cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

🧸✨ آنلاینکده طلایی ✨🧸

❤️‍🔥﷽❤️‍🔥 لینک رمان های آنلاین و ممنوعه😻✨ رمان های آنلاین و گمشده ی پرطرفدار 🤤✨ رمان های آنلاین اینجا قرار داده میشه✨ گپ درخواست رمان 👇❤️ https://t.me/romankadeh_talaei تبلیغات شرطی👇💜 @tabligh_talaei

Show more
Advertising posts
2 131
Subscribers
+224 hours
-117 days
+1530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

نیما پسری ۲۸ ساله که گی هم هست فکر نمی کرد با وضعیت مالی خراب و پت شاپ ورشکسته اش کسی پیشنهاد شراکت بهش بده . اردوان ۳۵ ساله که برای هیچ دختری بیشتر از ۱ ماه وقت نمی زاره ، فکرشم نمی کنه زندگی اش درگیر یک پسر و مشکلات اون بشه در حدی که به گرایش خودشم شک کنه . دو نفر که عاشق می شن . یکی فکر نمی کنه با شرایط عجیب و غریب کنار بیاد . یکی فکر نمی کنه و باورش نمی شه ، وقتی تمام عمرش با دختر بوده ، عاشق همجنسش بشه اما فقط یک نفر تو دنیا که اسمش نیما هست https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
Show all...
00:03
Video unavailableShow in Telegram
متیو پسری که ترجیح میده هر شب با یه دختر پولدار سکـ.ـس کنه تا خرج زندگیشو بده ولی با یه پیشنهاد هنگفت از طرف دو مرد مافیای برای جا به جایی محموله مواد.... #گـــــی #تریســـام #مافیـــایی آدرین کیفی که تا چند ساعت پیش مواد توش بود رو به سمتم پرت میکنه و عصبی موهامو چنگ میزنه _مشتری گفت یدونه از اون مواد ها هم به دستش نرسیده و تو با این کیف برگشتی و میگی محموله رو تحویل دادی؟ راستشو بگو مواد رو چیکار کردی؟ ترسیده میام چیزی بگم که سیلی توی صورت میزنه و ضربه ای با زانو به کیـ.ـرم میزنه از درد کل تنم میلرزه و صدای فریادمو کنترل میکنم که لیام پشتم میشینه موهامو میکشه و کیـ.ـرشو خشک خشک وارد سوراخم میکنه _مجبوریم از روش خودمون واسه اعتراف گرفتن ازت استفاده کنیم پسر کوچولوم لیام از پشت کیـ.ـرشو بیرون میاره و دوباره واردم میکنه که خیسی خون رو روی رونام حس میکنم آلت کلفت آدرین وارد دهنم میشه و....🔞⚠️ https://t.me/+PVSKbiuMxaw5MmI0 https://t.me/+PVSKbiuMxaw5MmI0
Show all...
animation.gif.mp40.45 KB
00:04
Video unavailableShow in Telegram
اردوان درونم می کوبید و واقعا عمیق بود . هر چند لحظه کمی نفس می کشید و صبر می کرد ، بعد محکم بهم ضربه می زد . وقتی به نقطه حساسم رسید ، اگه دستهاش سفت نگه ام نداشته بودن وا می رفتم . صدای ناله هام دست خودم نبود ، برای همین اردوان سرم رو برگردند و لبهاش رو محکم روی لبهام نگه داشت . محکم ضربه می زد و ناله هام توی دهنش گم می شد نیما ۲۸ ساله صاحب یک پت شاپ کوچک ، از سن کم مستقل بوده . تنها دلخوشی اش گربه اش و همسایه های ساختمانش هست . در ظاهر قوی اما در باطن به دنبال حس امنیت می گرده اردوان ۳۵ ساله ، مدیر شرکت موفق پدرش ، همیشه به دنبال اثبات بد ذاتی آدمهاست . برعکس تصور همه دخترها که اون رو بی احساس می دونن ، اتفاقا اردوان خیلی غیرتی و سلطه گره ، عاشق مراقبت کردن شدید و وسواس گونه است ، اما شخصی رو تا امروز لایق این بعد از شخصیتش نمی دونه ❤️🏳️‍🌈 قهوه خاص #گی #مستر🔥💦 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
Show all...
video.mp42.36 KB
#پارت_54 _ عمو حاجی داری چکار میکنی با موموسیم پاهاشو بیشتر باز کردم و خیره به تپل آبدار صورتیش آب دهنمو قورت دادم دهنمو بی هوا چسبوندم به چو*چولش عمیق و محکم شروع به مکیدن اون توت فرنگی بین پاش کردم جوری که صدای جیغ و نالش باهم بلند شد و زد زیر گریه _ عموییی داره میسوزههه نکننن اویییی بی توجه به تقلاهای شدیدش زبونمو لول کردمو و خیره به صورت قرمز و کبودش .... https://t.me/+JBHIFTrL1JdhZTc0 https://t.me/+JBHIFTrL1JdhZTc0 https://t.me/+JBHIFTrL1JdhZTc0 https://t.me/+JBHIFTrL1JdhZTc0 حاج فاتح مردی ثروتمند که دحتر کوچولویی رو میدزده و  به عقد خودش در میاره، تا هر شب ک*ص کوچولوشو بخوره و ....😱❌❌
Show all...
عطـش💦حــاجـ🔞ـی

﷽ ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان/طنز🔞 شروع رمان👇🏼 t.me/c/2231757050/3

Photo unavailableShow in Telegram
مافياى وحشى اى كه تاحالا با هيچ دخترى ارضا نشده تا اينكه يك شب توى فاحشه خونه ليتل بويى ميبينه كه….🔥💦 شوكه شده وارد اتاق شدم ديدم كه پسر ضريف و خوش اندامى لخت جلوم نشسته بود دوتا گوش گربه اى و يه دم گربه اى داشت وقتى نزديكش شدم با دلبرى ميو ريزى گفت👅🔞 با اينكارش باعث شد حالم خراب تر شه پشتشو كرد سمتم و داگى شد اروم كونشو لرزوند اسپنكى به هلوى قلمبه ش زدم كه ميو ديگه اى گفت بات پلاگ دم خرگوشى از توى كونش در اوردم و بهش گفتم روى تخت دراز بكشه😈❌ وقتى رفت روى تخت پاهاشو از هم باز كرد كه ديدم زير الت كوچولوش يه سوراخ ديگه ام هست _اوه پس تو يه توله گربه ى بيناجنسى🧸🧶 https://t.me/+m0cgI-3Zpzc1ZGJk https://t.me/+m0cgI-3Zpzc1ZGJk ددى مافيايى كه عاشق ليتل بيناجنسى توى فاحشه خونه ميشه و ميخواد بخرتش🥺🍼
Show all...
00:09
Video unavailableShow in Telegram
ليتل بوى مظلومى كه توى دانشگاهى استاد زبان تركى ميشه ولى پولدار ترين دانشجوى دانشگاه عاشقش ميشه و…🔞🌈 زمانى كه كلاس خالى شد محمد اومد سمتم و بوسه اى روى لب هام كاشت _چند روزه جوابمو نميدى استاد جون🍭🧸 بلند شدم و بى توجه بهش خواستم برم كه دستاشو دور كمرم #حلقه كرد و منو كشيد سمت خودش دست ديگشو وارد شورتم كرد #بهشتم اروم مى ماليد _وقتى اون شب توى مهمونى داشتى باهام سكـ٠ـس ميكردى بايد به فكر اينجاشم مى افتادى چون من به همين راحتيا ولت نميكنم پسر كوچولو🍑💦 🌈 Link Roman Jazab Gay dady littl boy 🌈 Link Roman Jazab Gay dady littl boy دانشجوى پزشكى اى كه وقتى ميفهمه استادش ليتل بويه سعى ميكنه خودشو بهش نزديك كنه🏳️‍🌈🍓
Show all...
7.41 KB
بوسه ای روی شکمش میزنم و نوک سینه های بزرگ شده و حساسشو به بازی میگیرم با بی قراری کمرشو قوس میده که پلاگ کوچیک رو روی سوراخ ملتهبش میزارم عروسک خرسیشو به صورتش فشار میده و میک های نامنظمی به پستونک میزنه که پلاگ رو یه ضرب واردش میکنم و...🤤❌ https://t.me/+E55dHjtE91A4NDU0 https://t.me/+E55dHjtE91A4NDU0 پسر امگای شیرین و دلبری که لیتل آلفا غالب و مغروری میشه و یه روزی آلفاش تصمیم میگیره تا اونو...🔞🔥
Show all...
- گیلا بیا این کت من رو بگیر پشت مانتوت لکه خونه... گیلا از خجالت سرخ شد. اصلان با مردانگی‌ای که مختص خودش بود، سمتش آمد و بین شلوغی جمعیت حاضر در سالن، زیر گوشش گفت: - اشکال نداره... پیش میاد این چیزا. لازم نیست به خاطر طبیعی ترین طبیعت بدنت خجالت بکشی! گیلا اما احساس می‌کرد از گونه هایش آتش بیرون می‌زند. توان حرف زدن نداشت. اصلان با دیدن رنگ پریده‌اش، خودش کتش را درآورد و دور کمرش پیچید. سمت سرویس بهداشتی انتهای تالار راهنمایی‌اش کرد. - وسیله همراهت هست؟ گیلا با سری که از شدت خجالت سوت می‌کشید، گیج نگاهش کرد. اصلان لبش را با زبانش تر کرد و آرام ادامه داد: - منظورم نوار بهداشتیه... داری همراهت؟ گیلا بیش از پیش سرخ شد. با لکنت جواب داد: - را... راستش... نه. ندارم. گیلا با لحنی مردانه و حمایت گر گفت: - تو مگه تاریخ پریودیت و نمیدونی که نوار همراهت برنداشتی؟! دنیا سر به زیر و خجالتی، در حالی که از شدت شرم اشک در چشمانش حلقه زده بود، معذب گفت: - آخه... آخه سه چهار ماهه تاریخم بهم ریخته... اصلان از سهل انگاری دخترک عاصی شده تشر زد: - دکتر رفتی؟ سکوت و سر پایین افتاده‌ی دنیا خشمش را بیشتر کرد. یک قدم سمتش برداشت و زیر گوشش غرید: - د آخه مگه من مردم که نمیگی یه دکتر ببرمت؟ انقدر غریبم برات گیلا؟ تو توی خونه‌ی منی! مسئولیتت با منه! تمام قندهای رو به آب شدن در دل گیلا، ناگهان با شنیدن کلمه‌ی "مسئولیت" منجمد شدند. لب گزید. حرفی نداشت در قبال مسئولیت های قلنبه شده‌ی این مرد بزند. اصلان دست سمت صورتش برد و چانه‌اش را گرفت‌. با دقت خیره خیره نگاهش کرد و گفت: - صورتت هم جوش زده! احتمالا هورمونات نامیزونه... قبلا هم اینجوری شدی؟ - نه. اصلان بی حواس به چشم های گریزان دخترک گفت: - خودت و سرکوب میکنی واسه همینه! گیلا خنگ پرسید: - منظورتون چیه؟ - باید ارضا شی، وقتی حسات برانگیخته میشه و سرکوبشون می‌کنی؛ این میشه وضعیتت! چشم گیلا با شنیدن حرف مستقیم و پر تحکم اصلان گرد شد. و اصلان تیر خلاص را زد: - این دفعه پریودیت تموم شد میام اتاقت. درمانت فقط دست منه... https://t.me/+cn_T7UPwLoszOGY0 https://t.me/+cn_T7UPwLoszOGY0 https://t.me/+cn_T7UPwLoszOGY0 https://t.me/+cn_T7UPwLoszOGY0 https://t.me/+cn_T7UPwLoszOGY0 https://t.me/+cn_T7UPwLoszOGY0 https://t.me/+cn_T7UPwLoszOGY0
Show all...
00:04
Video unavailableShow in Telegram
امیر تو یه تصادف دلخراش خونواده‌شو از دست میده و فقط خودش زنده می‌مونه 🥲 بخاطر حس گناهی که وجودش رو گرفته دو سال تو یه تيمارستان قدیمی خودشو حبس میکنه ولی این تنهایی به پایان میرسه با اومدن یه دختر مهربون و شیطون که ناگهانی پیداش میشه و...🤭 نیلوفر دختر مهربون و شیطونی که از کودکی زیر دست ناپدری سنگ دلش ازار و اذیت میشده و با کلی کمبود و خلع بزرگ شده🥲 ولی وقتی با امیر آشنا میشه کلی اتفاق غیر منتظره و عاشقانه بینشون میفته🥺 آخ از تخسی پسرمون و دلبریای دختر رمان و بامزگی و شیرینی این دو تا نگم براتون که قراره دلتون قیلی ویلی بره🥹😍 https://t.me/+FqX5C2Yw-SVmNzE0 https://t.me/+FqX5C2Yw-SVmNzE0
Show all...
IMG_2198.MOV5.39 KB
👍 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.