فراسوی سیاست
همواره در «فراسوی سیاست» میتوان راهی به سوی آگاهی، اندیشهورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!
Show more2 217
Subscribers
-124 hours
-97 days
+330 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
🔷 بادكنک «فريدمن» در اقتصاد ايران!
✍️ علی میرزاخانی
دلار بخريم يا مسكن؟ سكه چقدر بالا میرود؟ جهش بعدی كی اتفاق میافتد؟
قصه تلخی است این پرسشها و نشان میدهد كه در اقتصاد ايران يك جای كار میلنگد. سفتهبازان در كمين اين فرصتها هستند تا در فرصتی كوتاه، ثروت خود را چند برابر كنند و سراغ بازار ملتهب بعدی بروند. وقتی چنين فرصتهايی برای ثروتاندوزی بیدردسر فراهم میشود آيا اقبالی به فعاليتهای مولد اقتصادی خواهد بود؟
ريشه التهابهای نوبتی در بازارهای ايران چيست؟
پاسخ را ميتوان با مثال بادكنک «ميلتون فريدمن» توضيح داد. اين اقتصاددان، اقتصاد تورمی را به بادكنكی تشبيه میكرد كه چاپ پول بدون پشتوانه همانند دميدن باد در بادكنک عمل میكند. سطح قیمتها را میتوان به سطح بادکنک تشبيه كرد كه با دميدن باد (چاپ پول بدون پشتوانه) افزايش میيابد. به عبارت دیگر، افزایش نقدینگی همان اثری را روی قیمتها دارد که دمیدن باد در بادکنک؛ هر دو باعث تورم میشوند یکی باعث تورم قیمتها دیگری باعث تورم بادکنک. یعنی این گرانی نیست که باعث تورم میشود بلکه تورم باعث گرانی میشود و به همین دلیل، کنترل گرانی در خیابان و مغازه امکانپذیر نیست بلکه در اتاق فرمان چاپ پول باید انجام شود. اما صورت پنهان داستان آن است که دولت با فشار انگشتان خود میتواند موقتا از متورم شدن بخشهایی از سطح بادکنک جلوگیری کند. در عین حال، اگرچه فشار دست دولت از متورم شدن سطوحی خاص جلوگيری میكند اما باعث انتقال «تورم بيشتر» به سطوحی ديگر میشود.
یک مثال: با روي كار آمدن دولت نهم در سال ١٣٨٤ شاهد يك انبساط پولی كمسابقه در اواخر همان سال و نيز در سال ١٣٨٥ بوديم که در سالهای بعدی هم کموبیش ادامه یافت. قابل پيشبينی بود كه با دميدن در بادكنک تورم شاهد افزایش قیمتها باشيم. اما این هم قابل پیشبینی بود که دولت میتواند از انتقال تورم به برخی سطوح بادکنک جلوگیری کند؛ جایی که دستش پر بود یعنی بازار ارز و سکه. به همين دليل، سفتهبازان، سطحی را نشانه رفتند كه معلوم بود فشار دست دولت نمیتواند از متورم شدن آن جلوگیری کند و فشار روی سطوح دیگر هم به آنجا منتقل خواهد شد يعني بازار مسكن. اين فرآيند باعث بیسابقهترين جهش قيمت مسكن در سالهاي ١٣٨٥ و ١٣٨٦ شد. پس از آن، سفتهبازان در كمين نشستند تا فشار دست دولت از روی سطوح خاص بادكنک (دلار و سکه) برداشته شود یا نتواند این فشار را ادامه دهد. اتفاقی كه با تلنگر تحريم و خالی شدن دست دولت از دلارهای نفتی کلید خورد و افزايش شديد قیمت دلار و سکه و همه کالاهای وارداتی را در سالهای ۹۰ و ۹۱ به دنبال داشت … و این داستان همچنان ادامه دارد…
تنها راه نجات اقتصاد ایران، متوقف کردن ماشین جهشهای نوبتی است. تا این ماشین در حرکت است هیچکس برای خلق ثروت سراغ فعالیتهای مولد اقتصادی نخواهد رفت و مسیر ثروتاندوزی فقط با سوار شدن به این ماشین طی خواهد شد.
#فرهیختگان #اقتصاد_ايران #اقتصاد_ملی #چاپ_پول #بادكنک #تورم #گرانی #رانت #بادكنک_فريدمن
@akhalaji
🔷 «روان آدمی و بقایای حکومتها»
✍️ دکتر احمد ایزدیطامه
پیوند بین روان شناسی با سیاست از آنجا آغاز می شود که در عرصه سیاست ، چه در سطح حاکمان و چه در سطح مردم شاهد کنش ها و فرآیندهای ذهنی ای هستیم که مطالعه و بررسی آنها در علم روان شناسی امکان پذیر است . به همین دلیل ، در کنار رویکردهای سیاسی ، دینی و جامعه شناختی ، با نگاه روان شناختی نیز می توان به مسایل سیاسی و از جمله فلسفه تشکیل و بقای حکومت ها پرداخت .
در این باره با دو پرسش مهم روبرو هستیم: یک ، اینکه چگونه رهبران سیاسی از نیروهای روان شناختی مردم برای دستیابی به قدرت استفاده می کنند و دوم اینکه چگونه و به چه علت ، ملتی اقدام به نابودی یک نظام سیاسی می کنند؟
پاسخ به این پرسش ها از رویکرد روان شناسی، نیازمند به شناخت و آگاهی از ساختار روانی انسانها و قوانین و قواعدی دارد که بر ساختار روانی آنها حاکم است. پاسخ پرسش نخست را باید در هماهنگی بین نظام باور موسسان یک نظام سیاسی با نظام باورهای مردم جستجو کرد.
به عبارت دیگر ، رهبران احزاب و موسسان حکومت ها ، نیک می دانند که برای به دست آوردن قدرت نیاز دارند تا افکار عمومی را با افکار خود همراه و هماهنگ کنند و بر همین اساس هم در مرحله پیروزی و تثبیت بر شعارها و باورهایی تأکید می کنند که مردم نیز خواهان آنها هستند. بدون اتحاد فکری و شناختی بین مردم با رهبران ، امکان پیروزی یک حزب و یا یک نظام سیاسی وجود ندارد.
با این حال ، در مراحل بعدی ، آنچه به پایداری و دوام یک نظام سیاسی کمک خواهد کرد ، تلاش و پیگیری حاکمیت در جهت تأمین «نیازهای اساسی» مردم است. به عبارت دیگر ، از دیدگاه روان شناسی ، فلسفه تشکیل و بقای حکومت ها را باید در تأمین نیازهای اساسی تمام ملت جستجو کرد. نیازها ، مهمترین عامل درونی محرک رفتار انسانها هستند و تمام تلاش آنها در فرآیند زندگی برای تأمین نیازها است. این موضوع ، مسأله بسیار مهمی است که عدم فهم و درک آن توسط سیاسیون، به متزلزل شدن پایه های نظام سیاسی منجر خواهد شد.
معمولاً سیاستمداران بعد از تثبیت حاکمیت ، تأمین نیازهای فردی حاکمان و منافع حزبی و ایدئولوژیکی را به نیازهای مردم ترجیح می دهند و این سوت آغاز سقوط آنها را به صدا در خواهد آورد.
شواهد تاریخی نشان میدهد که اگر یک نظام سیاسی در تأمین نیازهای ملت خود در درازمدت ناتوان باشد ، امکان ادامه حیات را از دست خواهد داد ؛ چه آن نظام سیاسی دینی از نوع صفویه باشد که قصد تحویل حکومت به امام زمان را دارد و چه نظام الحادی مانند اتحاد جماهیر شوروی.
انسانها دارای چهار دسته نیاز زیستی ، روانی ، اجتماعی و معنوی هستند که تامین آنها توسط حاکمیت از یک طرف رابطه قوی با بهزیستی ، سلامت ، احساس خوشبختی و موفقیت مردم دارد و از سوی دیگر موجبات حمایت مردم را از ساختار و حاکمیت سیاسی فراهم می آورد.
با توجه به تنوع نیاز انسانها ، نظام های سیاسی با ایجاد شرایط اقتصادی مطلوب ، امنیت اقتصادی ، روانی و اجتماعی ، افزایش رفاه ، عدالت و آزادی ، گسترش وفاق ملی و پیگیری اهداف سیاسی و اقتصادی معنادار برای مردم ، به بقای خود ادامه خواهند داد ؛ هرچند دشمنان خارجی قصد حذف آنها را داشته باشند.
@Hastiyadgirandeh
#روانشناسی #بقای_حکومت
@akhalaji
🔷 درباره انتخاب رؤسای دانشگاهها !
✍️ محمد فاضلی
▪️ دولت جدید شروع به کار کرده و انتخاب رؤسای دانشگاهها موضوع داغی در جامعه علمی شده است. اساتید، دانشجویان و مقامات سیاسی بیشترین نگرانی را درباره این موضوع دارند. تجربه قریب ۲۰ سال حضور در دانشگاه به عنوان مدرس، چند نکته را به من یاد داده است:
یک. عمده رؤسای دانشگاهها -جز در موارد معدود- بدون اعمال نظر مؤثر اعضای هیئت علمی دانشگاه انتخاب میشوند و بیشتر انتخابهایی سیاسی هستند. کم و کیف این انتخابهای سیاسی در دولتهای مختلف، متفاوت است.
دو. من هنوز نشنیدهام رئیس دانشگاهی انتخاب شده باشد و قبل از انتخاب، برنامههای خود برای اداره دانشگاه را در جایی، مثلاً در گردهمایی اساتید دانشگاه، هیئت امنا یا کمیتهای منتخب از اساتید، ارائه کرده باشد. شاید هم اتفاق افتاده، من نمیدانم، ولی حتماً رویه رایجی نیست.
سه. رئیس دانشگاه بیش از آنکه خود را پاسخگوی وضعیت دانشگاه در مقابل اعضای هیئت علمی و دانشجویان بداند، پاسخگوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و مقامات سیاسی و امنیتی بیرون از دانشگاه است.
چهار. معیارهای رئیس دانشگاه شدن هم ابداً مشخص نیست. بنابراین مثلاً در یک مورد واقعی در دانشگاه الف، از آقای ب که #رئیس_دانشگاه و #وزیر_علوم شایستهای بوده تا آقای ج که حتماً آدم ناشایستی برای ریاست دانشگاه بوده، رئیس دانشگاه شدهاند.
پنج. هیچ رئیس دانشگاهی در ایران ثبات دوران مدیریت را تجربه نمیکند. او برنامهای نداده، در جایی رأی اعتماد علمی-مدنی (نه سیاسی) نگرفته، و همان گونه که سیاسی آمده، تحت تأثیر جریانها و رخدادهای سیاسی هم تغییر میکند. حداکثر عمر رئیس دانشگاه هشت سال به اندازه دو دولت است. این هم به شرطی است که وسط دورهاش رخدادی سیاسی یا حتی دانشجویی – نظیر یک جشن دانشجویی که به مذاق کسانی خوش نیامده – ریاستش را پایان ندهد. رئیس دانشگاه با برنامهای که از آن دفاع کرده و در برابر اعضای هیئت علمی متعهد شده، رئیس نشده است. بنابراین اغلب پاسخگویی در برابر اعضای هیئت علمی برای دنبال کردن آن برنامه در اولویت نیست؛ حفظ سمت در برابر نیروهای سیاسی بیرونی ارجح است. این به معنای فقدان رؤسای دانشگاه شریف و پایبند به اصول علمی و حرفهای نیست، بلکه رویه غالب این است.
شش. قواعد انتخاب استاد، اخراج استاد، تغییر دروس، تأسیس رشته و ... همه با جزئیات گیجکنندهای توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم تعیین میشود. رؤسای دانشگاهها و مراتب پایینتر نظیر رؤسای دانشکدهها و گروهها کاملاً دستبسته نیستند و راه هر خلاقیتی بسته نیست، اما دانشگاه در بوروکراسی تحمیلشده از بالا و عمدتاً شورای عالی انقلاب فرهنگی، بیشتر به ادارهای هضمشده در بوروکراسی در شهرستانی دورافتاده بیشتر شباهت دارد تا جایی که در آن باید فضاهای بازی برای خلاقیت و ایدههای نو وجود داشته باشد.
هفت. ممکن است چند دانشگاه بزرگ نظیر صنعتی شریف، دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس یا صنعتی امیرکبیر در حوزه اختیارات و آزادیهای رؤسای دانشگاه با بقیه دانشگاهها تفاوتهایی داشته باشند (بالاخص در دانشگاه صنعتی شریف)، اما رویه غالب، تحمیل مجموعهای از قواعد صلب و پر از تنگنا، با تمرکز بالا بر دانشگاههاست.
هشت. آنچه در بند هفت گفته شد، دست و پای رئیس دانشگاه و کلیت دانشگاه برای ایفای نقش محلی را میبندد. ایران کشور وسیعی با فرهنگها، ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و مسائل متفاوت در هر جغرافیا و منطقه است. رئیس دانشگاه در شرایط حاضر آن کسی نیست که خلاقیت و توان فکری و مدیریتی خود را برای شناخت و تعریف مسائل محلی و متناسبسازی ظرفیتهای دانشگاه برای کمک به حل مسائل محلی بهکار بگیرد؛ بلکه همان کسی است که به اوامر از مرکز رسیده، مطابق آئیننامهها و تحت اقتدار نهادهای بیرونی عمل میکند. این وضعیت، اثربخشی دانشگاه را به شدت کاهش میدهد.
دولت چهاردهم اگر میخواهد وفاق را در دانشگاه تعریف کند، یک راهش این است: اصلاح رویه انتخاب رؤسای دانشگاهها به نحوی که دانشگاه را از اقتدارهای بیرونی (سیاسی و غیرعلمی) رها سازد و در برابر الزامات نهادهای علمی و مسئولیت اجتماعی در برابر محیط بیرونی پاسخگو سازد. این چنین دانشگاهی میتواند در جریان توسعه و ساختن کشور مؤثر باشد. ادامه وضع موجود، ابتر کردن دانشگاه است.
▫️ آنچه نوشتم به معنای نبودن رئیس دانشگاه شایسته در کشور نیست، منظور رویه غالب و اثرات آن است.
@fazeli_mohammad
#نقد_دولت #نقد_پزشکیان #انتخاب_مدیران #دانشگاه #انتخاب_رئیس_دانشگاه
@akhalaji
👍 1
🔷 لبنان بر روی آتشفشان!
✍️ صلاحالدین خدیو
✅پس از پیجرها، امروز بیسیمهای حزبالله هم منفجر شدند. گویا هر وسیلەی الکترونیک و باطریداری به سلاحی انفجاری تبدیل شده است. ٧۵سال قبل محمد حسنین هیکل روزنامەنگار نامظآور عرب برای پوشش رویدادهای سیاسی ایران در بحبوحەی نهضت ملی مصدق به ایران آمد. ماحصل گزارشات و مشاهدات او در سال 1330 در کتابی به نام ایران بر روی آتشفشان منتشر شد. عنوانی که امروز کاملا زیبندەی لبنان است!
✅یک فناوری پیشرفتەی نفوذ و خرابکاری که منحصرا در اختیار چند کشور محدود است، از عروس سابق خاورمیانه کوهی آتشفشانی ساخته که گدازەهای آن هر دم به جایی سرازیر می شود! آیا این مقدمەی جنگ گستردەی حزب الله و اسرائیل است؟ آیا اسرائیل با هدف قرار دادن شبکەی ارتباطات حزب الله از راه های نامتعارف و فنآوریهای نوین، حملەی پیش دستانەای را آغاز کرده است؟ اگر این فرضیه بیراه نباشد، به معنای تغییر کلی قواعد جنگ در هر دو سطح تاکتیک و استراتژی از جانب تل آویو است.
✅در تاریخ منازعەی 75 سالەی اعراب و اسرائیل، حزب الله تنها گروهی است که به مدد ارتقای توانایی های نرم افزاری و سخت افزاری و بهره گیری از تاکتیک جنگ نامتقارن، قسمی توازن ناقص با اسرائیل برقرار کرده است. با اتفاقات اخیر اما ورق در حال برگشتن است و هر چیزی که مربوط به فناوری دیجیتال و ابزارهای ارتباطی مدرن است، ظاهرا دارد به پاشنه آشیل حزب الله تبدیل می شود.
✅فراموش نکنیم که برخلاف تصور عمومی که جنگ آزادی کویت در سال 1991 را لحظەی تاریخی آغاز انقلاب دیجیتال در عرصەی فناوری نظامی می داند، این تحول اساسا از لبنان آغاز شد. مقصود جنگ ژوئن 1982 است که اسرائیل از رهگذر کاربرد فناوری ای پیشرفتەی دیجیتال که کشورهای بلوک شوروی تا آن زمان از آن بی بهره بودند، توانست شکستی خرد کننده به سوریه و ساف تحمیل کند. در حالی که نه سال قبل از آن در جریان جنگ اکتبر 1973 دهها فروند جنگندەی اسرائیلی قربانی آتش موشک های سام 6 ساخت شوروی شدند، اسرائیل در جنگ 82 حتی یک هواپیما هم از دست نداد! از طریق ابزارهای جنگ الکترونیک، سیستم دفاع هوایی سوریه در درەی بقاع خنثی شد و دهها هواپیمای سوری هم در جریان جنگ های هوایی از بین رفتند.
✅میتوان گفت عقبماندگی شوروی از انقلاب دیجیتال به علت رکود اقتصادی و ماهیت ارتباط محور این تکنولوژی ها که با انسداد و استبداد سیاسی متناقض بود، از عوامل اصلی فروپاشی آن به شمار می رود.
امری که باعث افزایش شکاف عظیم نظامی و اقتصادی کشورهای عرب با اسرائیل شد و آنها را به سمت سازش و به رسمیت ساختن آن سوق داد.
✅اگر از این منظر شباهتی میان لبنان 2024 و 1982 وجود داشته باشد، باید منتظر زوال توازن قدیمی میان حزب الله و اسرائیل ماند. صد البته این به معنای پیروزی نهایی اسرائیل و رهایی آن از چالش مقاومت نیست. تجربه نشان داده برتریهایی که با زور اسلحه و از رهگذر ارعاب بدست می آید، ماهیتا ناپایدار و زوال پذیرند.
✅هویت هایی سیاسی که به صورت طبیعی در قبال آن شکل می گیرد، مقاومت بیش تر و سرسختانه تری از خود به نمایش می گذارند. نابودی و تبعید ساف در سال 1982 به پیدایش حزب الله انجامید که به مراتب از آن خطرناک تر بود. همچنان که اخراج های مکرر سازمان های مقاومت فلسطین از اردن و لبنان و تبعید آنها به شاخ آفریقا، مبارزه را به درون سرزمین های فلسطینی کشاند. امری که هویت ملی فلسطین را احیا و پرچم مقاومت را در اختیار جناح های رادیکال و سازش ناپذیرتر مانند حماس گذاشت. پیروزی تکنولوژیک اسرائیل بر حزب الله هر قدر قاطع و تحقیر کننده باشد، خارج از قاعدەی کلی بالا نیست.
@sharname1
#آتشفشان_لبنان
@akhalaji
👍 2
🔷 ختم حصر در دایره وفاق پزشکیان نمیگنجد!
✍️ حسن اسدی زیدآبادی
🔻اولین کنفرانس خبری مسعود پزشکیان را تقریبا از ابتدا تا چند دقیقه پایانی گوش دادم. در مجموع فراتر از انتظار من بود و نشان داد که با شکلگیری و شکلدهی تدریجی شخصیتش در قامت رییسجمهور به تیپی که تکرار کس دیگری نباشد نزدیک میشود. میخواستم توییتی بزنم و بنویسم «درخشانترین روز پزشکیان بعد از همه این ماجراها» اما فرصت نشد، دفعه بعد که گوشی را برداشتم دیدم که در همان چند دقیقه پایانی ورق برگشته و اظهار نظر سرپایی او با استفاده از واژگانی نامناسب در مورد معضل حصر و به ویژه نام نبردن از میرحسین موسوی بسیاری را دلزده و ناخشنود کرده است. البته برداشت من این است که بطور کلی پزشکیان برای شخص میرحسین موسوی احترام قائل و قصد جسارتی نداشته است. اما قرار گرفتن در موقعیتی که شناخت درست و تحلیل دقیقی از آن ندارد کار را به اینجا کشانده است.
🔻خیلی صریح بخواهم بگویم پزشکیان باید از هرگونه اظهارنظری در این مورد پرهیز کند. این به نفع همه است. اینجا اصلا زمینبازی او نیست. دلبخواهی نیست! وفاقی که پزشکیان میتواند ایجاد کند یا به دنبالش برود اساسا نمیتواند شامل میرحسین شود. همانطور که پزشکیان بارها گفته او میخواهد وحدتی را زیر خیمه نظام جمهوری اسلامی (با تفسیری حداکثری و جذاب) شکل دهد. این در حالی است که به زعم و تحلیل من، موسوی از ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ به بعد به صورت تصریحنشده و پس از بیانیه آخرش در مورد لزوم تدوین قانون اساسی جدید کاملا از زیر این خیمه بیرون رفته و رسما هم اعلام کرده که خواهان مشارکت همگان برای برچیدن این ساختار و پیافکنی بنایی جدید است. با چنین موضعی، وفاق در مورد موسوی بیمعنا است. البته تلاش برای رایزنی و رسیدن به مدلی برای مذاکره و رسیدن به یک برنامه اقدام سیاسی مشترک بین میرحسین و شخص اول نظام جمهوری اسلامی امری غیرقابل تصور و ممتنع نیست، اما بنظر نمیرسد که در خوشبینانهترین حالت هم در حد و اندازه پزشکیانی باشد که امروز میشناسیم.
🔻 روشن است که میرحسین و رهنورد پس از تحمل ۱۵ سال حصر و گرفتاری و محدودیت حاضر نخواهند بود با یک روبوسی صلواتی برگذشته بفرستند و وفاق کنند. لب کلام پزشکیان در مورد وفاق هم همین رویکرد روبوسی و صلوات بر گذشته است. حال آنکه میرحسین و رهنورد با اعلام مواضع سیاسی کلان خود، مسئله را در محدودهای غیرشخصی و غیرخصلتی بردهاند و چشمانداز سیاسی که ترسیم کردهاند را به وضعیت شخصی خود فرونخواهند کاست.
🔻به عبارت دیگر اگر وفاق بخواهد به یک پکت سیاسی منجر شود که یکسوی آن میرحسین باشد نیازمند میانجیگری شخص یا نهادی بیطرف است. و دقیقا مشکل همینجاست که پزشکیان بنا به تعریفی که از خود ارائه داده و میدهد در موقعیت بیطرفی قرار ندارد. پس او باید همچون قضیه انتخاب وزرا کار را به جایی ارجاع دهد که در این قضیه مدخلیت داشته و با میرحسین و گفتمان اخیرش طرف است.
@tahkimmelat
#وفاق #وفاق_ملی #حصر #پایان_حصر #میرحسین_موسوی
@akhalaji
👍 2
🔷 من کار میکنم پس هستم ...!
✍️ تایماز معدنیپور
کارل مارکس، فیلسوف و اقتصاددان آلمانی، مفهوم الیناسیون (Alienation)را برای توضیح بیگانه بودن انسان با خویش معنی میکند و آن را فراق انسان از محصول خویش، از فعالیت خویش و جامعیت خویش میداند. در نظر مارکس از خودبیگانگی تهی گردیدن انسان از انسانیتش است. این وضعیت به دلیل ساختارهای اقتصادی و اجتماعی سرمایهداری به وجود میآید.
لیکن رابطه بین الیناسیون و زندگی کارمندی؛ در زندگی کارمندی، الیناسیون به شکلهای مختلفی بروز میکند:
1. الیناسیون از محصول کار: کارمندان اغلب هیچ کنترلی بر محصول نهایی کار خود ندارند. آنها تنها بخشی از یک فرآیند بزرگتر هستند و نتیجه نهایی کارشان به دست دیگران میافتد.
2. الیناسیون از فرآیند کار: کارمندان معمولاً در یک ساختار سلسلهمراتبی کار میکنند که در آن تصمیمگیریها توسط مدیران و سرپرستان انجام میشود. این امر باعث میشود که کارمندان احساس کنند که هیچ کنترلی بر کار خود ندارند. نتیجه این است که کار به امری یکنواخت و ملالآور و جهنمی تبدیل میشود و کارگر و اجتماع کارگران را بهسوی فرسودگی و تباهی سوق میدهد
3. الیناسیون از دیگران: در محیطهای کاری مدرن، رقابت و فشارهای کاری میتواند باعث شود که کارمندان از همکاران خود بیگانه شوند. این بیگانگی میتواند به کاهش همکاری و افزایش استرس منجر شود.
4. الیناسیون از خود: کارمندان ممکن است احساس کنند که کارشان با ارزشها و هویت شخصی آنها همخوانی ندارد. این امر میتواند به احساس بیمعنایی و نارضایتی منجر شود.
از دیدگاه مارکس، الیناسیون نتیجه مستقیم ساختارهای سرمایهداری است که انسانها را از محصول کار، فرآیند کار، دیگران و خودشان بیگانه میکند. در زندگی کارمندی، این الیناسیون به وضوح قابل مشاهده است و میتواند تأثیرات منفی زیادی بر سلامت روانی و رضایت شغلی افراد داشته باشد.
البته راهحلهای متعددی وجود دارد که میتواند تا حدودی به کاهش الیناسیون در محیط کار کمک کند. در اینجا به برخی از این راهحلها اشاره میکنم:
1. افزایش مشارکت کارکنان:
ایجاد فرصتهایی برای مشارکت فعال کارکنان در تصمیمگیریها و فرآیندهای کاری میتواند احساس مالکیت و تعلق را در آنها تقویت کند.
راهحلهای متعددی وجود دارد که میتواند به کاهش الیناسیون در محیط کار کمک کند.
۲. تشویق به همکاری و تیمسازی:
ایجاد فرصتهایی برای همکاری و تیمسازی میتواند به تقویت روابط بین کارکنان کمک کند. این امر میتواند شامل فعالیتهای تیمی، پروژههای مشترک و رویدادهای اجتماعی باشد.
۳. پاداش و تقدیر از عملکرد خوب:
تقدیر و پاداش دادن به کارکنان برای عملکرد خوب آنها میتواند به افزایش انگیزه و احساس ارزشمندی کمک کند. این پاداشها میتوانند مالی یا غیرمالی باشند، مانند تقدیرنامهها، ارتقاء شغلی یا فرصتهای آموزشی.
۴. ایجاد فرصتهای رشد و پیشرفت:
فراهم کردن مسیرهای روشن برای رشد و پیشرفت شغلی میتواند به افزایش انگیزه و رضایت شغلی کارکنان کمک کند. این امر میتواند شامل برنامههای توسعه حرفهای، مربیگری و مشاوره شغلی باشد.
۵. توجه به سلامت روانی و جسمی کارکنان:
ایجاد برنامههایی برای حمایت از سلامت روانی و جسمی کارکنان میتواند به کاهش استرس و افزایش رضایت شغلی کمک کند. این برنامهها میتوانند شامل مشاوره روانی، فعالیتهای ورزشی و برنامههای سلامت باشند.
۶. ترویج فرهنگ سازمانی مثبت:
ایجاد و ترویج یک فرهنگ سازمانی مثبت که در آن ارزشها و اهداف مشترک مورد تأکید قرار گیرد، میتواند به افزایش احساس تعلق و کاهش الیناسیون کمک کند. این فرهنگ باید شامل احترام، اعتماد و همکاری باشد.
۷. انعطافپذیری در محیط کار:
فراهم کردن انعطافپذیری در محیط کار، مانند امکان کار از راه دور یا تنظیم ساعات کاری، میتواند به افزایش رضایت شغلی و کاهش الیناسیون کمک کند. این انعطافپذیری میتواند به کارکنان کمک کند تا بهتر بتوانند بین کار و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کنند.
در پایان میتوان در این عصر مدرن که زمانبندی و رسیدن به اهداف پروژهها حرف اول و آخر را میزند با اتخاذ راهکارهای مناسب کمی تحمل بار هستی را برای کارمندان تسهیل بخشید.
#کار #مارکس #الیناسیون #از_خودبیگانگی
@akhalaji
🔷 کنارهگیری عزیزانه یا برکناری ذلیلانه؟
✍️ گودرز صادقیهشجین
«ژنرال شارل دوگل» پس از کسب مدارج ترقی و خدمت در پستهای وزارت و نخست وزیری، به مدت ۱۰ سال «ریاست جمهوری فرانسه» را به عهده گرفت. به دنبال مناقشات سیاسی و تظاهرات دانشجویی گسترده، در سال ۱۹۶۸ کنارهگیری کرد، به روستایی کوچک پناه برد و به نوشتن خاطراتش پرداخت. بعدها که مردم پی بردند که چه اشتباهی مرتکب شدهاند، خواستار بازگشت او به قدرت شدند ولی او قبول نکرد و ظاهرا چنین گفت: «یک امپراطور باید بداند چه زمانی از تخت پایین بیاید»! «دوگل» مردی بزرگ بود، دو سه سال آخر عمر را در سکوت و سادگی گذراند و برای اطرافیان و خانوادهاش مال و منالی بر جای نگذاشت. لیکن، همچون اسطورهای بزرگ در تاریخ فرانسه ماندگار شد و شعار «فرانسه از آن من است» را تحقق بخشید.
قیاسمعالفارق است و قصد بزرگنمایی ندارم، ولی در اشلی بسیار کوچک آن «سیاست فرهمند دوگلی» را در کار و زندگی خودم تجربه کردهام. از ۲۶ سالگی با ریاست یک آموزشکده شروع کردم، مدیریت گروه، دو مورد معاونت دانشکده، دو مورد معاونت دانشگاه، قائم مقامی و نهایتا ریاست دو دانشگاه دولتی را در رزومهی خود دارم. در ۳۵ سال گذشته هیچگاه عزل نشدهام. یا دورهام به پایان رسیده، یا ارتقاء پیدا کردهام و یا به موقع استعفا دادهام! به همین خاطر، از اتهام «قدرتطلبی» و «چسبیدن به میز» مبری بودهام. به محض سر کار آمدن «آقای دکتر احمدینژاد» از «ریاست دانشگاه ارومیه» استعفا دادم. چطور میتوانستم یک شبه عوض شوم و به جای شعارهای «صیانت از جایگاه دانشگاه»، «اسلام رحمانی»، «رعایت حقوق اقلیتها» و «ایران برای همهی ایرانیان» جامه عوض کنم، به صورت اغراقآمیز از «ظهور» سخن برانم و ظاهرم را به شیوهی «تندروهای شبهمذهبی» بیارایم؟ استعفای به موقع یعنی «احترام به انتخاب جدید» و باز کردن جا برای فردی که میتواند به رسم و شیوهی نوین کار کند.
دیگر این که با وجود جابهجا کردن دهها معاون دانشگاه و رئیس دانشکده و مدیرکل در دو دانشگاه، به اکثر آنها (شاید هم همهی آنها، یادم نمیآید) فرصت دادهام تا محترمانه استعفا بدهند و بعد نامهی تشکرآمیز و محترمانه زده، با استعفای آنها موافقت کردهام. یک بار یکی از روسای دانشکده مقاومت کرد و استعفا نداد، لیکن باز هم برایش نامهی موافقت با استعفا فرستادم؛ عصبانی شد و اعتراض کرد… ولی نهایتا آرام شد، چون ایمان داشت که چه احترامی نزد من داشت.
با وجود تغییر دولتها و روی کار آمدن جریانی کاملا متفاوت، متاسفانه کسانی از مدیران ارشد و میانی هستند که تا لحظهی آخر، به شکل صوری و تعارفآمیز هم که شده، استعفاء نمیدهند. بعضی از آنان به میز ریاست به چشم غنیمت نگاه کرده، مانند «محتضری سمج» رفتار میکنند که در برابر مرگ مقاومت میکند. آنان نمیدانند که استعفا دادن یا ندادن یک مدیر در یک پست سیاسی یا مرتبط با سیاست (مانند استانداری و ریاست دانشگاه) هیچ حقی را برای آنان ایجاد نمیکند. اگر مقام بالاتر او را بپسندد، با وجود استعفاء نگهش میدارد و اگر مناسب نداند، استعفاء هم که ندهد عزلش خواهد کرد. گویی بعضیها درک کافی برای این معادلهی کوچک را ندارند.
آقایان روسا! «آنچه را که میتوانی با لبخند پس بدهی، نگذار با گریه از تو باز گیرند»! احترام خودتان را نگه دارید تا دیگران قدرتان را بدانند. گفتن از من بود!
zarifaneh.ir/resign
#استعفاء #کنارهگیری #کنارهگیری_عزیزانه #برکناری_ذلیلانه
@akhalaji
👍 4
🔷 تفاوت دروس عمومی دانشگاههای آمریکا و ایران!
✍️ فرزاد دهقانیان
بررسی دروس عمومی دانشگاههای ایران به وضوح نشان میدهد که دروس ارائه شده تناسبی با نیازهای امروز جامعه ایران ندارند. اصلاح و به روزرسانی این برنامهها نیازمند مطالعات جامع است ... اگر وزارتخانههای علوم و آموزش و پرورش برنامه جامعی برای تأثیرگذاری در توسعه فرهنگ عمومی جامعه نداشته باشند، فرهنگ عمومی به افراد و رسانههای غیرمتخصص و سلبریتیها سپرده خواهد شد که میتواند موجب بروز آسیبهای جدی در بلندمدت شود.
دروس عمومی مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران، به جز دروس فارسی، زبان عمومی و تربیت بدنی (در مجموع ۸ واحد)، شامل ۱۴ واحد دیگر در چهار دسته مبانی نظری اسلام، اخلاق اسلامی، انقلاب اسلامی، تاریخ و تمدن اسلامی، آشنایی با منابع اسلامی و یک درس دانش خانواده و تنظیم جمعیت است.
به عنوان نمونهای برای مقایسه با ایران، دروس عمومی (General Education) در دانشگاههای آمریکا تنوع بسیار زیادی دارد و هر دانشگاه بر اساس اهداف خود دروس مختلفی را ارائه میدهد که در طول زمان بهروزرسانی میشود. به طور مثال، دروس عمومی دانشگاه هاروارد که به صورت قبول/مردود (Pass/Fail) نمرهدهی میشوند، در چهار دسته زیر ارائه میشوند:
*1- زیباییشناسی و فرهنگ*- نمونه کلاسها: خودت باش (Act Natural)، فرهنگ غذا خوردن، خلاقیت
*2- اخلاق و شهروندی* - نمونه کلاسها: شادی/خوشبختی (Happiness)، آشنایی با جهل، دروغ، مزخرفات و فریب
*3- تاریخ، جوامع و افراد* - نمونه کلاسها: اسلحه در آمریکا، پروژه دموکراسی
*4- علم و فناوری* - نمونه کلاسها: هوش مصنوعی، محاسبات و تفکر.
همچنین، دروس عمومی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به صورت زیر دستهبندی شدهاند:
*1- اهداف پایه* - نمونه کلاسها: زبان، فرهنگ و تفکر انتقادی، اصول سخنرانی عمومی، علم و شبهعلم
*2- جهان طبیعی و اشکال مختلف حیات* - نمونه کلاسها: زمینشناسی، ریاضیات عمومی، شیمی عمومی
*3- هنر و بشریت* - نمونه کلاسها: تاریخچه هنرهای اسلامی، زنان خاورمیانه، سنتهای بصری اروپایی
*4- فرد و جامعه*- نمونه کلاسها: آزادی بیان، آسیا در جهان امروز، سیاست جهانی
*5- فهم توسعه فردی* - نمونه کلاسها: کودک در خانواده، تغذیه و سلامت، سبک زندگی سالم
*6- مطالعات قومی* - نمونه کلاسها: اقوام بومی کالیفرنیا، اقوام آسیایی-آمریکایی، مطالعه سرخپوستان.
تحلیل و تجویز راهبردی:
توانمندسازی جامعه به معنای تقویت قابلیتها و مهارتهای افراد و گروهها برای مشارکت فعال و مؤثر در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. در این زمینه، دروس عمومی دانشگاهی نقش مهمی در توانمندسازی جامعه ایفا میکنند. دروس عمومی با فراهم آوردن دانش، مهارتها، و ارزشهایی که برای مشارکت فعال و مؤثر در جامعه ضروری هستند، میتوانند نقش مهمی در توانمندسازی جامعه داشته باشند. این دروس به افراد کمک میکنند تا به عنوان شهروندانی آگاه و مسئول، در جهت توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه خود تلاش کنند.
بررسی دروس عمومی دانشگاههای ایران به وضوح نشان میدهد که دروس ارائه شده تناسبی با نیازهای امروز جامعه ایران ندارند. اصلاح و به روزرسانی این برنامهها نیازمند مطالعات جامع است، اما به عنوان پیشنهاد اولیه، دروسی همچون مبانی علم اقتصاد، آشنایی با هوش مصنوعی، اصول نگارش و ارائه، فلسفه علم، تفکر انتقادی، آشنایی با اقوام ایرانی، تاریخ معاصر ایران، تاریخچه هنر در ایران، تغذیه و سلامت، و شاد زیستن میتوانند به عنوان دروس عمومی انتخابی در برنامه درسی دانشگاهها اضافه شوند. ارائه این دروس متنوع در دانشگاههای جامع کشور بهسادگی قابل اجرا خواهد بود.
در نهایت، اگر وزارتخانههای علوم و آموزش و پرورش برنامه جامعی برای تأثیرگذاری در توسعه فرهنگ عمومی جامعه نداشته باشند، فرهنگ عمومی به افراد و رسانههای غیرمتخصص و سلبریتیها سپرده خواهد شد که میتواند موجب بروز آسیبهای جدی در بلندمدت شود.
#درس_عمومی
@akhalaji
👍 2
🔷جناب پزشکیان! به قول «اون یکی» ادب مرد به ز دولت اوست ...
🖊امیرحسین مصلی
🔻«مشکل آقای کروبی حل شده است، برای اون یکی هم در تلاش و پیگیری هستیم، ولی نکته ای که مطرح است، این است که نباید با نظام در افتاد!» این پاسخ مسعود پزشکیان به سوال خبرنگاری درباره مسئله رفع حصر بود که با انتقادات فراوانی در فضای مجازی بهویژه از سوی برخی از حامیان دولت به اصطلاح وفاق ملی مواجه شد و نخستین کنفرانس خبری رئیس جمهور را تحت الشعاع قرار داد، چراکه نام «اون یکی» که پزشکیان به زبان نیاورد «میرحسین موسوی» است، نخست وزیر دوران جنگ که چندی پس از انتخابات بحث برانگیز 88 به همراه همسرش «زهرا رهنورد» بدون برگزاری دادگاه در خانهاش حصر شد. آیا جناب پزشکیان از یاد برده که شعار حامیانش در ایام انتخابات «یاحسین، میرحسین» بود؟ یعنی پس از به قدرت رسیدن بهسبب تکبر یا شاید هم ترس بهدلیل از دست دادن این مقام، مطالبه ملی رفع حصر را که تبلور واقعی وفاق ملی است، به فراموشی سپرده است! آیا چنین رویهای با گفتمان امام علی در نهج البلاغه که لقلقه زبان رئیس جمهور است، تناسبی دارد؟
🔻از سوی دیگر مراد پزشکیان از در نیفتادن با نظام چیست که تلویحا شرطی برای رفع حصر مهندس موسوی از آن استنباط میشود؟ آیا انتقاد از وضعیتی که باعث شده اکثریت مردم در انتخابات شرکت نکند چون امیدی به تغییر وضع موجود از طریق صندوق رای ندارند و طبق اصل 27 قانون اساسی در اعتراض به تبعیض و فساد راهی جز تظاهرات خیابانی ندارند، در افتادن با نظام است؟ بهعبارت دیگر این در افتادن به نظام که رئیس جمهور مطرح میکند در کدام دادگاهی به اثبات رسیده است که باید از آن تبری جست؟
🔻مگر نامزد جبهه اصلاحات برای مقابله با این شرایط که ناشی از نگاه حذفی و سلیقهای اقلیت حاکم بر کشور است، پا به عرصه انتخابات نگذاشت؟ با این استدلال که در اصل مغالطهای بیاساس است، باید گفت کمپین پزشکیان نیز با نظام در افتاده بود؟! امیدوارم رئیس جمهور با عذرخواهی از این گفته خویش از تجربه تلخ خلف وعدههای حسن روحانی عبرت بگیرد که باعث از بین رفتن وفاق ملی شد و این گفته میرحسین موسوی خطاب به احمدی نژاد را بهخاطر بیاورد که «ادب مرد به ز دولت اوست!»
https://www.modara.ir/fa/news/313806
@tahkimmelat
#اون_یکی #میرحسین_موسوی #میر_دریند #میر_محصور
@akhalaji
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.