cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

Reza Nassaji

پارگفتارهایی از جامعه، تاریخ و ادبیات رضا نساجی: دانش آموخته فیزیک و علوم اجتماعی داستان نویس (سال سی ام: آرما،1396) پژوهشگر انسان شناسی فرهنگی و تاریخ شفاهی علوم انسانی ایران مطالب کانال صرفاً برای شبکه های اجتماعی است ارتباط: [email protected]

Show more
Advertising posts
2 628
Subscribers
-324 hours
-157 days
-3030 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

رفتار اصلاحطلب صندوقی و روزنه‌گشا با دانشجوی محروم از تحصیلی که منت‌پذیر آن‌ها نیست، رفتار تواب است با زندانی سر موضع. تواب چون خودش زیر فشار شکسته و تسلیم شده، نمی‌تواند مقاومت و تسلیم‌ناپذیری دیگران را ببیند. در نتیجه، هم منت می‌گذارد که اگر ما تسلیم نشده بودیم، همه‌ی شما را هم اعدام می‌کردند، و هم حقارت خود را با حملات غیراخلاقی به دیگران فرافکنی می‌کند. مثل سیاه‌هایی که به‌عنوان نوکر، سرکارگر و مباشر ارباب سفید خودشیرینی می‌کردند و رفتارشان با همنوعان سیاه خود خشن‌تر از رفتار ارباب و مباشر سفید بود، اصلاحطلبی که برای آقا خودشیرینی و کاسه‌لیسی می‌کند تا در شورای اطلاعرسانی دولت پست مسخره‌ای بگیرد، رفتارش در قبال تحریم‌کنندگان انتخابات، خشن‌تر از مدل رفتار دار و دسته‌ی آقا هم خواهد شد. @RezaNassaji
Show all...
رئیس‌جمهوری که توسط نظام تایید صلاحیت شده، در نمایش انتخابات نظام پیروز شده و حالا هم برای منتقدان و مخالفان تعیین تکلیف می‌کند که "نباید با نظام درافتاد"، مغز استخوان نظام است. همچنان که افتخار می‌کند در جوانی، افزون بر جنگیدن در جبهه، با چپی‌ها هم می‌جنگیده است. مغز استخوانی که برخلاف رئیس‌جمهورهای قبلی می‌تواند از خط‌قرمزهایی مثل ضرورت پیوستن به FATF هم بگوید و در مورد گشت ارشاد، فیلترینگ، رفع حصر و اخراج دانشجویان هم ژست انتقادی بگیرد، پیداست که برکشیده‌شدنش حاصل توافقاتی در سطح بالاست. ولی نشانی از استقلال نظر او نیست؛ چه خود را موظف به اجرای قرارداد موهوم ۲۵ ساله با چین هم می‌داند. در واقع، بدو گفته‌اند صورت را برای داخله و خارحه نکو گیرد تا هسته‌ی سخت نظام که همان نظامیان باشند، کار خودشان را در زیر صورت دهند. اینکه بخشی از نظام اقدامات قبلی بخشی دیگر از نظام را به چالش بکشد، روتین نمایش‌های انتخاباتی این سال‌هاست که حتی مدیرکل سابق ماشین اعدام‌ نظام هم که شانسی برای جلب توجه ندارد، از این دلقک‌بازی فروگذار نمی‌کند. اما حتی اگر این نمایش‌ها تا حدی عملی بشوند، حاصل توافقات پشت پرده در بالاست (تدارکات گذار آرام جانشینی) نه اراده‌ی مردم کف جامعه (انتخابات). همان‌طور که بابت آزادی زندانیان تحت عنوان "عفو رهبری" منتی بر سر زندانیان سیاسی و... نیست، تعلیق احکام انضباطی چند دانشجو هم نمی‌تواند بهانه‌ی روزنه‌گشایان انتصابات  برای منت گذاشتن بر مخالفان مشارکت باشد. اگر رئیس‌جمهور معتقد است نباید با نظام درافتاد، طرفدارانش هم نباید مدعی کاری بزرگ علیه رویه‌‌های جاری نظام باشند. زیرا چنین ادعاهایی  مصداق درافتادن با نظام محسوب می‌شود؛ پس بهتر است دهان‌های وقاحت را ببندند و بپذیرند که نظام همان است که بود و سربازان نظام هم نباید شلوغ کنند. پست‌های نوظهور و عناوین احمقانه‌ی رسانه‌ای و... را بین خودشان تقسیم کنند و منتش را بر سر مردم نگذارند. وقتی از بام تا شام به شخص اول نظام ارجاع می‌دهید و ما را هم از درافتادن با نظام پرهیز می‌دهید، دیگر چه جای صحبت از اصلاح و گشایش است؟ گشایش چه روزنه‌ای؟ @RezaNassaji
Show all...
بین مقاومت جمهوری اسلامی ایران در مقابل واکسیناسیون کرونا و مقاومت امارت اسلامی افغانستان در مقابل واکسیناسیون فلج اطفال قرابتی است غریب. هر دو مدعی از پا درآوردن آمریکا هستند، اما پدر مردم را درمی‌آورند. محور مقاومت مقابل واکسن. @RezaNassaji
Show all...
در مذاکرات دورۀ نخست مجلس شورای ملی جهت محاکمۀ مقصرین اسارت و پیگیری استرداد دختران قوچان و باشقانلو از چنگ ترکمانان، یکی از وکلا می‌گوید علت صرف نظر ناصرالدین‌شاه از ادعای ایران بر خاک خانات آخال و بخارا (ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان کنونی) این بود که ایران توان کنترل شرارت قبایل ترکمان آن مناطق را نداشت (که با حمله به مناطق مختلف، مردم را به بردگی می‌گرفتند و در بازارهای بخارا و خیوه می‌فروختند). پس عطای آن قلمرو را بر لقایش بخشید؛ ایران به مرز کنونی با روسیه بسنده کرد (البته بعدها شهر فیروزه را هم به به روس‌ها واگذار کردند) تا روس‌ها با به دست گرفتن کنترل مرزی مانع از تهاجم ترکمانان شوند و امنیت دیگر ولایات خراسان تأمین شود. هرچند حکومت همچنان در تأمین امنیت خراسان ناتوان بود و ترکمانان مرتکب شبیخون می‌شدند. از آن مذاکرات بی‌سرانجام بیش از ۱۳۰ سال و از قرارداد آخال بیش از ۱۴۰ سال گذشته است، اما عده‌ای هنوز هم افزون بر «ایران بزرگ فرهنگی» خیال احیای خاک ایران بزرگ را دارند، تا آنجا که افغانستان و ترکمنستان در شرق و آذربایجان و ارمنستان در غرب به خاک ایران بازگردد. اما این ایران بزرگ تنها در ابعاد ذهنی و انتزاعی می‌ماند و نسبتی با واقعیت و عینیت ندارد. ایرانگرایان نه فقط حاضر به پرداخت هزینه‌ای برای لقای این پاره‌های دورافتاده نیستند، که حوصلۀ اتباع آن‌ها را ندارند. ایرانگرایان البته همچون حکومت حتی برای نواحی دوردست درون مرزهای ایران هم دغدغه‌ای ندارند. ایران آنها روی کاغذ است و ایران‌گرایی‌شان از خاک‌پرستی فراتر نمی‌رود؛ چه خود انسان‌ها، یعنی شهروندان ایران کنونی، اهمیتی ندارند. (تا چه رسد به اتباع قلمروهای جداافتاده از ایران) ایرانگرا ممکن است ساعت‌ها دربارۀ اصرار بر اطلاق عنوان «خلیج فارس» سخن‌سرایی کند و بسیاری را تکفیر نماید، اما دربارۀ سرنوشت خود مردم جزایر و سواحل آن خلیج هیچ دغدغه‌ای ندارد. فی‌المثل اینکه آن مردم (عمدتاً عرب‌زبان) با ایران کنونی پیوستگی اجتماعی-فرهنگی بیشتری دارند یا کشورهای عربی. و مثلاً ساکنان سه جزیرۀ مورد مناقشۀ تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی (که وجه‌المصالحۀ واگذاری بحرین شیعه‌نشین در دورۀ پهلوی دوم بودند) ترجیح می‌دهند اتباع فقیر ایران تحت سیطرۀ آخوندهای شیعه باشند یا اتباع ثروتمند قلمروی شیخ‌نشین‌های عربی. آنها ایرانی بدبخت به دنیا آمده‌اند و غلط می‌کنند از این سرشت و سرنوشت بگریزند. ایرانگرای مرکزنشین (و خارج‌نشین) فرصت ندارد به رنج و بدبختی مردمان مرزنشین فکر کند (تا چه رسد که برای آنان هزینه بدهد)، اما به خودش حق می‌دهد برای آنان تعیین تکلیف کند (و «حق تعیین سرنوشت» برای خود اقوام را ناسزا می‌داند) که جزو ایران باشند یا نباشند. از همه جالب تر، ایرانی ‌خارج‌نشین است که سال‌هاست سرنوشت خودش را از مردم ایران جدا کرده و به خارج پناه برده تا رنج حکومت آخوندها را نبرد، اما همو برای مردم ایران و خصوصاً مناطق مرزی و محذوم تعیین تکلیف می‌کند که باید جزو ایران بمانند و از رنج مضاعف لذت ببرند. هموست که نگران خطر مهاجر قانونی و پناهندۀ غیرقانونی افغانستان در ایران است، در حالی که خودش از مواهب مهاجرت قانونی یا غیرقانونی با خارجه لذت می‌برد. البته همزمان تصاویری از اماکن تاریخی بخارا، سمرقند و بلخ را در توییتر و اینستاگرام همرسان می‌کند و حسرت از دست رفتن می‌خورد. ناصرالدین‌شاه‌ها و احمدشاه‌های کوچک که خودشان را از شر قلمروی ایران خلاص کرده و به سفر خارجه پناه برده‌اند، اما اجازۀ نفس کشیدن به رعایای ایران نخواهند داد. @RezaNassaji
Show all...
تصاویر ملی‌پوش سابق فوتبال و خانواده‌اش در مراسم عزای پدر را می‌بیند و می‌گوید این‌ها افغانی هستند و باید اخراج شوند. نمی‌داند «خاوری‌ها» (بربری) طایفه‌ای هستند که از زمان نادرشاه یا دستکم اواخر قاجار در شهرهای مختلف خراسان کنونی ساکن شده‌اند و اگرچه چهره‌شان گواه تبار ترک و مغول آنهاست، اما همچون دیگر طوایف هزاره در افغانستان، ایران و پاکستان شیعه‌مذهب و فارسی‌زبان‌اند. مثل پشتون‌های افغانستان که شعار می‌دهند «ازبک به ازبکستان، تاجیک به تاجیکستان، قرقیز به قرقیزستان و هزاره به گورستان»، لابد روزی می‌رسد که کسانی پس از بیرون کردن افغانستانی‌ها، بخواهند خاوری‌ها را به افغانستان، ترکمن‌ها را به ترکمنستان، بلوچ‌ها را به پاکستان، ارمنی‌ها را به ارمنستان، کردها را به اقلیم کردستان، عرب‌ها را به عراق و حتی ترک‌ها را به ترکیه و آذربایجان برانند تا نژاد خاص آریایی احیا شود. نژادپرستی حد یقفی ندارد؛ لرها، لک‌ها و... هم بختی نخواهند داشت. اما ایران خانه‌ی تمام این اقوام آشناست و البته اقوام کوچک‌تر دیگری هم هستند که نژادپرست‌ها آنها را نمی‌شناسند. ایران صابئین مندایی و مسحیان آشوری هم دارد؛ تات و تالشی دارد؛ گرجی‌های مسلمان دارد؛ قزاق دارد؛ کولی‌ دارد؛ و... اما نژادپرست طرفدار اخراج افغانستانی‌‌ها هیچ اطلاعی از اقوام مختلف ایران ندارد و نمی‌خواهد داشته باشد. یا مزدور حکومت است یا جزو توده‌ی عوامی که بازیچه‌ی جریانات سیاسی راستگرا می‌شوند. البته او تنها نیست و مانند او بسیار است. حرجی بر عوام مانند او هم نیست. مشکل کسانی هستند که در کنج عافیت خودشان در تهران، برای سیستان و بلوچستان نسخه‌ی آزادی می‌پیچند، بدون اینکه فرق مردم بلوچ سنی‌مذهب با سیستانی شیعه‌مذهب را بدانند. مترجمی که هیچ شناختی از کشور خودش ندارد، اما به‌اتکای آموختن زبان آلمانی بدل به روشنفکر و تئوریسین شده و برای مردمی که نمی‌شناسد، نسخه‌ی نجات با آزادی اقتصادی می‌پیچد. @RezaNassaji
Show all...
بربری | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

بَربَری، یا بربر، نام گروهی از هزاره‌های مهاجر افغانستان ساکن در نواحی شرقی ایران. این گروه از هزاره‌ها که در دهۀ 1890م (سالهای میان 1308-1318ق) از ناحیۀ بربرستان یا هزاره‌جات

جو هیل، آنارشیست عضو «اتحادیۀ کارگران صنعتی جهان» (IWW) که در ۱۹ نوامبر ۱۹۱۵ به اتهام واهی قتل اعدام شد، در آخرین نامه‌اش چیزی را نوشت که به شعار امروز چپ‌های مبارز ایران پس از اعتراضات آبان ۹۸ بدل شده است: «وقتتان را برای سوگواری هدر ندهید. سازماندهی کنید!» #زن_زندگی_آزادی @RezaNassaji
Show all...
کسی که در مقابل شعار مترقی «زن، زندگی، آزادی»، شعار ارتجاعی «مرد، میهن، آبادی» را با عکس قاسم سلیمانی ساخت، همان است که شعار «اخراج افغانی، مطالبۀ ملی» را ساخته. آنها که با عکس رضا پهلوی شعار مهمل «مرد، میهن، آبادی» را گسترش دادند، همانان هستند که در آستانۀ دومین سالگرد جنبش مهسا موج ضدیت با مهاجرین را گسترش می‌دهند. آنکه افغانستانی شیعه را در مراسم مذهبی از تلویزیون برجسته می‌کند، همان است که خطر مهاجران افغانستانی را در رسانه‌ها دامن می‌زند. آنکه از افغانستانی شیعه برای جنگ و جهاد سربازگیری می‌کند، همان است که مهاجران افغان دارای مجوز اقامت را هم به زور رد مرز می‌کند. آن کس که کارگردان منتقد سینما را کشت، همان است که شایعۀ قتل او به دست کارگر افغان را ساخت. توضیح دیگری در باب چیستی لیست صدتایی سیاه استبداد لازم است؟ @RezaNassaji
Show all...
Reza Nassaji

پس از انقلاب 1905 روسیه که تزار نیکلای دوم به حکومت مشروطه و تأسیس پارلمان دوما تن داد، رژیم استبدادی موجی از اقدامات ضدانقلابی به نام «صد تایی‌‌‌های سیاه» (Schwarz-Hundertschaften) علیه مردم و انقلاب به راه انداخت که ناسیونالیسم، خارجی‌ستیزی و اقلیت‌ستیزی (کشتار اقلیت‌های یهودی، اوکراینی‌‌، لهستانی و...) از رئوس آن بود. امواج ملی‌گرایی افراطی، اقلیت‌ستیزی و مهاجرستیزی در ایران پس از جنبش مهسا هم متأثر از اقدامات ضدانقلابی حکومت استبدادی در پاسخ به مطالبات مترقی جنبش «زن، زندگی، آزادی» هستند که البته با اشتباهات برخی مدعیان رهبری و نیز ناآگاهی توده‌های مخالف تشدید می‌شود. افغان‌ستیزی، فلسطین‌ستیزی، کردستیزی و بلوچ‌‌ستیزی (یا دستکم بی‌توجهی به رنج آنان) و... اشکال مختلف این امواج ضدانقلابی‌اند. همچنانکه پیشتر نوشته بودم: «درست از لحظه‌ای که مدعیان رهبری در داخل و خارج - کسانی که تنها تغییر بنیادین سیاسی را چشمداشت خود قرار داده بوده‌اند تا سهمی ببرند - احساس ناکامی می‌کنند، امواج ضدانقلابی را با شدت بیشتری تولید و صادر می‌کنند: آنها هستند که برای انتقام از توده و رهبران، با ضدانقلاب ائتلاف می‌کنند تا سهم تازه‌ای…

Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
در دست انتشار، در نشر مردم‌نگار: روح سرخ دانشگاه زندگی‌نامۀ رودی دوچکه، رهبر جنبش دانشجویی آلمان نویسنده: اولریش شوسی برگردان از آلمانی: مرجانه فشاهی مجموعۀ بایگانی بازگشوده، ۱ مهر ۱۴۰۳ @Mardomnegarpub
Show all...
به کسی که به انحای سلطه (مرد، مذهب، مدرسه، خانواده، حکومت، سرمایه‌داری و...) "نه" می‌گوید، "سلیطه" می‌گویند. (در بیانی کلی، چپول هم گفته می‌شود.) بقیه‌ی مدعیان مبارزه، مقاومت، انقلاب، براندازی و سرنگونی، احمق‌هایی‌اند که خواهان سلطه‌ی "ایگرگ" و "اُپسیلون" به‌جای "وای" هستند. (ایکس هم نه!) @RezaNassaji
Show all...
آمیزۀ مذهب و رفاه، در تقابل با دیگری و درک از عدالت نگاهی به کتاب تمایز و امتیاز: پژوهشی در مدارس غیرانتفاعی مذهبی دخترانه امسال در میان ۳۰ نفر نخست پذیرفته‌شدگان کنکور دانشگاه گروه‌های ریاضی، تجربی، انسانی و هنر، تنها یک نفر از مدارس دولتی است. این عدد چنان تکان‌دهنده است که رئیس‌جمهور هم در گفت‌وگوی تلویزیونی به آن واکنش نشان می‌دهد: «نباید هیچ‌کس به‌‌خاطر بی‌پولی، آموزش خوب نبیند.» انتقاد‌ دانش‌آموختگان مدارس دولتی به نابرابری آموزشی موضوعی دیرینه و گسترده است، اما اگر بپرسیم که در سوی مقابل، دانش‌آموختگان مدارس غیرانتفاعی برابری و نابرابری را چگونه می‌فهمند، ماجرا جالب خواهد شد. این کاری است که غزاله چیت‌ساز، دانش‌آ‌موختۀ یکی از همین مدارس و کارشناسی‌ارشد علوم اجتماعی، در پایان‌نامه‌ و کتاب خود با عنوان «تمایز و امتیاز: پژوهشی در مدارس غیرانتفاعی مذهبی دخترانه» بدان پرداخته است. البته با تمرکز روی مدارس غیرانتفاعی مذهبی و دخترانۀ مشهور در تهران، با گرایشات متفاوت مذهبی و سیاسی - پنج دبیرستان طلوع، شکوفه، فضیلت، ستوده و راه‌شایستگان - و با تکنیک مصاحبه‌های نیمه‌عمیق. نویسنده برای انتخاب این مدارس هم به تجربۀ زیستۀ خود تکیه کرده و هم نیم‌نگاهی به تاریخچۀ مدارس غیرانتفاعی اسلامی داشته است (فصل اول) تا «مدارس غیرانتفاعی اسلامی به‌مثابۀ قلمروی متدینین» را واکاوی کند؛ جایی که «زیست مرفهانه» در آمیزش با محیط اسلامی مدرسه، بازتولید می‌شود (فصل دوم) چرا که به دانش‌آموز و خانواده‌اش القا می‌شود که «فقر عامل انحراف است» جمله‌ای تکان‌دهنده که از یکی از بنیان‌گذاران معمم مدارس مذهبی دوران پیش از انقلاب نقل می‌شود، گواهی است بر این مدعا. اما سوی دیگر این ماجرا، کناره‌گیری مذهبیون مرفه از تودۀ مردم است که باور دارند فرزندان آنان تنها در چنین مدارسی باید درس بخوانند. این تعریف «دیگری» و فاصله‌گذاری با او (ص. ۷۲) در نهایت به چیزی می‌انجامد که محیط شکل‌گیری «زیست‌گلخانه‌ای» می‌داند: «تجربۀ تحصیل در مدارس غیرانتفاعی اسلامی یعنی دور نگاه ‌داشته شدن از واقعیت‌های جامعه در یک محیط انحصاری که دانش‌آموزان در آن کسی جز افراد شبیه به خود را نمی‌بینند. آن‌ها حالا در مواجهه با واقعیت‌های جهان بیرون و عدم توانایی در درک موقعیت جدید و آدم‌های جدیدِ این موقعیت، احساس ضعف‌ می‌کنند و از مدرسه و این شیوۀ پرورش رضایت ندارند. این مشارکت‌کنندگان، درنتیجۀ احساس شکست در فرآیند کسب تأیید اجتماعی از سوی دیگری، به‌دنبال ریشه‌های این مشکل ‌گشته و مدرسه را مسبب اصلی این ناکامی می‌دانند.» (ص. ۹۳) متن کامل این یادداشت در روزنامۀ سازندگی منتشر شده است. همچنین اینجا بخوانید. @RezaNassaji
Show all...

Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.