cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

𝗣𝗮𝗿𝗸 𝗙𝗶𝗹𝘁𝗲𝗿

▪︎20:13 ▪︎Young Forever مکانی امن برای فن‌گرلی♡ @SetMeFreeJim

Show more
Advertising posts
267
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

#BLR #Spoil دست چپش به خاطر فشاری که به نرده‌ی آهنی نسبتا تیز پل وارد می‌کرد، زخمی و کبود شده بود. مرد تابی به بدنش داد و جسم معلق در هواش، تکون شدیدی خورد و باعث شد مرد بزرگ‌تر با وحشت، ساق دستش رو محکم‌تر بچسبه. مرد با وجود آسمان ابری چشم‌هاش خندید و از چاک‌های گوشه‌ی دهنش خون زیادی لبریز شد. _من توی آخرین لحظه بهش قول دادم تا ابد باهاش بمونم و تموم سال‌هایی که منو نداشت رو جبران کنم... التماست می‌کنم...دستم رو ول کن...بزار به آرامش برسم. لب‌ها و چونه‌ش می‌لرزید. قطرات درشت اشک از چشم‌هاش سقوط می‌کرد و داخل رودخونه محو می‌شد. سرش رو با ترس به چپ و راست تکون داد و هقی زد: _نه...نه...نه...نه...نه...لطفا...لطفا...دستمو ول نکن!! تابی دیگه‌ای به پاهاش داد و به جریان تند آب رودخونه‌ی زیر پاهاش نگاه کرد. _من نمی‌ذارم سرنوشت بهم پیروز بشه...اجازه نمی‌دم من رو از عزیزام دور کنه و بعد به درد و گریه‌هام بخنده...مرگ برای من پایان نیست. برای من مرگ شروع یه زندگی جاودانه کنار کسیه که عاشقمه. سرش رو تند تند به چپ و راست تکون داد. موهاش هر لحظه پریشون‌تر می‌شد و به صورت خیس و عرق‌ کرده‌ش می‌چسبید. بخاطر خم بودنش روی پل، صورتش کبود و چشم‌های گریونش پر از رگه‌های سرخ خون شده بود. می‌تونست صدای جیغ دختر رو از آغوش مامور‌های پلیس بشنوه. _می‌شنوی...می‌شنوی داره صدات می‌کنه...به خاطر اون.... جمله‌ی پر از التماسش بین هق‌هق‌های نفس‌گیرش کرد و مانع خروج از بین لب‌هاش شد. _نذار من رو یادش بره... بهم قول بده. دیگه طاقت شنیدن صدای گریه‌های دختر و جیغ زدن‌های پی‌در‌پی اسمش رو نداشت. اشک از بین مژه‌هایی که بخاطر لخته‌های خون بهم چسبیده بودن، عبور کرد و روی لب‌های خشک و ترک خورده‌ش نشست. دلش از همین حالا برای اون تنگ شده بود. دیگه طاقت نداشت. به سختی دست آزاد و زخمیش رو بالا آورد و روی انگشت های مرد گذاشت و بی توجه به گریه و زجه هاش سعی کرد مچش رو از بین قفل انگشت‌های ملتمسش رها کنه. _نه...نه...نه...خواهش می‌کنم...خواهش می‌کنم دستمو ول نکن _ درختی که قرار بود توی حیاط خونه‌مون بکاریم و روزهای تابستان از سایه‌ش استفاده کنیم رو بالای قبرمون بکار...نمی‌خوام فکر کنه نسبت به حرف‌هاش بی تفاوتم. مارو به آرزومون برسون و بذاز زیر سایه‌ش ، باهم برای همیشه آروم بگیریم. ساعدش بالاخره لغزید و سر خورد. انگشت‌هاشون طی آخرین لمس از هم جدا شد و پسر با لبخند عمیقش، جلوی چشم‌هاش به داخل رودخونه سقوط کرد. دستش معلق در هوا و خالی از دست اون شد. نتونست نجاتش بده. نتونست بهش برسه. آخرین لمس...آخرین دیدار...آخرین صحبت...آخرین باری که صورتش رو می‌دید..آخرین باری که نفس کشید. اون دیگه نبود. رفت برای همیشه. _نه!! نه!! نه!! سیل اشک‌هاش چشم‌هاش رو تار کرد. فریاد بلندش حنجره‌ش رو زخمی کرد اما به پای قلب غرق در خونش نمی‌رسید. پلیس‌ها به سرعت سمت نرد‌ه‌های پل دوییدند. شونه های خمیده‌ش رو گرفتن تا پسری که هنوز زجه می‌زد رو از محدوده‌ی خطر دور کنن.
Show all...
❤‍🔥 26🤯 4
دوتا اسپویل رو قبلا از اینجا پاک کرده بودم. می‌خوام دوباره براتون بذارم. فقط جهت رفع دلتنگی برای دنیایی که بخشی از منه.
Show all...
🔥 11
سلامت بمونین و فراموشم نکنید. امیدوارم توی امتحانات‌تون موفق باشین🩵🫂 دوستون دارم.
Show all...
💋 18💘 1
این روزها بدون شما و زنده به گور واقعا احساس دلتنگی و پوچی می‌کنم.🫠 بدجوری به اون دنیا وابسته شدم🫠
Show all...
😭 20
بچه‌ها خیلی دلم براتون تنگ شده🥲🩵
Show all...
😭 21❤‍🔥 1💔 1💋 1
sticker.webp0.16 KB
Photo unavailableShow in Telegram
کونتونو میبوسم 😈
Show all...
🤣 8
یه فیک بنویسین لطفا ✋🏻
Show all...
🌚 8
Photo unavailableShow in Telegram
🤣 12😁 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.