cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

💦𝙃𝙤𝙩 𝙠𝙞𝙨𝙨💯

پاهاشو از هم باز کنی زبونتُ بکشی رو به.شتِ خیسش🩸👅💦 #بزرگسال❗❌ نویسنده: صدف🐚

Show more
Advertising posts
11 079
Subscribers
-6124 hours
+2767 days
+79630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
-سینه هات مال خودتن...؟! دخترک با خجالت گفت: بله اقا...! مرد چشمانش برق زد و دستش روی بلوری های زنش کشید. -اخه تو نیم وجبی رو چه به همچین سینه های درشتی...؟! به مادرت رفتی...؟! دخترک سر به زیر شد. -نه اقا فقط من توی خونوادمون همچین سینه هایی دارم... جشمان مرد برق زد و دست روی سینت های لخت دخترک کشید و نوکش رو گرفت و کشید. -خوش به حال من... می دونستی ما مردا سینه های بزرگ دوست داریم...؟! -نه اقا...!!! مرد هر دوسینه دخترک را توی دستان بزرگ گرفت و بی هوا فشرد که جیغ دخترک هوا رفت... -جووون چه خوش دستن این لامصبا...! پس اول با سینه هات ارضام کن....! سپس زیپ شلوارش رو پایین کشید و کلفت سیخ شده اش رو توی دستش گرفت و لای سینه هایش.... https://t.me/+SUKKMEGHkT0xZmU8 تمام‌ابشو‌میپاچه‌تو‌صورتش💦💦🔞
Show all...
Repost from N/a
-سینه هات مال خودتن...؟! دخترک با خجالت گفت: بله اقا...! مرد چشمانش برق زد و دستش روی بلوری های زنش کشید. -اخه تو نیم وجبی رو چه به همچین سینه های درشتی...؟! به مادرت رفتی...؟! دخترک سر به زیر شد. -نه اقا فقط من توی خونوادمون همچین سینه هایی دارم... جشمان مرد برق زد و دست روی سینت های لخت دخترک کشید و نوکش رو گرفت و کشید. -خوش به حال من... می دونستی ما مردا سینه های بزرگ دوست داریم...؟! -نه اقا...!!! مرد هر دوسینه دخترک را توی دستان بزرگ گرفت و بی هوا فشرد که جیغ دخترک هوا رفت... -جووون چه خوش دستن این لامصبا...! پس اول با سینه هات ارضام کن....! سپس زیپ شلوارش رو پایین کشید و کلفت سیخ شده اش رو توی دستش گرفت و لای سینه هایش.... https://t.me/+SUKKMEGHkT0xZmU8 تمام‌ابشو‌میپاچه‌تو‌صورتش💦💦🔞
Show all...
Repost from N/a
-سینه هات مال خودتن...؟! دخترک با خجالت گفت: بله اقا...! مرد چشمانش برق زد و دستش روی بلوری های زنش کشید. -اخه تو نیم وجبی رو چه به همچین سینه های درشتی...؟! به مادرت رفتی...؟! دخترک سر به زیر شد. -نه اقا فقط من توی خونوادمون همچین سینه هایی دارم... جشمان مرد برق زد و دست روی سینت های لخت دخترک کشید و نوکش رو گرفت و کشید. -خوش به حال من... می دونستی ما مردا سینه های بزرگ دوست داریم...؟! -نه اقا...!!! مرد هر دوسینه دخترک را توی دستان بزرگ گرفت و بی هوا فشرد که جیغ دخترک هوا رفت... -جووون چه خوش دستن این لامصبا...! پس اول با سینه هات ارضام کن....! سپس زیپ شلوارش رو پایین کشید و کلفت سیخ شده اش رو توی دستش گرفت و لای سینه هایش.... https://t.me/+SUKKMEGHkT0xZmU8 تمام‌ابشو‌میپاچه‌تو‌صورتش💦💦🔞
Show all...
Repost from N/a
- این وقت شب اومدی تو تخت یه پسر مجرد، نمی‌ترسی؟ متعجب نگاش کردم. - چرا بترسم آقا جاوید؟ بازوش و روی پام گذاشت. - نمی‌گی شیطون میره تو جلدش؟ خندیدم و سریع بلند شدم، اما دستم و کشید. - آخ! روی سینه لختش که افتادم، محکم کمرم و گرفت. - هنوز زوده برای آخ و اوخ کردن کوچولو... متعجب بودم که لبم بین لبای داغش کشید و...💦❌ https://t.me/+kULTo_DBq3owZWM0 دختره رفته تو تخت کراشش باهاش حرف بزنه، اما نمی‌دونه پسره مسته و...😂🔞🔥
Show all...
Repost from N/a
- این وقت شب اومدی تو تخت یه پسر مجرد، نمی‌ترسی؟ متعجب نگاش کردم. - چرا بترسم آقا جاوید؟ بازوش و روی پام گذاشت. - نمی‌گی شیطون میره تو جلدش؟ خندیدم و سریع بلند شدم، اما دستم و کشید. - آخ! روی سینه لختش که افتادم، محکم کمرم و گرفت. - هنوز زوده برای آخ و اوخ کردن کوچولو... متعجب بودم که لبم بین لبای داغش کشید و...💦❌ https://t.me/+kULTo_DBq3owZWM0 دختره رفته تو تخت کراشش باهاش حرف بزنه، اما نمی‌دونه پسره مسته و...😂🔞🔥
Show all...
Repost from N/a
#پارت۲۶ - سینه هات و بپوشون، گنده شدن به چشم میان! در ماشین را باز کرد و به زور سوارم کرد. - اون شال بی‌صاب و بکش پایین تا با زبون خودم ادبت نکردم بچه! پوزخند زدم و یقه هم را بیشتر باز کردم. - سینه‌ی خودمه، دوس دارم بکنم تو چش همه! چرا تو میسوزی؟ دوس دختر خودت که باز تر لباس پوشیده! دیدم رگهای گردنش متورم شد و با خشم روم خم شد. - کاری می‌کنم نتونی این سینه های سفیدت و بکنی تو چش کسی توله سگِ نفهم! با تعجب نگاهش کردم که خم شد و با حس زبون داغش....💦❌ https://t.me/+kULTo_DBq3owZWM0
Show all...
دوست داشتن فقط تو کردن خلاصه نمیشه سعی کنین با مالیدن و لیسیدن هم ابراز علاقه کنید
Show all...
#خونه_جنسی🔞 #Part_1 _اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد و آب ک.صم تا رون هام کشیده شد از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کو.نم‌ پاره میشه _اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره جون میده شب همینجوری کی.رم تو ک.صشه تا صب بخوابم بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید که لرزید _من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از کو.ن بگادش تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید _تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش شیر سفید رنگ ک.صشو در بیارن نه رفیق؟ شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود. -وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که کی.رشو به زبونم کوبید چشمامو با لذت بستم زبونمو همزمان با ک.ونم تکون دادم که بابایی با فشار آبشو روی زبون و تو حلقم ریخت.. اومیی کردم و با لذت خندیدم و بابایی بهش اشاره کرد با ک.صم روی دهنش بشینم تا بلند شدم و روی دهن بابایی نشستم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد... https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
Show all...
𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞

بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞

#پارت۱۴۷ -امشب عین یه هرزه خوب لنگاتو وا می کنی و می ذاری خان کارشو کنه وگرنه خودم خلاصت می کنم! نامادری با حرص سینه شو تو مشتش فشار میده و بعد هلش میده تا به حجله ببرن و قبل از اومدن خان آماده‌اش کنن. به محض اینکه خان داخل سالن شد مادرش گفت: -پسرم محبوبه اینجاست هرموقع کارو تموم کردی میاد دستمال خونی رو می‌گیره. رسمه خان... باید دونفر شب حجله همراه عروس بیان پشت در بشینن...! -بیان بشینن که چی بشه مادر؟ صدای آه و ناله‌ی عروسمو به گوش چهارتا خاله خانباجی برسونن؟ همشون ترسیده از خشمش قدمی عقب رفتن. -پسرم تو خانی... یه ایل امشب منتظر دستمال سرخ عروستن! می‌خوان برات کِل بکشن... شادی کنن! -کسی حق نداره پشت اتاق من و عروسم گوش وایسه! غیرتش برنمی‌داشت کسیو به خلوتشون راه بده! هنوز به ورودی راهرو نرسیده بود که نادر صداش می زنه: -پسرم صبر کن...! چاقوی جیبی رو توی مشتش میذاره. -این چاقو رو تو جیبت نگه دار... اگه عروست باکره نبود خلاصش کن! از خشم سرخ می شه! عروسش باکره نباشه؟ -خان عمو! به حرمت موی سفیدت وانمود می کنم چیزی نشنیدم! می خواد بره‌که نادر بازوشو را می گیره: -اما این رسمه پسرم! زن من اینجا می مونه... جلوتر میاد تا فقط امیرمحتشم صداشو بشنوه: -می مونه اینجا و بعد دستمال سرخ رو برای سربلندی این خانواده می گیره و به بزرگای فامیل نشون می ده...! بعد مشتی که چاقوی ضامن دار را درونش با خشم می فشرد را بالا می گیرد و پچ می زند: - وگرنه... صبح علی الطلوع... داداشش می دونه چطور ناموسمونو تمیز کنه! با دست پسش میزنه: -تا وقتی اجازه ندادم کسی نزدیک اینجا نمی شه! با قدم های بلندی به اتاقی که برای حجله‌شان آماده کرده بودند، می رود... اتاقی که عروس ماه صورتش منتظرش بود... https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 #براساس‌داستان‌واقعی❌
Show all...
_لباساتو دربیار..!! _نترس میخوام لخت باهم فیلم ببینیم..!! با کنترل اشاره ای ب شلوارم کرد _یلا اوناهم دربیار اینجوری فیلم دیدن لذت بخش تره..!! لخت فیلم دیدن لذت بخشه..!؟؟ محکم دستمو گرفت کشید پرت شدم تو بغلش تن گرمش، مردونگیش ب تنم چسبید https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 #part143 ی دستش زیر سینه هام حلقه شد دست دیگش رو بین پام گذاشت...!! نگاهم به تلویزیون بود مرد واژن زنه رو لیس میزد زنه اهوناله میکرد حس میکردم حرارت بدنم داره بالا میره..!! ی حس خاصی بین پام حس میکردم، زبون مرده ماهرانه رو واژن زنه میچرخید حس مور مور خیسی بین پام بیشتر شد اخ دوست داشتم دستمو بزارم بین پام تا بیشتر حسش کنم، با حس خیسی بین پام چشم بستم لبمو گاز گرفتم _چشماتو باز کن خوشت نیومد..!؟؟؟ صدای محسن بم تر شده بود اروم چشمامو باز کردم با چیزی که دیدم بین پام ی جوری شد پاهامو به هم فشار دادم که دست محسن بین پام قفل شد..!! کلفت مرده تو واژن زن عقب جلو میشد زنه از لذت جیغ میزد..!! زیر محسن همیشه جیغام از درد بود نه از لذت _اوف خیس کردی ها...!! شکه نگاهی به بین پام کردم +جیش کردم..!؟؟ صدای خندش بلند شد دستشو رو واژنم تکون داد ناخواسته چنگی به دستش زدم چشمامو بستم اهی کشیدم _اوف، ح‌شری شدی...!! انگشتشو رو واژنم تکون میداد اه دوست داشتم سریع تر تکون بده +اه... اییییی مح...محسن _جووون خوشت اومد چشماتو باز کن فیلم رو نگاه کن تا برات بمالمش چشمامو باز کردم زل زدم به زن که نشسته بود رو مردونگی مرده بالا پایین میشد _اوف دوست داری اینجوری بشیم..!!؟؟ اومم گرمای بدنم اون حس بین پام انگار کل ارادمو از بین برده بود +اهههه.. نمی.. نمیدونم دستشو به سوراخ واژنم کشید انگشتشو جلوی صورتم تکون داد مایع بی رنگی به انگشتاش چسبیده بود _میبینی آبت اومد خیس خیسی اوف آماده ار،ضا شدنی انگشتشو گذاشت تو دهنش مکی بهش زد _اوممم چ خوشمزس https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 پارت رمان #شهوت‌انتقام 💦🔞
Show all...

Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.