cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐂𝐎𝐔𝐏𝐋𝐄 🫦

انقدر براش بخوری که بدنش به لرزش بیفته و آبش بپاچه تو صورتت💦🍓 • پارت‌گذاری روزانه و منظم • ژانر: #عاشقانه_طنز_کلکلی_بزرگسالان👅💦 #انتقامی_لیتل_ددی⛓️🎀 به‌قلم: #فاطمه_س_م

Show more
Advertising posts
15 376
Subscribers
-3724 hours
-3307 days
-1 23630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

🫦از تخفیف طلایی vip جا نمونید🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
Show all...
_لباساتو دربیار..!! _نترس میخوام لخت باهم فیلم ببینیم..!! با کنترل اشاره ای ب شلوارم کرد _یلا اوناهم دربیار اینجوری فیلم دیدن لذت بخش تره..!! لخت فیلم دیدن لذت بخشه..!؟؟ محکم دستمو گرفت کشید پرت شدم تو بغلش تن گرمش، مردونگیش ب تنم چسبید https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 #part143 ی دستش زیر سینه هام حلقه شد دست دیگش رو بین پام گذاشت...!! نگاهم به تلویزیون بود مرد واژن زنه رو لیس میزد زنه اهوناله میکرد حس میکردم حرارت بدنم داره بالا میره..!! ی حس خاصی بین پام حس میکردم، زبون مرده ماهرانه رو واژن زنه میچرخید حس مور مور خیسی بین پام بیشتر شد اخ دوست داشتم دستمو بزارم بین پام تا بیشتر حسش کنم، با حس خیسی بین پام چشم بستم لبمو گاز گرفتم _چشماتو باز کن خوشت نیومد..!؟؟؟ صدای محسن بم تر شده بود اروم چشمامو باز کردم با چیزی که دیدم بین پام ی جوری شد پاهامو به هم فشار دادم که دست محسن بین پام قفل شد..!! کلفت مرده تو واژن زن عقب جلو میشد زنه از لذت جیغ میزد..!! زیر محسن همیشه جیغام از درد بود نه از لذت _اوف خیس کردی ها...!! شکه نگاهی به بین پام کردم +جیش کردم..!؟؟ صدای خندش بلند شد دستشو رو واژنم تکون داد ناخواسته چنگی به دستش زدم چشمامو بستم اهی کشیدم _اوف، ح‌شری شدی...!! انگشتشو رو واژنم تکون میداد اه دوست داشتم سریع تر تکون بده +اه... اییییی مح...محسن _جووون خوشت اومد چشماتو باز کن فیلم رو نگاه کن تا برات بمالمش چشمامو باز کردم زل زدم به زن که نشسته بود رو مردونگی مرده بالا پایین میشد _اوف دوست داری اینجوری بشیم..!!؟؟ اومم گرمای بدنم اون حس بین پام انگار کل ارادمو از بین برده بود +اهههه.. نمی.. نمیدونم دستشو به سوراخ واژنم کشید انگشتشو جلوی صورتم تکون داد مایع بی رنگی به انگشتاش چسبیده بود _میبینی آبت اومد خیس خیسی اوف آماده ار،ضا شدنی انگشتشو گذاشت تو دهنش مکی بهش زد _اوممم چ خوشمزس https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 https://t.me/+0p7tdltMdMY2ZTQ0 پارت رمان #شهوت‌انتقام 💦🔞
Show all...

#فورسام #تریسام #سکس_گروپ💦🔞 #پارت19 اون دوتای دیگه اون پایین ک*.یرم رو از #شورت که در آوردند هین بلندی کشیدند. حتما از بزرگی و #کلفتیش تعجب کردند! اونی که موهای زرد #بلندی داشت و چشم هاش مشکی بود همونطور که چشم هاش برق می زد گفت: _ چه #کلفت و بز ... نذاشتم ادامه حرفش رو بزنه و پر فشار مردو*.نگیم رو داخل #دهنش کردم که اون یکی هم شروع به لیسیدن تخم هام کرد. آخ رو ابرا بودم ...! من رو روی تخت دو نفره داخل اتاق پرت کردند و یکیشون کی*.رم رو بین #پاهاش تنطیم کرد و خودش رو تا واردم کرد که صدای نالش بلند شد! اون دوتای دیگه م*.مه هاشون رو بهم #مالوندن و لب های همو بوسیدن و یکیشون بهم نزدیک شد و لبم رو بوسید و بعد روی صورتم نشست که شروع به #لیسیدن ک*.صش کرد. از اون طرف با اون دختره شروع به بوسیدن هم کردند. زبونم رو وارد ک*.صش کردم و اونقدر تند تند زبون می زدم که سریع ار*.ضا شد و از روم بلند شد و شروع به #مالوندن خودش کرد. اون دختره که داشت روم سواری می کرد از روم بلند شد و اونی که موهای #شرابی متوسطی داشت روم نشست و تند تند خودش رو بالا و پایین می کرد. از لذت داشتم #بیهوش می شدم اما انگار اونا از من دست بردار نبودند و تا #شیره وجود من رو نمی کشیدند ول کن نبودند که...😈🔞 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 پسره اختلال دو قطبی داره و الان که قسمت شیطنتش فعال شده رفته پارتی و با دخترا تریسام و فورسام می زنه اما نمیدونه که ...🔞❌
Show all...
🔞عـروسـ افـسـونـگـر🔞

یجوری حش*.ریم کنی که بشینم رو دهنت بگم فقط لی*س بزن لنتی👅💦 رمان: #عروس_افسونگر🔞🔥 #عاشقانه #بزرگسال #روانشناسی😈💦 نویسنده: #بانوی_طلایی_F رمان های کاملم @novel_bano P1

https://t.me/c/1986431345/11

#پارت۱۴۷ -امشب عین یه هرزه خوب لنگاتو وا می کنی و می ذاری خان کارشو کنه وگرنه خودم خلاصت می کنم! نامادری با حرص سینه شو تو مشتش فشار میده و بعد هلش میده تا به حجله ببرن و قبل از اومدن خان آماده‌اش کنن. به محض اینکه خان داخل سالن شد مادرش گفت: -پسرم محبوبه اینجاست هرموقع کارو تموم کردی میاد دستمال خونی رو می‌گیره. رسمه خان... باید دونفر شب حجله همراه عروس بیان پشت در بشینن...! -بیان بشینن که چی بشه مادر؟ صدای آه و ناله‌ی عروسمو به گوش چهارتا خاله خانباجی برسونن؟ همشون ترسیده از خشمش قدمی عقب رفتن. -پسرم تو خانی... یه ایل امشب منتظر دستمال سرخ عروستن! می‌خوان برات کِل بکشن... شادی کنن! -کسی حق نداره پشت اتاق من و عروسم گوش وایسه! غیرتش برنمی‌داشت کسیو به خلوتشون راه بده! هنوز به ورودی راهرو نرسیده بود که نادر صداش می زنه: -پسرم صبر کن...! چاقوی جیبی رو توی مشتش میذاره. -این چاقو رو تو جیبت نگه دار... اگه عروست باکره نبود خلاصش کن! از خشم سرخ می شه! عروسش باکره نباشه؟ -خان عمو! به حرمت موی سفیدت وانمود می کنم چیزی نشنیدم! می خواد بره‌که نادر بازوشو را می گیره: -اما این رسمه پسرم! زن من اینجا می مونه... جلوتر میاد تا فقط امیرمحتشم صداشو بشنوه: -می مونه اینجا و بعد دستمال سرخ رو برای سربلندی این خانواده می گیره و به بزرگای فامیل نشون می ده...! بعد مشتی که چاقوی ضامن دار را درونش با خشم می فشرد را بالا می گیرد و پچ می زند: - وگرنه... صبح علی الطلوع... داداشش می دونه چطور ناموسمونو تمیز کنه! با دست پسش میزنه: -تا وقتی اجازه ندادم کسی نزدیک اینجا نمی شه! با قدم های بلندی به اتاقی که برای حجله‌شان آماده کرده بودند، می رود... اتاقی که عروس ماه صورتش منتظرش بود... https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 https://t.me/+Tf1PjbYPgs4zZGI0 #براساس‌داستان‌واقعی❌
Show all...
#خونه_جنسی🔞 #Part_1 _اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد و آب ک.صم تا رون هام کشیده شد از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کو.نم‌ پاره میشه _اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره جون میده شب همینجوری کی.رم تو ک.صشه تا صب بخوابم بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید که لرزید _من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از کو.ن بگادش تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید _تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش شیر سفید رنگ ک.صشو در بیارن نه رفیق؟ شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود. -وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که کی.رشو به زبونم کوبید چشمامو با لذت بستم زبونمو همزمان با ک.ونم تکون دادم که بابایی با فشار آبشو روی زبون و تو حلقم ریخت.. اومیی کردم و با لذت خندیدم و بابایی بهش اشاره کرد با ک.صم روی دهنش بشینم تا بلند شدم و روی دهن بابایی نشستم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد... https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
Show all...
𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞

بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞

Repost from N/a
مربی بدنسازی تپل دختر دبیرستانیو جر میده🫦🫦💦💦 https://t.me/+BmSs2MrMFaxlZWM0 https://t.me/+BmSs2MrMFaxlZWM0 _آوش یواش ترر اووف #تپلمو پاره کردی آههه آوش با هیکل غول پیکرش روی منه ریزه میزه خوابیده بود و با #خیار درازش توی #تپل تنگم تلمبه میزد🙊 _آههه اووف به یه دختر ۱۷ساله دبیرستانی نمیخوره همچین تپلی داشته باشه آههه سالارم ش...ق تر شد... از حرفاش حش‍*‍ری تر شدم و آه و ناله کردم که یهو در باشگاه باز شد و با دیدن مردایی با #مردونگی ش‌...ق...... #گروپ #تریسام🍑👅👅
Show all...
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
#چنگی به مم.ه های پر شیرم زد و زیر گوشم غرید: ـمارال حامله ای...؟ ترسیده از اینکه فهمیده باشه اب دهنمو قورت دادم گفتم: _نه ولم کن مهران محکم #مم.ه😍 هامو فشار داد که لباسم خیس #شیر شد به لباسم خیره شد و عصبی چنگی به #ک🔥صم زد و.... https://t.me/+4BckUiQ_x-E4MTM8 https://t.me/+4BckUiQ_x-E4MTM8 مظلوم به چشای که هیچ رحمی توش وجود نداشت خیره شدم انگشتش روی #نازم مالید و یهویی سه تا انگشت کرد توی 👄صم جیغی کشیدم....😈⛔️❗️ #رمان_سکسی 👅🔥 #مخصوص_بزرگسالان 💦 #زیر_18_جویین_ندین 🔞🙈
Show all...
2.60 KB
👍 1
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
با دیدن آوش مربی بدنسازی داداشم شورتم خیس شد🤤👗 حش‍*‍ری و بی طاقت روی پاش نشستم، با دیدن دستم که داشت زیپ شلوارشو باز میکرد، شهو.تی شد و جونی گفت.. _دوست داری روی #سالارم باشی مهرسا کوچولو؟ با دیدن #مردونگیش چشمام برق زد... یه آل.ت دراز و صاف با تخمای گرد و خوشمزه... _دوست دارم اول بخورمش آهه.... نوک س.ینه تپل و آبدارمو توی دهنش کشید و حریصانه نوکشونو زبون میزد.... _اووم قبل اینکه داداشت مچمونو بگیره بشین و #سالارو حسابی خیس کن تا راحت بره تو #سوراخ تنگ و باکرت.... نشستم و کلفتش رو تا ته توی دهنم فرو کردم و با اومدن داداشم..... https://t.me/+BmSs2MrMFaxlZWM0 https://t.me/+BmSs2MrMFaxlZWM0 #برادرش مچ خواهر کوچولوی دبیرستانیشو درحال سا🥵ک زدن برای مربیش میگیره...🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔥🔥🔥🔥🔥
Show all...
IMG_5965.MP42.70 KB
00:05
Video unavailable
-با ک.صت بشین روی دهنم میخوام شیره وجودتو بکشم محیا... -من... ر روم نمیشه دایی.. چنگ به ک.ون ژله‌ای دخترک زد و روی تنش کشید. -حرف نزن وسط س.کس فقط باید چهارتا کلمه بشنوم، بگو بخور... بکن، بمال، محکم‌تر... همینکه ک.ص خیس دخترک روی دهان مرد نشست، ته‌ریشش تن دخترک را به قلقلک انداخت و با خجالت پایش را بست. -پاتو نبند توله سگ... میخوام قشنگ زبون بکشم لای پاهات. با اولین لیسی که غلام رضا به ک.ص محیا زد... https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 https://t.me/+d2JuWwTzMg82MzM8 #رابطه_دایی‌ناتنی_با_خواهرزاده🔞
Show all...
animation.gif.mp40.86 KB
🫦از تخفیف طلایی vip جا نمونید🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.