cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

📚NARRTOORR📚

رمان ایرانی:طلسم تارادیس پارتگذاری: روزهای فرد رمان ترجمه: دومینیک

Show more
Advertising posts
909
Subscribers
-124 hours
-67 days
-5130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
Photo unavailable
- نام رمان: رنج نیلو - خلاصه: عشق نیلوفر به پسرعموش ، پسرعمویی که از زن سابقش خیانت دیده و از دخترا متنفره ، اما این دختر برای جذب عشق سختش به دردسر های عجیبی دچار میشه ژانر:اروتیک.درام.خشن.صحنه دار🔞 https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0 https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0 https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0 24پاک
Show all...
Repost from N/a
شانه هایش را ماساژ داد آراد که پشت سرش بود ،نیم رخ آیسو را دید لپش را بوسسید. آیسو سرش را چرخاند و لبخندی زد هردو به هم دیکر خیره شدند. آراد نگاهش را برنداشت روی مبل کنارش نشست. ایسو نفس عمیقی کشید آراد ایسو را به خودش نزدیک کرد و بوسه ای روی،پیشنانیش اش کاشت قلب ایسو بی قراری میکرد مسابقه ای با عقل و مغزش گذاشته است. ایسو دلخور،گفت: فکر کردم دوستم نداری!؟ اشتباه فکر کردی! رفتارت تغیر کرده نه ایسو.! نه !! منو نگاه کن من یکم بهم ریخته ام! درکم میکنی مگه نه!؟ اره؟! تو قلب منی! میدونی! هیچکس با قلبش بازی نمیکنه! ایسو من نگرانتم! من بهت گفتم دور بمون چون نمبخوام بین پدرم پدرت قرار بگیری !. ایسو نگاه اشک الودش را به اراد دوخت اراد اخم کزده با محبتی که خشم میباربد ایسو را بغل گرفت! هیس هیس گریه نکن دختر! من میترسم قلب اراد ازچی میترسه؟! از اخر این رابطه ! هیچی نمیشه ! دورت بگردم .پدرت راضی میشع! حتی شده راضیش می.. با صدای شکسته شدن شیشه پنجره که روبه رویشان بود اییسو ترسیده جیغ کوتاهی،کشید، اراد به طرف پنجره حرکت کرد اما ... https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 مثبت 18سال🔞🔞🤤 24پاک
Show all...
Repost from N/a
Photo unavailable
پارت #۷۶ یه سیگار از توی جا سیگاری برداشت و روشنش کرد.....یه کام عمیق گرفت و بهم خیره شد ____پاشو لباس هاتو بپوش خشکم زده بودنمیدونستم چه عکس العملی نشون بدم ...حس حقارت،پوچی سرتاسر وجودم رو‌گرفته بود تو‌ یه حرکت غیر منتظره لباسام رو از زمین برداشت و پرت کرد تو صورتم ____کجای حرفم ناواضح بود برات؟گفتم بپوش این بی صاحابروو از دادی که زد تازه به خودم اومدم....بغضی که تا الان نگهش داشته بودم ترکید ....اشک هام کله صورتم رو پر کرده بود ....چرا میخواست کوچیکم کنه؟به چی میخواست برسه؟ https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0 https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0 https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0 19پاک
Show all...
Repost from N/a
چشام بسته بود و داد میزدم آراااد. یکی ازون ادما اومد سمتم چنان سیلی بهم زد که پرت شدم رو زمین چشامو که باز کردن دیدم اراد جلومه با بدنی زخمی و دهنشو بسته بودن. سلیم رو به اراد همونطور که منو تو بغلش گرفته بود گفت: _امشب برای همیشه عشقتو از دست میدی امشب دیگ قرار نیس به جشن عروسیتون برسید و شب زفاف بگیرید. چون کار خانومت امشب تمومه. تقاص کارتو باید پس بدی جناب رادمهررر تک تک لباسامو جلو اراد لخت کردن و با تمام توان زجه میزدم. یهو یاراش اومدن دست و پامو گرفتن و خود سلیم...💦😱🔞 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 دختره شب عروسیش بع دست رقیب عشقش دزدیده میشه و بهش... 19پاک
Show all...
Repost from N/a
نگاه قشنگی بهش کردم و گفتم: _ولی من یادم نمیاد تورو ..مقصرم نیستم تصادف کردم و مقصر تصادف کردنمم تویی _ایسو یکم فکر کن من ارادم همون پسر خوشتیپه حیف که داشتم نقش بازی میکردم وگرنه میدونستم چی بهش بگم زبونم دراوردم و گفتم: _هههه من پسر خوشتیپی نمیبینم یادمم نیس _تو قصد داری جدی جدی منو فراموش کنی.. ولی من یادت میارم!!! اومد دست انداخت زیر پاهام و منو تو هوا بغلش کرد الکی هی داد میزدم مامان ماااامان یهو مامانم اومد و با وضعیتی که دید گفت: _خدا مرگم بده چیکار میکنی اراد _ببخشید خاله جون مقصر من نیستم من باید یادش بیارم لطفا مزاحم نشید و مستقیم منو برد داخل اتاق ... _که منو یادت نمیاد نه؟؟ سرشو به سرم چسبوند و موهامو کنار زد.. _عه چیزه ولم کن اراد دیدم نه مثل اینکه قصدش جدیه یهو یه فکری به سرم زد میخکوب سر جام وایستادم و چشامو گرد کردم و گفتم نهههه یهو اراد ترسیده گفت چیشده؟ دستامو رو صورتم گذاشتم و گفتم پریود شدم... فکر کردم خیلی زیرکانست داشتم میرفتم که مچ دستمو گرفت و گفت...😈🔥🔞 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 دوتا ادم لجوج و داستان طنز عاشقانشون🫀 خفن ترین رمان تلگرامه😂🫠🫧 عضوشو تا از دستت نرفته👏❗❗ 1پاک
Show all...
Repost from N/a
تکین، مامور مخفی مردی جذاب و متعصبی که همه دخترا روش کراش دارن، توی یه دعوای خیابونی متوجه می‌شه که چند تا پسر مست دختری رو به ماشینشون کشیدن و بر سر اینکه کدومشون اولین بار با اون دختر باشه دعوا می‌کردن. هر چند که برای لو نرفتن موقعیتش همیشه محتاط بود اما با شنیدن صدای جیغ اون دختر و صدای جر خوردن یه پارچه‌، خونش به جوش اومد و دیگه نفهمید چی شد. وقتی به خودش اومد که اونا رو لت و پار کرده بود و ابرا با بدنی لرزون، نیمه عریان توی بغلش می‌لرزید. اونو برد خونه تا وقتی که حالش روبراه بشه اما نفهمید چی شد که دلش برای این چشم‌ها که ملتمس نگاش می‌کردن و تن ظریفی که هنوز هم نرمیش رو حس می‌کرد، رفت و ....🤤💦💜 https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0 https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0 https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0 1پاک
Show all...
Repost from N/a
🚫⁠ شیخ ها میخوان دختره رو بفروشن اما پسره سر میرسه و ...🚫 #ارتا دور میز قمار نشست - 300 #میليون دلار شیخ بعدی #حرصی گفت: - #450 میلیون دلار ارتا یه تا #ابروشو_جذاب بالا داد - 600 #میلیون دلار #شیخ_اعصبانی شد - 650 میلیون دلار یکی از #شیخا زیر لب #حروم_زاده ای نثار #دیگری کرد مثل اینکه بد #دندونش و #تیز کرده بود برای من! اما ارتا #پوزخندی زد و با همون نگاه پر ابهتش و با لحنی #مستحکم گفت: - یک میلیارد دلار🔥 https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8 https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8 https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8 پسره میخواد دختره رو نجات بده اما نمیدونه خود دختره عامل اصلی این نقشه‌بین المللیه🔥 #جویین_شو_ببین_چه_غوغاییه 24پاک
Show all...
Repost from N/a
ولم کن کثافط چقدر تو ببشعوری بی ناموس _ایسو خفه میشی یا خفت کنم الکی تقلا نکن امشو باید زیر من باشی تا عشقت با چشاش ببینه زنش داره زیرم جون میده _حیوون .من بمیرم بهتره ازینه ک دست یه کثافطی مثل تو بهم بخوره _یا نه بهتره پخش زنده بگیرم باگوشی تا اراد ببینه چطوره؟ توام یه خورده دیگه بخور که مست شی که امشبو خیلی نیاز دارم بهت... داشت میومد نزدیکم که داد زدم: _به قران یه قدم دیگ بیای با همین چاقو میزنم رگمو... _گوشیشو دراورد و رفت دروقفل کرد زنگ زد به اراد و گفت : _بیا تلگرام خانومیتو ببین و گوشیو قطع کرد... نزدیکم شد و من رفتم سمت چاقو که برش دارم که تو یه حرکت...😱🔞😭 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0 دختره شب عروسیش دزدیده میشه و رقیب شوهرش میخاد بهش تجاوز کنه فیلم میگیره و برای شوهرش میفرسته💔💦🚷 24پاک
Show all...
Repost from N/a
توی قمار دبی به یک میلیارد دلار فروخته شدم❗️ فروخته شدم به کله گنده ترین تاجری که هرکس باهاش مخالفت میکرد کارش و می‌ساخت مجبور به هم تختی با کسی شدم که در عین جذابیت احساسات براش معنی نداشت تا اینکه برای انتقام وارد اتاقش شدم و از لا به لای مدارکش با دیدن #عکس_دونفره‌ی خودم کنارش...♨️❌ https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8 https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8 https://t.me/+oVOwZmMxY-M3ZWU8 آرتا یه پسر خشن‌و متعصب که توی قمار دل و دینش رو به دختری میبازه که حافظه‌اش رو بعد اون شب کذایی از دست میده و برای پیدا کردنش مجبور میشه.. 🚫🔥 18پاک
Show all...
Repost from N/a
- اگه اونو ول کنی منم خودمو تسلیم میکنم! ابرا فریاد زد - نه...نه نه تکین توروخدا! مردل مسلح خنده‌ی شومی کرد و گفت - پس یا خودتو بزن یا من عشقتو میزنم! تکین با چشمانی غمگین برای بار آخر یه دردانه‌اش نگاهی انداخت و سر تکان داد، اسلحه را درست سمت چپ سینه‌ش گذاشت؛ دختر با هق هق داشت به پیر و پیغمبر قسمش میداد که این کار را نکند اما تکین با نیمچه لبخندی دوستت دارمی ماشه را کشید و...😱👀♨️🔥 https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0 https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0 https://t.me/+nDEqZ7tsFv1iYTk0 هیجانی ترین رمان 1403😍 توصیه ویژه ادمین👌🏻♥ 18پاک
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.