زیرشیروانی

اپیزود دهم: دریافتم رو از چند دقیقه آخر می‌گم فقط به طور خلاصه هیچوقت فکر نمی‌کردم یه نفر بتونه انقدر با دلایل منطقی بخواد بگه که آزادی یک عمل ناگواره و اصلا چیز خوبی نیست.

یکی از اطرافیان افراد رو به ۳ دسته تقسیم می‌کرد: -عده‌ای ترجیح می‌دهند هیچ سرّی در زندگی نداشته باشند تا مجبور نشوند دروغ بگویند -عده‌ای دیگر ترجیح می‌دهند دروغ بگویند و اسراری در زندگی خود داشته باشند -اما دسته سوم کسانی هستند که هم دروغ می‌گویند و هم توداری می‌کنند.

می‌ذارم این اینجا بمونه، که یه مدت بعد چک‌کنم ببینم تونستم درست کنم این موضوع رو یا نه.

https://t.me/ziirshirvani/18770 به نظرم لازم نیس واسه چیزایی که بهش علاقه داری معذرت خواهی کنی چون این چیزایی که علاقه داری خوبن چیزای خطرناک یا غیر اخلاقی نیست

این دو تا اپیزودم تموم شه قول میدم دیگه اینجا رو زیاد شلوغ نکنم و زیاد چیزی پست نکنم✅

«جناب سعدی»

سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمی‌کند؟ همدمِ گل نمی‌شود یادِ سَمَن نمی‌کند دی گِلِه‌ای ز طُرِّه‌اش کردم و از سرِ فُسوس گفت که این سیاهِ کج، گوش به من نمی‌کند تا دلِ هرزه گَردِ من رفت به چینِ زلفِ او زان سفرِ درازِ خود عزمِ وطن نمی‌کند پیشِ کمانِ ابرویش لابه همی‌کنم ولی گوش کشیده است از آن گوش به من نمی‌کند با همه عطفِ دامنت آیدم از صبا عجب کز گذرِ تو خاک را مُشکِ خُتَن نمی‌کند چون ز نسیم می‌شود زلفِ بنفشه پُرشِکَن وه که دلم چه یاد از آن عَهدْشِکَن نمی‌کند دل به امیدِ رویِ او همدمِ جان نمی‌شود جان به هوایِ کویِ او خدمتِ تن نمی‌کند ساقیِ سیم ساقِ من گر همه دُرد می‌دهد کیست که تن چو جامِ مِی جمله دهن نمی‌کند؟ دستخوشِ جفا مَکُن آبِ رُخَم که فیضِ ابر بی‌مددِ سِرشکِ من دُرِّ عَدَن نمی‌کند کُشتهٔ غمزهٔ تو شد حافظِ ناشنیده پند تیغ سزاست هر که را دَرد سخن نمی‌کند حافظ-

بیشتر اوقات، ادامه دادن زندگی، قدرتی ما فوق بشر می‌خواهد. بازم سقوط-

جنایت تنها کشتن دیگری نیست، بلکه بیشتر در این است که خودت نمی‌میری. سقوط-