- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Data loading in progress...
وقتی کودکیم را میجویم گل های شمعدانی کنار باغچه صدایم میزنند سایه پدر را که از کار روزانه برگشته است به بلندی بوته گل ختمی در کنارم می بینم او کارگر راه آهن است پدرم پیر است شاید پیر شده است موهای جوگندمی قامتی افراشثه اما لاغر، دردمند وقتی کودکیم را میجویم در گوشه شبستان فرسودهی خانه ما مورچه های بالدار صف کشیده در رفت وآمدهایشان خیالم را همراه میشوند مادرم از روی تخته قالی به پایین می جهد و پدر را می گوید: مانده نباشی؛ مادرم قالی می بافد با نقش های گل بته ای باتار و پودهای سرخ گلناری آبی سرمه ایی و هر چه رنگ است بالای دار قالی وقتی کودکیم را میجویم مادرم را پدرم را خواهرانم را و برادرم را در حسرت سفر با قطار که سالی یکبار برای کارگران راه آهن رایگان بود نظاره می کنم دریغ از حتی یکبارسفر رفتن مگر روزی که پدر با تنی بیمار با آن قطار رفت و با جسمی که چشمی در چشم خانه اش زندگی را جستجو میکرد به خانه آورده شد و دوروز بعد........ برتابوتی بر دوش مردم رفت تا پایان زندگی را بر پایانه غسالخانه شهر به تماشا گذارد، وقتی کودکیم را میجویم یادم می آید کمی بزرگ شده ام در کارخانه به کار آهن وفولاد دست های لاغرو کوچکم می روند…
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.