•|VACATION|•

چی شد داداش؟ ازت بیشتر کیل گرفتم ناراحت شدی؟ بابا بخدا ارزششو نداشت اینجوری کنی دورت بگردم بیا دیگه شوخی هم حدی داره

😭😭

٤٠ روز پیش، همچین روزی، برای آخرین بار دیدم آنلاینی کالافتو. هیچوقت فکر نمی‌کردم بشه آخرین دستمون. شرمندتم آبجی.

می‌خوام قرتی باشم..!

هه، شیطونه میگه بزنم چهارمَم بشه ۰٤,٠٤.

اگر مُردَم بدونید تقصیر من نیست، همش تقصیر این آهنگه:👇🏻

نمی‌دانستم از چه بگویم و بنویسم! قلبم چیزی جز دیدارِ او را تمنا نمی‌کرد... من هر روز دلتنگ‌تر میشدم و او هر روز دورتر. یادِ او مردابی بود که من در آن غرق می‌شدم. بارها از خانه بیرون زدم و خیابانهای شهر را طی کردم؛ که شاید باشد، که شاید ببینمش سلام بدهم، حالش را بپرسم که ماهیچه‌ی درونِ سینه‌ام آرام بگیرد. ولی نبود، ندیدمش، من بارها در این خیابان‌ها مُردم و تنِ بی‌جانِ خود را تا خانه کِشاندم...

درسته آدم زیاده و اگه این نشد یکی دیگه؛ ولی حواستم باشه هر سری چقدر زمان، انرژی و سلامت روان ازت باقی مونده. با خودت فکر کردی اصلا؟! مگه قراره کلا چندتا دیگه؟!