cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

نباید می‌خواندیم

Instagram.com/nabayad_mikhandim Instagram.com/moein_dehaz صفحه دیگر ما: @nabayad_m ارتباط با ادمین (تبلیغ): @Pedram_sin -

Show more
Advertising posts
27 507
Subscribers
+624 hours
+107 days
+30130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

تصمیم تازه‌تری که گرفتیم اینه که یک پاراگراف معمولی از یک داستان رو بازنشر کنیم. بدون اینکه نکته عجیب یا لزوما جمله‌ی درخشانی داخلش باشه. یک دقیقه وارد محیط یک داستان بشیم و بعد بیرون بیایم. مثل کسی که سرش رو یک لحظه توی آب می‌بره تا دنیای اون زیر، ماهی‌ها و سنگ‌ها و گیاهانش رو ببینه. حتی اگر چیزی ازش نفهمیم. لذتبخشه و بنظرم تجربه‌ی خوبیه. ❤️
Show all...
تصمیم گرفتیم که از حالا به بعد، توی صفحه‌ی "نباید می‌خواندیم" بجای بازنشر یکی دو جمله از کتاب‌ها، "گاهی" بخش‌های بیشتری رو منتشر کنیم. اینطور معنا [به‌طور نسبی] کامل‌تر و بهتر منتقل می‌شه.‌ اینستاگرام به محیطی پرشتاب و گذرا تبدیل شده و ما رو بی‌تحمل و عجول کرده. بد نیست تمرین کنیم که چطور آهسته‌تر سپری کنیم و گاهی قدری هم توقف کنیم. ‌‌
Show all...
و خداحافظی‌اش آنچنان چلچله‌سان است که من می‌خواهم، دائماً باز بگوید که "خداحافظ" اما نرود رضا براهنی @nabayad_mikhandim
Show all...
همه‌چیز این مملکت مال آدم‌های بخصوصی است. کیف، لذت، گردش و همه چیز. نصیب ما این میان، گند و کثافت و مسئولیت شد. مسئولیتش دیگر خیلی مضحک است! آن‌های دیگر مسئولیت اتومبیل‌سواری و قمار و هرزگی را دارند. ‌ ‌ صادق هدایت نامه‌ به شهید نورایی‌ @nabayad_mikhandim
Show all...
00:28
Video unavailableShow in Telegram
Godo Homa.mp410.55 MB
اما باید یک چیزی به تو بگویم: اگر می‌خواهی زندگی‌ات را بسازی، مجبوری طاقتت را بیشتر کنی! ناشناس @nabayad_mikhandim
Show all...
وقتی که یک زنِ زیبا می‌میرد زمین توازنش را از دست می‌دهد ماه صدسال عزای عمومی اعلام می‌کند! و شعر از مقام خود استعفا می‌دهد! هیچ‌کس متوجه نشد که حضور او برای این جهان چقدر استثنایی بود هیچ‌کس متوجه نشد که حرف‌های او چقدر استثنایی بود و موهای او که پیامبر آزادی بود چقدر در این جهان سفر کرد زیست او بسیار عجیب بود از این‌رو مرگش هم بسیار عجیب شد ‌ ‌او یک رنگ افسانه‌ای بود ... و کشته شد یک پرنده‌ی افسانه‌ای بود ... و کشته شد او جوان نمرد ... بلکه جوان کشته شد. ‌ ‌ نزار قبانی بیست‌وپنج گل سرخ بر موهای بلقیس ترجمه‌ی محمد کرمانشاهی ‌‌
Show all...
‌ واقعیت این است که گذشت زمان مرا به تو نزدیک می‌کند. دیروز، در جاده، به تو فکر می‌کردم و با خودم می‌گفتم که اگر تو اینجا بودی چقدر با هم می‌خندیدیم. خوب می‌دیدم که تا کجا زندگی روزمره‌ام را پر کرده‌ای. در کوچکترین جزییات حضور داری. موبه‌مو به درونم خزیده‌ای.. همین است که خلأ و فراق را با خودم به این‌سو و آن‌سو می‌کشم، این گمگشتگی دلم را. نام تو را صدا می‌زنم اما خیلی دوری... یاد بازویت افتادم آسوده زیر بازوهایم، و شانه‌ات که کمی تکیه‌اش داده‌ای به سینه‌ام، به چشم‌های نازنینت، سکوتی غلیظ. ما چه خوشبخت می‌بودیم در این جای پرت‌افتاده در انتهای جهان. آخ! نسیم وزیدن گرفت... ‌ ‌ آلبر کامو نامه به ماریا، ترجمه‌ی خانلو @nabayad_mikhandim
Show all...
‌ آن‌هایی که به جزئیات کوچکی از من که خودم متوجه‌شان نیستم توجه دارند، قلبم را لمس می‌کنند. ناشناس @nabayad_mikhandim
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.