد جلو آمد و دست روی بازوی دایی گذاشت. - آقا رضا این چه کاریه؟ با کتک زدن که چیزی درست نمی شه. باید ببینیم مشکل سحر خانم چیه که رفته این کار رو کرده........... - مشکلش چیه؟ هیچ مشکلی نداره حاجی، فقط می خواد ما رو بی آبرو کنه. می دونی چرا؟ چون مثل مادرش خرابه. چون خون اون هرزه تو رگه هاشه. آتش گرفتم. چرا همیشه من را با مادرم مقایسه می کردند. چرا مطمئن بودند که من جا پای مادرم می گذارم. چون خون آن زن در رگ های من بود. خون چه کسی در رگ های مادرم بود. عزیز؟ آقا جان؟ مگر همان خون در رگ های دایی و خاله ها نبود. پس چرا آنها مثل مادرم نشدند؟ چرا من باید حتماً مثل مادرم می شدم. صاف ایستادم و برای اولین بار حرف دلم را به زبان آوردم. - خون تو رگ های مادر من همون خونی که تو رگ های شماست. پس هر چی مادرم هست شما هم هستید. دایی به سمتم یورش برد. زن دایی توی صورتش زد. حاج احمد دایی را گرفت و به عقب کشید. صدای گریه آذین بلندتر شد. آرش از جایش تکان نخورد. - حروم زاده. با بهت به خاله زهرا که با تنفر نگاهم می کرد، خیره شدم. چرا من را حرامزاده خوانده بود؟ https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk وقتی حرف طلاق از همسرم که پسرخاله ام بود زدم مرا حرام زاده خواندند! آن هم به جرم مادرم! به جرم پدری که هیچکس او را ندیده بود! من اما فقط یک عاشق بودم! عاشقی که می خواستم با طلاق قلب همسرم را برای خودم کنم اما او‌....
Show all...
Repost from N/a
سلام😍 این شما واین بهترین رمان های آنلاین🔻 ➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶ بابرگشتن معشوقه قدیمی شوهرم منوطلاق داد و بایه بچه ازخونه انداخت بیرون ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ مونس دختری که برای ثابت کردن عشقش بکارتش رو تقدیم می‌کنه، اما پسره روز عروسی قالش می‌ذاره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ حنا سال‌ها قبل به صورت قاچاقی از کشور دزدیده و فروخته شده ومحکوم به تن فروشیه امایک شب بادیدن سیدالیاس طباطبایی ورق بر‌می‌گرده‌ ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ درست وقتی‌ که داشتیم نامزدمیکردم، عکس‌های برهنه‌ام به دست عشقم رسید ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ من عاشق مرد روانی بستری درتیمارستان شدم! ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عاشق برادرشوهرم شدم،فکر میکردم خائن منم؛اما همش بازی بود ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ رمان کامل و رایگان،با هر ژانری که دوست داری بخون ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شودآن هم به طور غیابی ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ پسرخلافکاری که گاوصندوق باز میکنه مقابل دختر جسوری قرار می‌گیره که بهش گیر می‌ده اون وتویکی ازماموریت‌هاش ببره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ صدف زنی مریض که شوهرش اورا ترک کرده وبا معشوقه‌اش درترکیه زندگی‌ می‌کند ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ سرمه بعد از ده سال زندگی مشترک بخاطر خیانت شوهرش واجبار شوهرش به طلاق،طلاق میگیره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری که بعدازورشکستگی پدرش به دام یک گروه جنایت‌کار می‌افتد ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ فایل رمان های ایرانی وخارجی ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری به اجبار خانواده‌اش به عقدمردان مرفه در می‌آد.برای این‌که‌ بتونه بعد از طلاق از اون‌ها مهریه بگیره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ لینک دونی رمان های آنلاین ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ریحان دختر کم سن‌وسالی که به اجبار با خشایار ازدواج میکنه غافل از ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عشق ممنوعه ای بین دختر مسلمان نامزددارو پسرارمنی شکل میگیره،عشقی که کلی مخالف داره ورسوایی به بار میاره ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ آریانا اتفاقی به کسی دل می‌بنده که همه می‌گفتن معشوقه‌ی پنهانی مادرش بوده ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ازدواج قراردادی عروس فراری با خواننده‌ای معروف،بی‌خبر از آنکه آن مرد همان رفیق صمیمی نامزد سابقش است ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختر شیطون وتکواندوکاری که خیلی اتفاقی با پرونده‌ای رو‌به‌رو می‌شه که اونو وارد دنیای بی‌رحم مافیا می‌کنه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ راحیل به خاطر زندانی بودن برادرش تو یه کشور دیگه مجبور می‌شه صیغه دوست صمیمی داداشش بشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ گلناز ومحمد عاشق هم هستند ولی مادر محمد به دلایل خاصی مخالفت می کند و این دو تا چاره ای ندارندبه جز جدایی اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ شادلین ازطرف دوست صمیمی اش مورد خیانت قرارمیگیرد وباهم دستی نامزدش راهی زندان می شود ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ ساراازروی اجبار پرستار مردی که می شه بویی از احساس نبرده ودر پی اونه اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ می‌گفت عاشقمه اما من نمی‌خواستمش،نمی‌دونستم با نه گفتن به اون حکم مرگ خودم و امضا کردم. ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ شاداب طی یه اتفاق وحشتناک وعجیب وبا مردی آشنا می‌شه که به‌نظر می‌رسه دیگه قرار نیست ببینتش اما ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ رستا به خاطر پیدا کردن امین مجبور می‌شه با رفیعی خاستگار قدیمی‌ش همراه بشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دکتر جذاب واسه این که زنش طلاق نگیره تو خونه زندونیش میکنه وهر شب ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ دختری که تنها وارث شرکت بزرگ پدرشه توسط استادش فریب می‌خوره و دل می‌بازه بهش.خبر نداره که ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ سپینود دختریه که اگر نتونه بزرگترین دشمن قبیله اش رو از بین ببره باید براش وارثی به دنیا بیاره... ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ یک شب طلای چاقو خورده رو می برن درمانگاهی که شیفت شبش با داریوشه اما آدماش میخوان طلارو اذیت کنن که داریوش متوجه موضوع میشه ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬ عاشقش بودم اما اون منو تحقیر کرد و پسم زد سال هابعد روبه روی هم قرارگرفتیم ✿⃟🍂 𝐽𝑜𝑖𝑛 ✾⃟🥀 ▬▭▬ ▬▭▬ ✦✧✦ ▬▭▬ ▬▭▬
Show all...
لیستی از برترین‌ رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️ 🥑عاشق کسی شدم که برادرش رو با دستای خودم کشته بودم ! 🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و 🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست 🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت 🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 🥕همخونگی با پسر نجات دهنده اش ... . 🥥دوست داشتنش ساده نیست 🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه 🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... 🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 🍉عشق تا بینهایت 🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید 🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتی‌گیرِ شیطون! 🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم .. 🍑تلاش برای انتقامی سخت از خانِ یک عمارت توسط دختری زخم خورده! 🍇همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام ! 🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 🥝انتقام گذشته‌ای که هرگز فراموش نمی‌شد. 🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🍍سرباز دختری که به اسارت دشمنان میوفته هرشب ... 🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت 🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 🍉عاشق مردی شدم که نامزد داره اما نمیتونستم ازش بگذرم 🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود 🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🍑به نامزدش خیانت میکنه و با یه خلافکار میره تو رابطه... 🥭دختر بیوه‌ بعد مرگ شوهرش می‌فهمه که شوهرش... 🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🍎عشقم بهم خیانت کرد 🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... 🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🍋‍🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! 🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.