-آوه!
آمدهام؛ تنها برای نوشیدن جرعهای عشق. https://t.me/Aveh_bot t.me/HidenChat_Bot?start=193346972
Show more207
Subscribers
-124 hours
-117 days
-2130 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: «ای دوست، این پیراهن است افسار نیست»
گفت: «مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی»
گفت: «جُرمِ راه رفتن نیست، ره، هموار نیست»
گفت: «می باید تو را تا خانه قاضی بَرَم»
گفت: «رو، صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست»
گفت: «نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم»
گفت: «والی از کجا در خانه خمّار نیست؟»
گفت: «تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب»
گفت: «مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست»
گفت: «دیناری بده پنهان و خود را وارهان»
گفت: «کارِ شرع، کارِ دِرهَم و دینار نیست»
گفت: «از بهر غَرامت، جامهات بیرون کُنم»
گفت: «پوسیده است، جز نقشی ز پود و تار نیست»
گفت: «آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه»
گفت: «در سر عقل باید، بی کلاهی غار نیست!»
گفت: «مِی، بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی»
گفت: «ای بیهودهگو، حرفِ کم و بسیار نیست!»
گفت: «باید حد زند هشیارْ مردم، مست را»
گفت: «هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست!»
-مست و هشیار، پروین اعتصامی
💯 4🕊 2❤🔥 1👌 1🌚 1🆒 1
«بار دگر خواهم، شامگاه را همچو شب های پسین صبح نکرده، دم را سپاس گوییم، زیرا که من تو را در آغوش دارم و تو منی را، منی که مستانه تو را پرستم»
🕊 5😭 3🌚 2🤝 2💘 2❤🔥 1💯 1
Show all...
Dar_Arezooyeh_Tou_From_The_Moment_yrLPHXNxw34_140.mp33.94 MB
❤🔥 8🕊 1🌚 1💯 1👀 1💘 1
و من میخواهم روزی میان زمان، چنان میان لبخند های جسم و روانم رقصان پرسه زنم که دگر پایی برای من و کودک خوش خندهی درونم نماند!
🕊 3❤🔥 1👌 1🆒 1
روح قهقهه میزند، جسم؛ خسته و بی طاقت مینالد: از آینده هراسانم، به من بگو چه کنم! روح لبخند زده و زمزمه میکند: تا جان داری بخند.
👌 3❤🔥 1🕊 1🌚 1
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.