『 ؋ــرشتِـہ تبعیــدی 』
- صدای ناله هات شهوتناک ترین ملودی دنیاست🔥 - - گــی - - بهقلم:Ghazal.M.A - - تحت حمایت انجمن قلمسازان - - ناشناس:https://telegram.me/BChatsBot?start=sc-CSaBp1tFJX
Show more3 899
Subscribers
-824 hours
+3487 days
+38730 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
تن لرزون از لذت به فاک رفتن سوراخش با ماشین فاکر رو به مرد سیاه پوست نزدیک میکنم که با شهوت از نیپل های سرخش گاز میگیره
نگاهم به رئیس کمپانی میوفته که با صحنه به فاک رفتن سوراخ تنگ متین با اون دیلدو لعنتی و به فاک رفتن دهنش با کیـ*ـر کلفتم جـ.ـق میزنه
آلتمو بیشتر تو دهنش میکوبم و مرد سیاه پوست کـ*ـیر کلفتشو کنار دیلدو...🍑🔥
https://t.me/+jVbhGmINvC1kYTg0سکـ*س تریسام دو مرد سفید پوست با یه سیاه پوست توی سکانس فیلم پو.رن😱🏳🌈💦
https://t.me/+jVbhGmINvC1kYTg0
100
00:05
Video unavailable
آلفای سن بالایی که از امگا کوچولوی ریزه میزه خوشش میاد و میگا*دش!📛🔥🍑
با بغض تو چشمام خیره شد:
- م..میشه امشب دیگه انجامش ندیم؟!
قاطع و با شهوت کنار گوشش پچ زدم:
+ نه! شل کن تا کمتر درد بیاد تولسگ!
مظلوم چشمی گفت و چشماشو بست که مردونگی شق شدمو از شلوار بیرون آوردم تفی روش انداختم و...
https://t.me/+FPmo3eHKHldmZTRk
❌️لینکش تا 10 دقیقه دیگه بخاطر فول صحنه بودن رمان باطل میشه❌️
6.95 KB
2200
#پارت_دویستوچهلوچهار
#فرشتهیتبعیدی
محمد، باغبان عمارت با تک بوقی در را برای فورد موستانگ مدل ۱۹۶۹ جمشید باز کرد و ماشین با ابهت تر از هر زمان دیگری پا به عمارت گذاشت.
همان زمان ماشین شاسی بلند سارین هم از در وارد شد و کنار فورد موستانگ پارک کرد.
ماشین ها با رنگ هایی یکسان کنار هم مانند فیل و فنجان دیده میشدند!
البته سلیقه صاحبان آن ها در میان بود، سارین درشت پسند بود.دوست داشت همه چیزش به اندازه ی هیکلش باشد!
ماشینش، خانه اش، پارتنرش...
از ماشین خارج شد و شانه به شانه ی جمشید وارد عمارت شد.
بوی قرمه سبزی همه جا را پر کرده بود و شکم های گرسنه ی دو مرد را قلقلک میداد.
زهره با لبخندی به استقبال همسرش آمد و در وهله ی اول حال آنیل را پرسید.
جمشید که برای کار دیگری به بیمارستان رفته و آنیل را ندیده بود، از صابر و صحبتش با او گفت.
زهره با اخم و ناراحتی حرف های جمشید را گوش داد، کارها و تصمیمات جمشید را همیشه قبول داشت اما بد نمیشد اگر درسی سنگین تر به آن مردک احمق و خودخواه میداد.
هنگام نهار زمانی که زهره در حال پر کردن بشقاب ها بود، جمشید سراغ سوران را گرفت.
—کجاست این بچه؟چرا چند روزه توی خونه نمیبینمش!
سلما که از حال سوران و خوب بودنش با خبر بود پاسخ داد:—داره درس میخونه، امتحانای پایان ترمش نزدیکه اصلا از روی کتابا بلند نمیشه
—درس میخونه؟کی ترم اول درس میخونه؟
سارین حین فرو دادن لقمه اش با تعجب پرسید و باعث خنده ی زهره شد.سلما و جمشید با حالتی پوکر نگاهش کردند!
جمشید یک لنگه ی ابرویش را بالا داد و با لحن مخرب اما طنز همیشگی اش گفت:—همه که مثل تو و سوما تا اسم درس میاد بخودشون نمیرینن!
بزنم به تخته همه ی بچهام درس خون از آب در اومدن جز شما دوتا خنگ!
سارین چهره درهم کشید:—الان مثلا داری پز میدی؟
خنگ اونیه که توی این جامعه نتونه برای خودش شغل آبرومند جور کنه، من یک باشگاه زیر دستمه. سوما ام به راحتی میتونه روزانه از پیجش میلیونی درآمد داشته باشه!
تا وقتی پول هست چرا کـ,ـون خودمونو پاره کنیم درس بخونیم؟
—سطح سواد و درک و شعور رو با پول نمیشه خرید.
مثلا توی باشگاه اون بچهارو آمپولی بار بیاری میشه آبرومند؟
جمشید که از قصد دست روی نقطه ضعف سارین گذاشته بود، با نیشی باز منتظر فوران ترکش هایش ماند.
برخلاف انتظار اما سارین چیزی نگفت و با اخمی نمایشی چهره درهم کشید.هربار جمشید با گفتن این جمله حرصش میداد و کیف میکرد!
تازگی فهمیده بود دیگر حوصله ی حرص خوردن بابت چنین موضوعات بی اهمیتی را هم ندارد.مهم خودش بود که کارش را طبق اصول پیش میبرد.
جمشید نگاه ناخوانایی به سارین انداخت و از سکوتش برداشت های زیادی کرد.
باید در مورد تک تک تغییرات این چند وقتش با او مفصل حرف میزد و پرده از رازش میگشود!
❤🔥 5💋 2
4600
00:08
Video unavailable
_تا وقتی که لبهات رو باز نکنی وحشیانه تر توی حفرت میکوبم امگای من... 💯💦
این رو گفت و #ضربه محکم تری به نقطه #حساسم زد، احساس میکردم دارم #پاره میشم اما اب هر ضربش لذت میبرم 🔥🔞
با ضربه بعدیش دیگه نتونستم تحمل کنم و با نـالـه بلندی صداش کردم🥵
+اهـــه الـفـا...
از حرکت ایستاد و لب هاشو روی لب هام کوبید و بوسه عمیقی رو شروع کرد نقی زدم تا ادامه بده اما با #خباثت نگاهم کرد😈
_میخوام صدای #التماس هاتو بشنوم
+اومم الفا خواهش میکنم #حفره تنگ و خیــس امگات رو بـفـاک بده🤤🔞
https://t.me/+FPmo3eHKHldmZTRk
https://t.me/+FPmo3eHKHldmZTRk
1.40 MB
7000
#خانزادگی #گیخانزادهای که بعد از چند سال عشق رو می بینه و همون شب😱❌ https://t.me/+gpZ5o4npgn0wMmVk چشمش روی کی* ر کوچولوم می شینه و می خنده - نخودی حتی اونجاتم ریزه که! عوضش کون گندهای🍑💦 دستش رو به دی*ک گنده خودش می کشه و جلو میاد - مال من بزرگه ریزه جون حالا قمبل کن که تو نختم! ترسیده به در زل میزنم که کی* رش لای پام می کشه و پر هوس میغره - چیه چشم آبی؟ قمبل کن فیض ببرم از تنت جوجه... پر وحشتم می خوام هلش بدم که دستش رو به سوراخم میگیره - اخخ اربابزاده... اییی لطفا نکنید... خمار پچ میزنه - هنوز نکردمت چش قشنگ! یهو با سوزش توی باس*نم نعره می کشم و جلوی دهنم رو میگیره هیس می کشه - اروم توله... جونم چه تنگی بیشرف! اههه حال میده باسنت بهم... اوففف کو* ن گنده خودمی!🍆😈 https://t.me/+gpZ5o4npgn0wMmVk
👍 1
6000
#گـی 🔞 #تـریسام 🔥
دوتا پورن استار گی که مجبور میشن برای فیلم جدیدشون با یه مرد سیاه پوست کـ.ـیـر کلفت بازی کنن... 🔞💦
نگاهش رو از دوربین گرفت و دستی به دیـک سیاه و #کلفتش کشید،
از سر یکی از پسرا گرفت و بدون رحم عضو کینگ سایزش رو وارد دهنش کرد و بدون توجه به عق زدنهاش #تلمبه های سنگینی میزد💯💦
همزمان انگشت #فـاکـش رو وارد حفره نسبتا گشاد پسر دیگه کرد و با نیشخندید گفت
+این تازه شروعشه میخوام بدونم چقدر زیرم دومم میارید🔥💦
https://t.me/+jVbhGmINvC1kYTg0
https://t.me/+jVbhGmINvC1kYTg0
9100
00:05
Video unavailable
آلفای سن بالایی که از امگا کوچولوی ریزه میزه خوشش میاد و میگا*دش!📛🔥🍑
با بغض تو چشمام خیره شد:
- م..میشه امشب دیگه انجامش ندیم؟!
قاطع و با شهوت کنار گوشش پچ زدم:
+ نه! شل کن تا کمتر درد بیاد تولسگ!
مظلوم چشمی گفت و چشماشو بست که مردونگی شق شدمو از شلوار بیرون آوردم تفی روش انداختم و...
https://t.me/+FPmo3eHKHldmZTRk
❌️لینکش تا 10 دقیقه دیگه بخاطر فول صحنه بودن رمان باطل میشه❌️
6.95 KB
10000
موهای لختشو چنگ میزنم و سرشو به کیـ.ـر کلفتم فشار میدم و مکی به کلاهکم میزنه که هیسی از لذت میکشم
از بالا به گونه های قرمزش نگاه میکنم و دستگاه فاکر رو روی سوراخ تنگ و صورتیش تنظیم میکنم که دستگاه شروع میکنه تلمـ.ـبه زدن تو سوراخش
مردونگی مو به ته حلقش فشار میدم و از لذت دهن داغ و خیسش....🍑🔥
https://t.me/+jVbhGmINvC1kYTg0
https://t.me/+jVbhGmINvC1kYTg0سناریو پورن واسه دو پسر کیـ*ـر کلفت تاپ و گی نوشته میشه و یکی از پسرا مجبوره باتم باشه تا...🏳🌈💦🔞
13200
#گـی #سلطنتی #اجباری #فول_صحنه🔞🍑
ولیعهد پدوفیل و خشنی که وقتی چشمش به پسر مظلوم و ریزه میزه کشور همسایه میوفته اونو به حرمسراش میبره و ترتیبشو میده ولی..!🔥❌️🫦
https://t.me/+FPmo3eHKHldmZTRk
این رمان گی آخره صحنه و سکـ*ـسه💦🤤
15900
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.