آهــیــل😈🚫
این رمان دارای محدودیت سنی میباشد😅 #تخیلی_ماوراطبیعه_عاشقانه_ممنوعه😈 ⚜❌نویسنده هیچ مسئولیتے در قبال معتاد شدن شما ندارد❌⚜ به قلم دلآ °🧿
Show more1 035
Subscribers
+624 hours
+207 days
+14630 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
دختره از ددیش نون خامه ای میخاد اونم خامه رو میزنه رو #کیـ*ـرش و به خورد #دخترکوچولوش میده!😈💦
#ددی_حشری #لیتل_کیوت #فول_صحنه
با وارد شدن ددی تو اتاق چهار دستو پا سمتش رفتم و جلوی پاش نشستم و #مظلوم لب زدم:🥹
- د..ددی..هوس نون خامه ای کلدم..
لبخند #شیطانی ای زد و سمت یخچال رفت و خامه صبحانه رو از یخچال بیرون کشید...
با تعجب بهش خیره شدم که شلوار و #شورتشو پایین کشید و #خامه رو به #مردونگی نیمه بیدارش مالید...
و رو بهم با #شهوت لب زد:
- دخترم اگه خوب #آبنبات خامه ایه ددیشو #بخوره و به ددی #لذت بده براش نون خامه ای هم میخرم!🫦🔥
https://t.me/+SI-nV_6oW9FkYWQ0
🍓 ۱۲ پاک
87562683.gif.mp40.50 KB
100
Repost from N/a
-آهههه اومممم تاحالا یه قاضی ک.یر کلفت که خوب میکنه ندیده بودم آیییی
ک.یرشو از ک.صم دراورد و به لایه های چو.چولم مالید
-دوست داری کوچولو؟ میخوای تا صبح بکنمت؟!
حش..ری نالیدم:
-اوهومممم ؛ بکن منو ؛ تند تند بکن آبم بیاد آه
با فرو رفتن دوباره ک.یر کلفتش توی وا*ژن تپلم...🔞💦
https://t.me/+a_iP4APbSnA4ZjU0
🍓 ۶ پاک
100
Repost from N/a
چشام بسته بود و داد میزدم آراااد.
یکی ازون ادما اومد سمتم چنان سیلی بهم زد که پرت شدم رو زمین چشامو که باز کردن دیدم اراد جلومه با بدنی زخمی و دهنشو بسته بودن.
سلیم رو به اراد همونطور که منو تو بغلش گرفته بود گفت:
_امشب برای همیشه عشقتو از دست میدی امشب دیگ قرار نیس به جشن عروسیتون برسید و شب زفاف بگیرید.
چون کار خانومت امشب تمومه.
تقاص کارتو باید پس بدی جناب رادمهررر
تک تک لباسامو جلو اراد لخت کردن و با تمام توان زجه میزدم.
یهو یاراش اومدن دست و پامو گرفتن و خود سلیم...💦😱🔞
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
https://t.me/+AckTSa8Cr_JhY2E0
دختره شب عروسیش بع دست رقیب عشقش دزدیده میشه و بهش...
19پاک
100
Repost from N/a
Photo unavailable
پارت #۷۶
یه سیگار از توی جا سیگاری برداشت و روشنش کرد.....یه کام عمیق گرفت و بهم خیره شد
____پاشو لباس هاتو بپوش
خشکم زده بودنمیدونستم چه عکس العملی نشون بدم ...حس حقارت،پوچی سرتاسر وجودم روگرفته بود
تو یه حرکت غیر منتظره لباسام رو از زمین برداشت و پرت کرد تو صورتم
____کجای حرفم ناواضح بود برات؟گفتم بپوش این بی صاحابروو
از دادی که زد تازه به خودم اومدم....بغضی که تا الان نگهش داشته بودم ترکید ....اشک هام کله صورتم رو پر کرده بود ....چرا میخواست کوچیکم کنه؟به چی میخواست برسه؟
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
https://t.me/+lGS_ZHWVrXg3MDI0
19پاک
100
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:03
Video unavailable
_به چی فکر میکنی که وسط پات خیس شده؟
از لای پام نگاهی انداخت که خجالت زده گفتم:
_ من؟..هیچی..به هیچی فکر نمیکنم...
نوک #قلم_تتو رو تپلم کشید که به خودم لرزیدم:
_ داری میلرزی کوچولو... وقتی تحمل نداری چرا میای واسه این کار؟
سرمو پایین انداختم:
_ آخه دوست دارم یه تتو #بین_پام داشته باشم...
دستمالی از رو میزی برداشت و مایع #لزج بین پامو پاک کرد .با لبخند مرموزی لب زد:_پس باید سوزششم به جون بخری... چشمکی زد :
_حالا آماده ای ؟
تتو ارتیست وحشی با انگشتش #ک...ص کوچولوی مشتریشو #گشاد میکنه....🫦🔞❌
https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk
https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk
1.01 KB
100
#قاضیحشری🔞💋
_ک.صمو بخورر آه.. اههه آره همونجا رو لیس بزن اقاییی قاضییی اومم چه زبون داغی دارییی
پاهاش رو روی شونه ام انداختم و زبونم رو بیشتر توی ک.صش لوله کردم با اینکه یه زن بیوه بود اما ک.ص تپل و تنگی داشت
_اوممممم اخخ چقد زبونت داغههه آخخ
اههه اومم آخ فاکک عوضی
شلوار و شورتم رو پایین کشیدم و ک.یرم رو با تفش خیس کردمو خیلی یهویی توی ک.ص تنگش فرو کردمو شروع کردم تلمبه زدن
_اه..اههه.ااههه..اخخخ همینهه جرمم بده ک.یر تو خیلی کلفت تر از شوهر خدابیامرزمه اومم ک.یر تو رو بیشتر دوسدارم
حشری از تعریفاش ک.یرم رو از ک.صش دراوردم و توی ک.ونش فرو کردمو..😱💦
https://t.me/+gN1SPTAblfliODY0
https://t.me/+gN1SPTAblfliODY0
فاحـشهی قاضـی🔞⚖
آقای قاضی با پوست سفید سوتین مشکی بسته بود، خودت بودی نمیکردیش؟ 🔞👅💦
300
Repost from N/a
داریوش مردی میانسال و البته جذاب که با بدن هیچ دختری تحریک نمیشه...ولی با دیدن شهرزاد طوری غریزش به کار میفته که همون شب اول....🔞
https://t.me/+3EkodM6EfR81ODVk
17پاک
700
Repost from N/a
🔞پسر باکره ای که به خاطر پول خودش رو به گرگینه الفا فروخته و ازش باردار میشه...🔞
https://t.me/+DAAdf37Ivr9lYmM0
17پاک
710
00:04
Video unavailable
وسط بوس*ههای داغش و مالیدن سی*نم با دست دیگش شر*تمو پایین کشید و #یخ رو کشید بین پا*هام، از تضاد حرارت تنش و سردی #یخ لرزیدم که با فشار دادن یخ توم آه غلیظی کشیدم و...
https://t.me/+U5Oja8656KEzYzBk
عاشقانهای داغ از خوانندهی مطرح کشور🔞🔥
5.45 KB
1500
00:02
Video unavailable
چند گرگ توی جنگل با هم ترتیب یه دخترو میدن🫣🔥
وسط جنگل وحشیانه درونم میکوبید.
من به شکل انسانیم بودم و اون به شکل گرگیش.
روی چهار دست و پام بودم و کــــ*یرش به شکل گرگی خیلی بزرگ بود طوری که کــــصم داشت جر میخورد.
"بسه...دارم میمیرم...تورو خدا بسه"
متوجه نزدیک شدن دو گرگ دیگه شدم و وقتی یکی از اونا سینه هامو با زبون خیس و داغش لیسید حس کردم ضربه های زاندر محکم تر شد😱😱🔞
https://t.me/+4j1Ma183RI8yYjFk
https://t.me/+4j1Ma183RI8yYjFk
animation.gif.mp40.32 KB
1300
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.