cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

My Stories

به نام او🤍 ای رهگذر روزهای بیگذرم من برای تو از تمامم میگذرم 🕊 تمام من ❤️‍🩹 ژانر: گی لاو، روانشناسی، خان‌زاده پارت گزاری: 00:00_02:00 🍧 اگه تلگرام اصلی ندارین اینجا پیام بدین: https://t.me/+UH_k-Dbij_p1r6oI

Show more
Advertising posts
3 576
Subscribers
-3224 hours
+1997 days
+32230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

نیما پسری ۲۸ ساله که گی هم هست فکر نمی کرد با وضعیت مالی خراب و پت شاپ ورشکسته اش کسی پیشنهاد شراکت بهش بده . اردوان ۳۵ ساله که برای هیچ دختری بیشتر از ۱ ماه وقت نمی زاره ، فکرشم نمی کنه زندگی اش درگیر یک پسر و مشکلات اون بشه در حدی که به گرایش خودشم شک کنه . دو نفر که عاشق می شن . یکی فکر نمی کنه با شرایط عجیب و غریب کنار بیاد . یکی فکر نمی کنه و باورش نمی شه ، وقتی تمام عمرش با دختر بوده ، عاشق همجنسش بشه اما فقط یک نفر تو دنیا که اسمش نیما هست https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
Show all...
00:04
Video unavailable
اردوان درونم می کوبید و واقعا عمیق بود . هر چند لحظه کمی نفس می کشید و صبر می کرد ، بعد محکم بهم ضربه می زد . وقتی به نقطه حساسم رسید ، اگه دستهاش سفت نگه ام نداشته بودن وا می رفتم . صدای ناله هام دست خودم نبود ، برای همین اردوان سرم رو برگردند و لبهاش رو محکم روی لبهام نگه داشت . محکم ضربه می زد و ناله هام توی دهنش گم می شد نیما ۲۸ ساله صاحب یک پت شاپ کوچک ، از سن کم مستقل بوده . تنها دلخوشی اش گربه اش و همسایه های ساختمانش هست . در ظاهر قوی اما در باطن به دنبال حس امنیت می گرده اردوان ۳۵ ساله ، مدیر شرکت موفق پدرش ، همیشه به دنبال اثبات بد ذاتی آدمهاست . برعکس تصور همه دخترها که اون رو بی احساس می دونن ، اتفاقا اردوان خیلی غیرتی و سلطه گره ، عاشق مراقبت کردن شدید و وسواس گونه است ، اما شخصی رو تا امروز لایق این بعد از شخصیتش نمی دونه ❤️🏳️‍🌈 قهوه خاص #گی #مستر🔥💦 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
Show all...
video.mp42.36 KB
👍 1
Photo unavailable
مافياى وحشى اى كه تاحالا با هيچ دخترى ارضا نشده تا اينكه يك شب توى فاحشه خونه ليتل بويى ميبينه كه….🔥💦 شوكه شده وارد اتاق شدم ديدم كه پسر ضريف و خوش اندامى لخت جلوم نشسته بود دوتا گوش گربه اى و يه دم گربه اى داشت وقتى نزديكش شدم با دلبرى ميو ريزى گفت👅🔞 با اينكارش باعث شد حالم خراب تر شه پشتشو كرد سمتم و داگى شد اروم كونشو لرزوند اسپنكى به هلوى قلمبه ش زدم كه ميو ديگه اى گفت بات پلاگ دم خرگوشى از توى كونش در اوردم و بهش گفتم روى تخت دراز بكشه😈❌ وقتى رفت روى تخت پاهاشو از هم باز كرد كه ديدم زير الت كوچولوش يه سوراخ ديگه ام هست _اوه پس تو يه توله گربه ى بيناجنسى🧸🧶 https://t.me/+m0cgI-3Zpzc1ZGJk https://t.me/+m0cgI-3Zpzc1ZGJk ددى مافيايى كه عاشق ليتل بيناجنسى توى فاحشه خونه ميشه و ميخواد بخرتش🥺🍼
Show all...
00:09
Video unavailable
ليتل بوى مظلومى كه توى دانشگاهى استاد زبان تركى ميشه ولى پولدار ترين دانشجوى دانشگاه عاشقش ميشه و…🔞🌈 زمانى كه كلاس خالى شد محمد اومد سمتم و بوسه اى روى لب هام كاشت _چند روزه جوابمو نميدى استاد جون🍭🧸 بلند شدم و بى توجه بهش خواستم برم كه دستاشو دور كمرم #حلقه كرد و منو كشيد سمت خودش دست ديگشو وارد شورتم كرد #بهشتم اروم مى ماليد _وقتى اون شب توى مهمونى داشتى باهام سكـ٠ـس ميكردى بايد به فكر اينجاشم مى افتادى چون من به همين راحتيا ولت نميكنم پسر كوچولو🍑💦 🌈 Link Roman Jazab Gay dady littl boy 🌈 Link Roman Jazab Gay dady littl boy دانشجوى پزشكى اى كه وقتى ميفهمه استادش ليتل بويه سعى ميكنه خودشو بهش نزديك كنه🏳️‍🌈🍓
Show all...
7.41 KB
ليتل بوى بيناجنس و باستان شناسى كه يروز توى اهرام مصر غول جادويى پيدا ميكنه و….👅💦 يهويى به سمتم حجوم اورد و محكم #لباشو روى لبهام گذاشت دستشو وارد شورتم كرد كه شوكه لب زد _تو چطورى هم كـ.ـص دارى و هم كيـ.ر؟جالبه انسان🍒🍆 اشكام سرازير شدن كه شلوار شورتم كشيد پايين انگشت هاى #كلفتشو روى سوراخم كشيد و….. 🔗 https://t.me/+Rk9swoVkXTliZjg0 🔗 https://t.me/+Rk9swoVkXTliZjg0 رابطه ى عجيب غريب بين غول جادويى و ليتل بوى بيناجنس و باستان شناس😐❌
Show all...
- گربه ها این شکلی شیر میخورن!🍼💦 اخمالو بهش خیره شدم. - مگه من گربه‌م؟🐾 لباسشو بالا زد و جای ناخونام رو روی بدنش نشون داد. - جای پنجه هات که ثابتش میکنه! بطری رو از دستم گرفت و کاسه رو پر کرد. - یعنی چی؟ من نمیخوام توی این بخورم! دستش پشت گردنم نشست و کنار گوشم پچ زد: - ولی ددی دلش میخواد گربه پشمالوش اینجوری شیر بخوره🍼🐾 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0
Show all...
00:02
Video unavailable
غول آرزويى كه توسط ليتل بوى باستان شناسى ازاد ميشه و حالا تا ابد گير غول وحشى اى ميوفته تا اينكه…😈🔥 لباسشو توى تن ش جر دادم و بعد اروم بوسه اى روى ترقوه هاى #خيس ش كاشتم و محكم نپيلشو فشار دادم _هميشه ارزو كن تا من برات براورده اش كنم چون بهاى هر ارزو بايد با تن بلورى ت پس بدى🤤💦 دستمو بردم پايين تر كه اروم انگشتمو وارد سو•راخ ش كردم _پس تو واقعا پسر پيشگويى هستى..! اوممم خيلى هوس برانگيزى👅🍓 انگشتم از سو•راخ ش كشيدم بيرون سرمو بردم بين پاهاش ليسى بهش زدم كه #ناله ى بلندى كرد و چنگى به موهام انداخت 🔗 https://t.me/+Rk9swoVkXTliZjg0 🔗 https://t.me/+Rk9swoVkXTliZjg0 اروس غول سه رگه ارزو شهوت و هرج مرج كه طبق پيشگويى توسط پسر كوچولويى دوجـنـسـه اى ازاد ميشه حالا مجبوره هرشب باهاش….😱🍒
Show all...
animation.gif.mp40.30 KB
00:02
Video unavailable
💦دختر ساده ی مشهدی که اشتباه اسمش توی شناسنامه ی مرد الفا و پر شهوت مشهد میوفته 👅 _ تو بابایی خوبی نیستی؛ کارت توی تخت افتضاحه! اخمالو پاهام رو از هم فاصله داد. _ پس واسه همونه هر شب صدای آه و ناله‌ت کل محله رو برمی‌داره! لبم رو آروم گزیدم و با لوندی پچ زدم: _ اون ناله ها به خاطر کلفتیشه؛ و این که همش سینه هامو گاز میگیری ددی خان! انگشتش رو روی چوچولم گذاشت و محکم لرزوند. _ هیشش، زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. #رمان_آلفای_پر‌شهوت🔥💦 #بزرگسال💧 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0
Show all...
0.28 KB
نیما ۲۸ ساله صاحب یک پت شاپ کوچک ، از سن کم مستقل بوده . تنها دلخوشی اش گربه اش و همسایه های ساختمانش هست . در ظاهر قوی اما در باطن به دنبال حس امنیت می گرده اردوان ۳۵ ساله ، مدیر شرکت موفق پدرش ، همیشه به دنبال اثبات بد ذاتی آدمهاست . برعکس تصور همه دخترها که اون رو بی احساس می دونن ، اتفاقا اردوان خیلی غیرتی و سلطه گره ، عاشق مراقبت کردن شدید و وسواس گونه است ، اما شخصی رو تا امروز لایق این بعد از شخصیتش نمی دونه ❤️🏳️‍🌈 #گی #مستر🔥💦 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
Show all...
ليتل بوى ريزه ميزه اى كه توى رختكن پسرونه گير دوتا از قلدر هاى كلاس ميوفته و….🔞💦 استيو از پشت دهنمو گرفت و دست ديگشو وارد شورتم كرد شروع به ماليدن التم كرد كه برایان وارد رختكن شد با ديدن ما نيشخندى زد و گفت _انقدر اروم كار پيش نبر …من خيلى وقته منتظر تن بلورى اين بچه ام👅🍆 ترسيده بودم ولى كارى از دستم بر نميومد منو برگردوند سمت خودش و شلوار شورتم كشيد پايين كه يهو در رختكن توسط مدير باز شد و... https://t.me/+p1oLMG9i4hg4ZjVk https://t.me/+p1oLMG9i4hg4ZjVk دوتا از الفاهاى قدرتمند مدرسه عاشق امگاى ضريفى ميشن🔥❤️‍🔥
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.