شکست نور 💧

نیهان پلیس مخفی که توی یکی از ماموریت هاش باید لیتل و پسره یه مرد مافیا بشه تا بهش نزدیک بشه ولی...🔞💦 روی پاهام میشینه که دوتا سیلی روی باسن سفید و وسوسه انگیزش میزنه آلت کوچولوش به شکمم چسبیده و با هر تکونی که میخوره آلتش بین شکم های داغمون مالیده میشه و ناله ش بلند میشم _هیشش بابایی شل کن سوراخ کوچولوتو تا بابا حسابی واست گشادش کنه🌸🧸 با انگشتای خیسم سوراخش آماده میکنم تا وقتی توی سوراخش تلمبه میزنم درد نکشه و...🔥 https://t.me/+Fu6VwBmXKLA5ZTY0 🍓 ۹ پاک

≡🍷💀≡متفــاوت تریـن گپ تلگرامی 🚨˖𓂃 ☆★✰★ Ⓑ︎Ⓓ︎Ⓢ︎Ⓜ︎ ❎ 🅻︎🅶︎🅱︎🆃︎ ✰★✰★ ᯾ https://t.me/+0Oq3VRdyhe9kNTY0 ᯾ https://t.me/+0Oq3VRdyhe9kNTY0 -----❌⇠ یه گپ مخصوص #فیتیشیست ها 💦 -----♻️⇠ درباره #فتیش عجیبت با ما صحبت کن 💋 ᯾ https://t.me/+0Oq3VRdyhe9kNTY0 ᯾ https://t.me/+0Oq3VRdyhe9kNTY0 -----❌⇠ فتیش چی داری ؟! #تتو #پا #تف #پیرسینگ #چرم #دست #و... -----♻️⇠ عجیب ترین گپ ممبر ها اینجاست 🙈🩸

-برام بخورش... این کارو که خوب بلدی. با ترس به #دیک بزرگش خیره میشم و لب میزنم -و...ولی ارباب... سالارتون خیلی کلفته... نیشخندی میزنه و با چنگ زدن موهام صورتمو جلوی #دیکش میگیره -تا دهنت صاف نشه وِل کنت نیستم نبات🔞 https://t.me/+qJ8bNg9KYUNkNjU8 🍓 ۹ پاک

نیهان پلیس مخفی که توی یکی از ماموریت هاش باید لیتل و پسره یه مرد مافیا بشه تا بهش نزدیک بشه ولی...🔞💦 روی پاهام میشینه که دوتا سیلی روی باسن سفید و وسوسه انگیزش میزنه آلت کوچولوش به شکمم چسبیده و با هر تکونی که میخوره آلتش بین شکم های داغمون مالیده میشه و ناله ش بلند میشم _هیشش بابایی شل کن سوراخ کوچولوتو تا بابا حسابی واست گشادش کنه🌸🧸 با انگشتای خیسم سوراخش آماده میکنم تا وقتی توی سوراخش تلمبه میزنم درد نکشه و...🔥 https://t.me/+t57BZh6XeHk4ZmZk 🍓 ۹ پاک

#بوسه‌ای روی پیشونی پسر نشوند . خیره تو چشم‌های #اشکیش ضرباتش رو سریع‌تر #کرد . صورت پسر# سرخ شده بود و #کنترل #ناله‌هاش رو از #دست داده بود . درد #چشم‌هاش رو اشکی کرده بود و #بدنش از #لذت می‌لرزید . خودش را کمی #بالا کشید و #دندونش رو توی شونه‌ی مرد #فرو کرد . _کایا ، کجایی؟ با شنیدن صدای #برادر کایا ، هر دو #خشک شده به هم خیره شدند . ●●●●●●●●●● #انتقامی https://t.me/+ybbxibcfT1tjMjY0 https://t.me/+ybbxibcfT1tjMjY0 ۸ صبح پاک شه 🌞

با زبونش #چوچـ*ولم رو مک عمیقی زد که از شهوت زیاد کمرم رو بلند کردم و محکم کوبیدم روی تخت🤤 سرشو اورد بالا و لیسی بین چاک سینه‌ام زد♨️ اه غلیظی کشیدم که #حشـ*ری ترش کرد و به پشت خابوندم و تفی روی بهـشـتـم زد و انگشت اولیش رو وارد سوراخم کرد که از درد جیغیی زدم🍑 انگشت دومش هم واردم کرد و وقتی خوب سوراخ بهشتم باز شد آلـتـ*ـش رو با کمی وازلین چرب کرد و اروم واردم کرد🍆 وقتی شروع کرد به تلمبه زدن لذتم از درد زیاد تر شد همینطور که داخل بهشتم تلمبه میزد بلند گفتم. +آه بیشتر جـ*ـرم بده💦 با شنیدن حرفم جری تر چرخوندم سمت خودش و... https://t.me/+jFPujf6JLOg4Zjhk https://t.me/+jFPujf6JLOg4Zjhk دنبال یه گروه برای چت کردنی؟ اینجا یه گروه معمولی نیست، چيزی نمیگم خودت بیا ببین🤤👇 https://t.me/+DjR61Ch9sOswMmU0 ۸ صبح پاک شه 🌞

#Part334 بینمون طولانی شد ارسلان تو فکر فرو رفته بود و فقط نگام میکرد  ، من احمق بودم اشتباه از من بود که حالش برام مهم بود اصلا جهنم تازه مثل احمقا هم موهامو خرگوشی بستم که این آقای  یوبس خوشش بیاد...  حالم از خودم بهم میخوره .به خودم توپیدم:  " که چی مایا میدونی الان شبیه دخترای آویزون شدی؟"... با  ناراحتی و افسوس گفتم :  - باشه تو به سکوتت ادامه بده و با تنهاییت خوش باش...  با قدم های بلند داشتم ازش فاصله میگرفتم که یهو مچم محکم  گرفته شد و بعد از پشت بغلم کرد و زیر گوشم با صدای بم و  خاصش زمزمه کرد: -فکر نمیکردم انقدر عاقل باشی، بعضی وقتها از ظاهرت فکر میکنم  تو یه دختر بچه ای ولی وقتی حرف میزنی یه زن بالغ و بزرگی که  هر روز منو شگفت زده میکنی، خیلی خب من این حق رو بهت میدم که نگران مردت باشی و چون مرد تو منم نمیتونم این حق  رو ازت بگیرم. گردنم رو آروم با لبای مرطوبش ریز بوسید که باالخره لبخند زدم  و با شیطنت گفتم:  -خیلی ممنون که این حق رو بهم میدی سرورم!  دماغش رو کشید رو گردنم و با لحنی که یک ذره خنده رو توش  حس کردم آروم زمزمه کرد: _ قابل شما رو نداشت بانو .  دستم رو رو دستش گذاشتم رو دستش، الان حالم خوب بود و به  خودم تشر زدم: "بیچاره از دست رفتی مایا،ببین با دوتا حرف چه ذوقی کردی ولی  خودمونیم فکر کنم خوشش اومد بهش گفتم مرد منه! الان دلم  میخواست یه ماچ بزرگ بذارم رو لپش و بگم قوربونت برم مرد  وحشی و از خودراضی من " ولی متاسفانه جدیت ارسلان نمیذاشت از این شل بازی ها دربیارم  یکم منو از خودش دور کرد که برگشتم سمتش:  - برگرد اتاقت خرگوشم امروز روز خسته کننده ای بود! موهای  خیسش قهوه ای تیرش بخاطر خیسی به مشکی میزد... روی  انگشتای پام بلند شدم و موهای ریخته تو سرش رو دادم بالا...  وقتی موهاش تو صورتش بود هم جذاب بود ولی وقتی موهاش رو  میداد بالا جذاب تر بود...  چونم رو محکم گرفت ولی نرم لبمو بوسید و مماس لبم گفت : -  برو وگرنه همه حرص و عصبانیتم رو سر تو خالی میکنم. دستمو  دور گردنش انداختم و خودمو بیشتر بهش نزدیک کردم: - این کار آرومت میکنه؟ ازم فرار کردی ولی هنوز آروم نشدی اگه  موندنم باعث میشه عصبانیت و خشمت کم بشه میمونم...  پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند :  - من سالهاست نمیدونم آرامش چیه تا وقتی اون بیشرف زندست  نمیتونم آروم باشم.

دختره مظلومی که زیرخوابه رئیس بزرگترین و خطرناک ترین گروه مافیا میشه🔞💦🔥 https://t.me/+Ke4nifqOUeI5ODI0 هُلم داد رو تخت و رو تن ظریفم خیمه زد - ل..لطفا بس کن هیرمان م..من ازت م..میترسم! دستشو داخل شورتم سُر داد و به بهشت تپل و صورتیم رسوند: + کل دخترای شهر آرزوشونه زیرخوابه من باشن انوقت تو داری ناز میکنی تولسگ؟! خواستم جوابشو بدم که مردونگی بزرگ و شق شدش رو از شلوارش بیرون آورد و...💦😈 https://t.me/+Ke4nifqOUeI5ODI0 دختره بی خبر از همجا با رئیس خطرناک ترین باند مافیا ازدواج میکنه و وقتی متوجه قضیه میشه دیگه خیلی دیره!🔞🫦 - ساعت 1:40 پاک شه -

#گی‌لاو🔞 صحنه‌های‌اروتیک‌🔥 خدمتکارش‌رو‌به‌عنوان‌معشوقه‌اش‌معرفی‌میکنه‌اما...🚫💦 داره‌واسه‌بیبی‌بوی‌ساک‌میزنه🍆 پارت‌واقعی‌رمانشه❤️‍🔥 قبل از اینکه مخالفتی بکنه #دیکشو تو دهنم فرو بردم و #مک زدم که سرشو از #لذت به عقب پرت کرد و #ناله هاش سر گرفت، زبونمو دور #کلاهکش میکشیدم و براش ساک میزدم دستشو تو موهام #فرو کرد و چند زد : ❄️ب..بسه! هاه... تمومش کن آهه... همونطور که داشتم #ساک میزدم دوتا از انگشتامو واردش کردم و توی #مقعدش دنبال نقطه G گشتم : ❄️عاحح... https://t.me/+kTyNuLi_qn05YmFk https://t.me/+kTyNuLi_qn05YmFk

دوتا امگا که عاشق هم می‌شند اما رابطه بین امگا ها ممنو و زمانی که پادشاه کشور رابطشون می‌فهمه.....😰😔 امگایی که ناخواسته مارک شده اما اعتراض نکرد ولی حالا که عاشق شده هم اعتراض نمیکنه یعنی؟؟🥺🥲 https://t.me/+yOyuutulEV8zY2Y0 ۱۲ شب پاک شه 🌞