•نِجــابَتِ گنـــاه•
هــمخــواب رقــیـبـانیـــ و مـــن تــــاب نـــدارمــ ⭕️هرگونه کپی حرام و پیگرد قانونی دارد⭕️ به قلم: ی.جعفری نجابتِ گناه(آنلاین) ترک ساحل(آنلاین) 🔐محافظ: @yaldatag 📲تبلیغات : @jafariadd
Show more10 829
Subscribers
+4024 hours
-2467 days
-9730 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
_صیغه ام میشی تا رضایت بدم نری زندان و کسب و کارتو تخته نکنن!
پای شکسته پسرش که دسترنج من بود را آرام رو تخت بیمارستان گذاشت. به پایش افتادم:
_ آقا فاتحی قَسَمِت میدم... قَسَمِت میدم... من یه دوست پسر قول چماق دارم. راحتم نمیزاره اقا. بفهمه سرمو میزاره دم باغچه میبره... هر چقدر پول میخوای میدم بهت... چقدر میخوای؟
خم شد و موهایم را از روی صورتم پس زد.
_صبر کن تا بهت بگم چقدر میخوام!
لبخند خبیثی زد که ترسان بهش نگاهی انداختم.
_نگاررررر نگاررر کجایی؟ کدوم سوراخی قایم شدییی
در باز شد و نامزد غول پیکرم...❌😱
https://t.me/+77SpF15eCSo1ODdk
https://t.me/+77SpF15eCSo1ODdk
100
00:05
Video unavailable
هرشب زیر تن و بدن درشتش قرار بود جر بخورم و گفته بود باید کلی پسر براشون به دنیا بیارم🔥
من زن بزرگ و خان یه طایفه شده بودم، یه مرد کله خراب و متعصب که لوند بودنم دیوونهاش کرده بود و...💦🥹❌
https://t.me/+NsfsAvMJmXNkNTQ0
دختره رو وقت و بی وقت گیر میاره و...😂🔞
#بزرگسالاننن
animation.gif.mp40.86 KB
100
00:01
Video unavailable
من سوینم!
وقتی پدرمادرم مردن فکر کردم میتونم. آزاد باشم ولی گیر پسرعموم افتادم.
سرگرد سرد و متحجری که نمی ذاشت نفس بکشم ولی من کاری باهاش کردم که شبا فقط بین پاهام نفس بکشه.
جوری هرشب توی تختش ناله میکنم که عاشقشم بشه ولی وقتی حامله شدم...🔞🔥
https://t.me/+KoMTCpG7jWxmMjk0
#رمانبزرگسالان 💦
video.mp40.84 KB
100
میدونی pussy on pussy چیه؟ یه پوزیشن معروف تو سکس لزبیناست. حالا اگه میخوای بدونی چجوریه باید این رمان و بخونی چون کامل توضیح داده توش🔞💦 مشاهده رمان
11400
ارباب بی توجهه به دوتا زنش لای پاهامو باز کرد و لبای زیر توریمو از پام خارج کرد که از خجالت صورتم سرخ شد و نگاهم به زناش افتاد
_دستمالو حاضر کن ساناز...یکم دیگه باید گواهی بکارتشو نشون همهی زنا بدی!
پاهامو بیشتر باز کرد و سرش اروم پایین رفت
_خان....لطفا...من نمیتونم....
زبونش که لای پاهام نشست رو تخت وا رفتم و....🔞❌💦💦💦
https://t.me/+BDAN-pc9iKQzNjg0
11200
00:01
Video unavailable
من سوینم!
وقتی پدرمادرم مردن فکر کردم میتونم. آزاد باشم ولی گیر پسرعموم افتادم.
سرگرد سرد و متحجری که نمی ذاشت نفس بکشم ولی من کاری باهاش کردم که شبا فقط بین پاهام نفس بکشه.
جوری هرشب توی تختش ناله میکنم که عاشقشم بشه ولی وقتی حامله شدم...🔞🔥
https://t.me/+KoMTCpG7jWxmMjk0
#رمانبزرگسالان 💦
video.mp40.84 KB
10900
00:03
Video unavailable
سک*س بیوه ی حـشــری با قاضی پروندش بخاطر آزادی🔥
سرمو گرفت و زیر میز برد و همونجور که روی صندلی نشسته بود شلوارش رو در اورد و عباشو بالا داد.
- لاپات ارزش اینو داره که بخاطرش آزادت کنم؟
شلوار گشاد زندانیم رو پایین داد و شورت گل گلیمو کنار زد بخاطر تو زندان بودن نتونسته بودم شیو کنم
نگاهی به موهای به*شتم انداخت و تفی کف دستش ریخت و بین پام و مالوند.
_اوممممم آقاااا جرم بدههه بکن توم آهههههه
کمرمو به میز چسبوندم و عین ج.نده ها تو دادگاه آه و ناله کردم که آ.لتش و تو دست گرفت و به چ.وچو.لم مالید
_تو زندون خیلی گا*ییدنت نه؟ جوری می.گامت که دیگه یادبگیری به غیر از من به کسی ندی هر*زه کوچولو
تا خودشو محکم توم فرو کرد...
https://t.me/+UwfGM5cOa-M0OGU0
0.28 KB
11000
ارباب بی توجهه به دوتا زنش لای پاهامو باز کرد و لبای زیر توریمو از پام خارج کرد که از خجالت صورتم سرخ شد و نگاهم به زناش افتاد
_دستمالو حاضر کن ساناز...یکم دیگه باید گواهی بکارتشو نشون همهی زنا بدی!
پاهامو بیشتر باز کرد و سرش اروم پایین رفت
_خان....لطفا...من نمیتونم....
زبونش که لای پاهام نشست رو تخت وا رفتم و....🔞❌💦💦💦
https://t.me/+BDAN-pc9iKQzNjg0
20800
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.