cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

کانال‌ ادبی _ هنری چکامه

دنیای بدون شعر و موسیقی تنها یک جهنم تاریک است.......

Show more
Advertising posts
1 195
Subscribers
+324 hours
+147 days
+6130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

01:01
Video unavailableShow in Telegram
دکلمه شعر گرگ #فریدون_مشیری #داریوش_اقبالی گفت دانایی که: گرگی خیره سر، هست پنهان در نهاد هر بشر! لاجرم جاری است پیکاری سترگ روز و شب، مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره ی این گرگ نیست صاحب اندیشه داند چاره چیست ای بسا انسان رنجور پریش سخت پیچیده گلوی گرگ خویش وی بسا زور آفرین مرد دلیر هست در چنگال گرگ خود اسیر هر که گرگش را در اندازد به خاک رفته رفته می شود انسان پاک وآن که با گرگش مدارا می کند خلق و خوی گرگ پیدا می کند در جوانی جان گرگت را بگیر! وای اگر این گرگ گردد با تو پیر روز پیری، گر که باشی هم چو شیر ناتوانی در مصاف گرگ پیر مردمان گر یکدگر را می درند گرگ هاشان رهنما و رهبرند اینکه انسان هست این سان دردمند گرگ ها فرمانروایی می کنند وآن ستمکاران که با هم محرم اند گرگ هاشان آشنایان هم اند گرگ ها همراه و انسان ها غریب با که باید گفت این حال عجیب؟… 🌺@selmuly ◾️ چکامه
Show all...
1.69 MB
🔥 3
Photo unavailableShow in Telegram
〇🍂 من در پیش‌گاهِ تو سکوت کردم چهار گل نرگس - گُل سرخ - شقایق - اقاقیا در کوچه منزوی بودند یاد دارم در عمرم هیچ‌وقت دریا را به کوچه دعوت نکردم - کوچه‌ی آبی - آبی به رنگ آبی همیشه مانده بود من ترسیدم قدم برداری چهار گُل پژمرده شوند در کوچه ماندیم زیستن در کوچه هرگز نامی نداشت در کوچه ماندیم بهار آمد تابستان رفت پاییز آمد زمستان رفت. ■شاعر: #احمدرضا_احمدی [ ۱۴۰۲-۱۳۱۹ ] #جهان_شعر_و_ترجمه 🌺@selmuly▪️چکامه
Show all...
👍 1
Dele Sheida Alireza Eftekhari ‏▷ ◉──00:00── دل شیدا علیرضا افتخاری 🌺@selmuly▪️چکامه
Show all...
Eftekhari Dele Sheida.mp35.99 MB
02:36
Video unavailableShow in Telegram
تلفیقی زیبا از «رقص»، «موسیقی» و «معماری» ایرانی اجرای رقص: شیدا دبیر موسیقی متن: «دل شیدای من» با صدای #افتخاری بنای ایرانی: *ارگ کریم‌خان زند* در گردش گیتی، رسد روزی به پایان هر غمی دست نگار ما، داغ دل را گذارد مرهمی 🌺@selmuly▪️چکامه
Show all...
50.90 MB
00:32
Video unavailableShow in Telegram
پازل «وینچزو اسکروچی»، مجسمه‌ساز ایتالیایی، تفاوت اساسی‌ای با پازل‌های معمول داره، مثل بقیه پازل‌ها قاب نمیشه، یا خراب و از نو ساخته. سیب ‌سرخ‌شده‌ای که او به هنرمندی پازل کرده، یا خورده خواهد شد یا فاسد و پوسیده. مثل ما آدمیان در نهایت. مثل همان که خیام گفت؛ «این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف، می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش.» احتمالا اسکروچی "خیام" نخوانده ولی این کارش خیلی "خیامی" بود. 🌺@selmuly▪️چکامه
Show all...
2.44 MB
2
01:02
Video unavailableShow in Telegram
° پشه‌ای در استکان آمد فرود تا بنوشد آنچه واپس مانده بود کودکی از شیطنت بازی کنان بست با دستش دهان استکان پشه دیگر طعمه‌اش را لب نزد جست تا از دام کودک وا رهد خشک لب می‌گشت، حیران، راه جو زیر و بالا، بسته هرسو، راه او روزنی می‌جست در دیوار و در تا به آزادی رسد بار دگر هرچه بر جهد و تکاپو می‌فزود راه بیرون رفتن از چاهش نبود آنقدر کوبید بر دیوار سر تا فروافتاد خونین بال و پر جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ لیک #آزادی گرامی‌تر، عزیز #فریدون_مشیری 🌺@selmuly ◾️ چکامه
Show all...
7.19 KB
👏 1
° #فریدون_مشیری در سی‌ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران، خیابان ایران (خیابان عین الدوله) به دنیا آمد. پدربزرگ پدری او میرزا محمود خان مشیر در عصر قاجار امور مخابراتی غرب ایران را اداره می‌کرد و به دلیل مأموریت اداری به همدان منتقل شده بود. پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال ۱۲۷۵ خورشیدی در همدان متولد شد، در روزهای جوانی به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گردید. مادرش نام خورشید و لقب اعظم‌السلطنه داشت و پدر مادرش میرزا جواد موتمن‌الممالک از اشراف‌زادگان قاجار و نماینده اولین دوره مجلس شورای ملی بود که در عین حال ادیب و شاعر نیز بود و با تخلص «نجم» شعر می‌سرود. از این رو فضل‌الله بایگان که از پیشگامان تئاتر نوین ایران است، دایی فریدون مشیری محسوب می‌شد. فریدون مشیری سال‌های اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران انجام داد و سپس به علت مأموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبیرستان ادیب رفت. به گفتهٔ خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگی‌هایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اینکه در همه دوران کودکی… از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم ولی… در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم و این کار ۳۳ سال ادامه یافت.» مشیری هم‌زمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد. در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگی در گذشت که اثر عمیقی در او بر جا گذاشت. سپس در آموزشگاه فنی وزارت پست و تلگراف مشغول تحصیل گردید. روزها به کار می‌پرداخت و شب‌ها به تحصیل ادامه می‌داد. از همان زمان به مطبوعات روی آورد و در روزنامه‌ها و مجلات کارهایی از قبیل خبرنگاری و نویسندگی را به عهده گرفت. بعدها در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد. اما کار اداری از یک سو و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر، در ادامهٔ تحصیلش مشکلاتی ایجاد می‌کرد. سرانجام تحصیل را رها کرد اما کار در مطبوعات را ادامه داد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود. این صفحات به تمام زمینه‌های ادبی و فرهنگی از جمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر می‌پرداخت. بسیاری از شاعران مشهور معاصر، اولین بار با چاپ شعرهایشان در این صفحات معرفی شدند. مشیری در سال‌های پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه را برعهده داشت. در همان سال‌ها با مجلهٔ سخن به سردبیری پرویز ناتل خانلری همکاری داشت. وی در سال ۱۳۵۰ به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در سال ۱۳۵۷ از خدمت دولتی بازنشسته شد. 🌺@selmuly▪️چکامه
Show all...

👍 1
° #فریدون_مشیری در سی‌ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران، خیابان ایران (خیابان عین الدوله) به دنیا آمد. پدربزرگ پدری او میرزا محمود خان مشیر در عصر قاجار امور مخابراتی غرب ایران را اداره می‌کرد و به دلیل مأموریت اداری به همدان منتقل شده بود. پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال ۱۲۷۵ خورشیدی در همدان متولد شد، در روزهای جوانی به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گردید. مادرش نام خورشید و لقب اعظم‌السلطنه داشت و پدر مادرش میرزا جواد موتمن‌الممالک از اشراف‌زادگان قاجار و نماینده اولین دوره مجلس شورای ملی بود که در عین حال ادیب و شاعر نیز بود و با تخلص «نجم» شعر می‌سرود. از این رو فضل‌الله بایگان که از پیشگامان تئاتر نوین ایران است، دایی فریدون مشیری محسوب می‌شد.[۱] فریدون مشیری سال‌های اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران انجام داد و سپس به علت مأموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبیرستان ادیب رفت. به گفتهٔ خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگی‌هایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اینکه در همه دوران کودکی… از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم ولی… در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم و این کار ۳۳ سال ادامه یافت.» مشیری هم‌زمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد. در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگی در گذشت که اثر عمیقی در او بر جا گذاشت. سپس در آموزشگاه فنی وزارت پست و تلگراف مشغول تحصیل گردید. روزها به کار می‌پرداخت و شب‌ها به تحصیل ادامه می‌داد. از همان زمان به مطبوعات روی آورد و در روزنامه‌ها و مجلات کارهایی از قبیل خبرنگاری و نویسندگی را به عهده گرفت. بعدها در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد. اما کار اداری از یک سو و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر، در ادامهٔ تحصیلش مشکلاتی ایجاد می‌کرد. سرانجام تحصیل را رها کرد اما کار در مطبوعات را ادامه داد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود. این صفحات به تمام زمینه‌های ادبی و فرهنگی از جمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر می‌پرداخت. بسیاری از شاعران مشهور معاصر، اولین بار با چاپ شعرهایشان در این صفحات معرفی شدند. مشیری در سال‌های پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه را برعهده داشت. در همان سال‌ها با مجلهٔ سخن به سردبیری پرویز ناتل خانلری همکاری داشت. وی در سال ۱۳۵۰ به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در سال ۱۳۵۷ از خدمت دولتی بازنشسته شد. 🌺@selmuly▪️چکامه
Show all...

02:56
Video unavailableShow in Telegram
چون زخمه رجا را بر تار می‌کشانی کاهل روان ره را در کار می‌کشانی ای عشق چون درآیی در لطف و دلربایی دامان جان بگیری تا یار می‌کشانی....
#مولانا
" بازار تبریز و نواختن تار علی قمصری " ‌‌‌‌‌‌‌
🍁჻ᭂ࿐🍂 🌺@selmuly▪️چکامه      
Show all...
8.53 MB
2
Photo unavailableShow in Telegram
🔅 بسی گفتند دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست ولی ما دل به او بستیم و دیدیم که او زهر است اما نوشداروست... ۳۰ شهریورماه #زادروز استاد #فریدون_مشیری شاعر لطافت و زلالی ۱۳۰۵-۱۳۷۹ 🌺@selmuly ◾️چکامه
Show all...
3👍 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.