ܩܟܭࡐܩܢ ࡅ߲ܘ ܟࡅ߲ࡅࡑ ࡅ߳ࡍ߭ ࡅ߳᠀➹͡͡ ᪼᪼🍷➹
• به قلم..ད༿༵།⃟𝐒𝐇𝐀𝐇𝐀𝐁_𝐒𝐀𝐍𝐆⃟།༾༵ཌ☄ پارت گذاری: روزی یک پارت ( به جز جمعه ها) ژانر:گی،عاشقانه.. لینک ناشناس نویسنده📫✉️ https://telegram.me/BChatcBot?start=66d60b6568267 چنل زاپاس https://t.me/+PXBQ6ZxRaCczODZk
Show more6 464
Subscribers
+11124 hours
+2287 days
+22330 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
قلدر دبیرستان بعد از سالها پسری که همیشه اذیتش میکرد رو توی بار میبینه و تو مستی ازش میخواد...🔞🔥
_من... دوست دارم سپهر، انقدر سخته... همچین چیزی رو بفهمی؟ مغز کوچیک و... تخمیت هنوز... بزرگ نشده؟
هولش دادم و بیتعادل چند قدمی عقب رفت. لعنت بهش! اگه اروند میرسید و این احمق مست رو نزدیکم میدید به گا میرفتم.
_هیچ خری عاشق تو نمیشه امیر! دست از سرم بردار نمیخوام ببینمت.
تلو تلو خورد و نزدیکم شد. درحالی که بین دیوار و خودش گیرم انداخته بود لب هاش رو به گردنم چسبوند و بدنم مورمور شد.
لعنت بهش! لعنت بهش که بعد از اون همه آزار و اذیتش تو مدرسه، حتی وقتی انقدر بزرگ شده بودیم بازم ولم نمیکرد.
_من نفسم وصل توعه لامصب. من جونم رو... به جونت چسبوندم... تا اگه... تا اگه خار رفت تو پاهات بمیرم.
دستش رو دور کمرم حلقه کرد و صدای نزدیک شدن پاهایی رو شنیدم. اروند اومده بود!
https://t.me/+1rkeXtLC23UzNjlk
https://t.me/+1rkeXtLC23UzNjlk
👍 1
6700
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
نیما پسری ۲۸ ساله که گی هم هست فکر نمی کرد با وضعیت مالی خراب و پت شاپ ورشکسته اش کسی پیشنهاد شراکت بهش بده . اردوان ۳۵ ساله که برای هیچ دختری بیشتر از ۱ ماه وقت نمی زاره ، فکرشم نمی کنه زندگی اش درگیر یک پسر و مشکلات اون بشه در حدی که به گرایش خودشم شک کنه .
دو نفر که عاشق می شن . یکی فکر نمی کنه با شرایط عجیب و غریب کنار بیاد . یکی فکر نمی کنه و باورش نمی شه ، وقتی تمام عمرش با دختر بوده ، عاشق همجنسش بشه اما فقط یک نفر تو دنیا که اسمش نیما هست
https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
19300
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:04
Video unavailable
اردوان درونم می کوبید و واقعا عمیق بود . هر چند لحظه کمی نفس می کشید و صبر می کرد ، بعد محکم بهم ضربه می زد . وقتی به نقطه حساسم رسید ، اگه دستهاش سفت نگه ام نداشته بودن وا می رفتم . صدای ناله هام دست خودم نبود ، برای همین اردوان سرم رو برگردند و لبهاش رو محکم روی لبهام نگه داشت . محکم ضربه می زد و ناله هام توی دهنش گم می شد
نیما ۲۸ ساله صاحب یک پت شاپ کوچک ، از سن کم مستقل بوده . تنها دلخوشی اش گربه اش و همسایه های ساختمانش هست . در ظاهر قوی اما در باطن به دنبال حس امنیت می گرده
اردوان ۳۵ ساله ، مدیر شرکت موفق پدرش ، همیشه به دنبال اثبات بد ذاتی آدمهاست . برعکس تصور همه دخترها که اون رو بی احساس می دونن ، اتفاقا اردوان خیلی غیرتی و سلطه گره ، عاشق مراقبت کردن شدید و وسواس گونه است ، اما شخصی رو تا امروز لایق این بعد از شخصیتش نمی دونه ❤️🏳️🌈
قهوه خاص
#گی #مستر🔥💦
https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
video.mp42.36 KB
10700
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:09
Video unavailable
ليتل بوى مظلومى كه توى دانشگاهى استاد زبان تركى ميشه ولى پولدار ترين دانشجوى دانشگاه عاشقش ميشه و…🔞🌈
زمانى كه كلاس خالى شد محمد اومد سمتم و بوسه اى روى لب هام كاشت
_چند روزه جوابمو نميدى استاد جون🍭🧸
بلند شدم و بى توجه بهش خواستم برم كه دستاشو دور كمرم #حلقه كرد و منو كشيد سمت خودش دست ديگشو وارد شورتم كرد #بهشتم اروم مى ماليد
_وقتى اون شب توى مهمونى داشتى باهام سكـ٠ـس ميكردى بايد به فكر اينجاشم مى افتادى چون من به همين راحتيا ولت نميكنم پسر كوچولو🍑💦
🌈
Link Roman Jazab Gay dady littl boy
🌈 Link Roman Jazab Gay dady littl boy
دانشجوى پزشكى اى كه وقتى ميفهمه استادش ليتل بويه سعى ميكنه خودشو بهش نزديك كنه🏳️🌈🍓7.41 KB
21400
Repost from " تبادل شبانه "🎀
Photo unavailable
مافياى وحشى اى كه تاحالا با هيچ دخترى ارضا نشده تا اينكه يك شب توى فاحشه خونه ليتل بويى ميبينه كه….🔥💦
شوكه شده وارد اتاق شدم ديدم كه پسر ضريف و خوش اندامى لخت جلوم نشسته بود
دوتا گوش گربه اى و يه دم گربه اى داشت وقتى نزديكش شدم با دلبرى ميو ريزى گفت👅🔞
با اينكارش باعث شد حالم خراب تر شه
پشتشو كرد سمتم و داگى شد اروم كونشو لرزوند
اسپنكى به هلوى قلمبه ش زدم كه ميو ديگه اى گفت
بات پلاگ دم خرگوشى از توى كونش در اوردم و بهش گفتم روى تخت دراز بكشه😈❌
وقتى رفت روى تخت پاهاشو از هم باز كرد كه ديدم زير الت كوچولوش يه سوراخ ديگه ام هست
_اوه پس تو يه توله گربه ى بيناجنسى🧸🧶
https://t.me/+m0cgI-3Zpzc1ZGJk
https://t.me/+m0cgI-3Zpzc1ZGJk
ددى مافيايى كه عاشق ليتل بيناجنسى توى فاحشه خونه ميشه و ميخواد بخرتش🥺🍼
22600
ليتل بوى بيناجنس و باستان شناسى كه يروز توى اهرام مصر غول جادويى پيدا ميكنه و….👅💦
يهويى به سمتم حجوم اورد و محكم #لباشو روى لبهام گذاشت
دستشو وارد شورتم كرد كه شوكه لب زد
_تو چطورى هم كـ.ـص دارى و هم كيـ.ر؟جالبه انسان🍒🍆
اشكام سرازير شدن كه شلوار شورتم كشيد پايين انگشت هاى #كلفتشو روى سوراخم كشيد و…..
🔗 https://t.me/+Rk9swoVkXTliZjg0
🔗 https://t.me/+Rk9swoVkXTliZjg0
رابطه ى عجيب غريب بين غول جادويى و ليتل بوى بيناجنس و باستان شناس😐❌
9200
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
- گربه ها این شکلی شیر میخورن!🍼💦
اخمالو بهش خیره شدم.
- مگه من گربهم؟🐾
لباسشو بالا زد و جای ناخونام رو روی بدنش نشون داد.
- جای پنجه هات که ثابتش میکنه!
بطری رو از دستم گرفت و کاسه رو پر کرد.
- یعنی چی؟ من نمیخوام توی این بخورم!
دستش پشت گردنم نشست و کنار گوشم پچ زد:
- ولی ددی دلش میخواد گربه پشمالوش اینجوری شیر بخوره🍼🐾
https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0
https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0
100
#محکوم_به_حبس_تن_تو 🍷
#فصل_دو
#پارت_360
سرمو روی سینه اش گذاشت و طوری که انگار که داشت یه چیزی رو به خودش یادآوری میکرد،لب زد
*هیچ اتفاقی برات نیوفتاد!..سالمی!
نفس های تند شده اش رو درست کنار گردنم رها کرد و من به خوبی متوجه شدم که چطوری عطر تنمو نفس میکشه،بدون حتی ثانیه ای درنگ!
صداش کنار لاله گوشم به صدا در میاد
* دیگه هیچ وقت نمی ذارم، پشت رول بشینی!..هیچ وقت!
وحشت مثل پیچکی وحشیانه دور تنم پیچیده شده بود و هر لحظه یه تکیه از وجودمو می بلعید،بدنم داشت انرژیشو از دست میداد و یه جورایی سِر شده بود.
طوری که حتی نای مخالفت و پس زدن امینو نداشتم!
"از زبان امین"
بعد از اینکه ریه هام از عطر تنش پُر شد، بلاخره دست کشیدم، حلقه ی دستمو تنگ تر از قبل کردم و تنشو به تنم فشار دادم.
کاش همیشه همینقدر آروم و بی سر و صدا توی بغلم می موند!
کاش!
مشخص بود که هنوز از شوک بیرون نیومده،وگرنه دانیالی که من میشناختم،وقتی که رگ لجبازیش عود میکرد، هیچ وقت بدون سَر و صدا و جفتک توی بغلم آروم نمی گرفت.
تموم تنش یخ کرده بود و من کاملاً می تونستم لرزش بدنش رو حس کنم!
بوسه ی آرومی روی موهاش کاشتم و از حصار آغوشم آزادش کردم.
خوشبختانه اتوبان تو این ساعت از روز،توی خلوت ترین حالت ممکنش بود،هر چند که توقف کردن تو حاشیه ی اتوبان ممنوع نبود!
■ناشناس ادمین جهت خرید vipرمان محکوم به حبس تن تو🌅
https://telegram.me/BChatcBot?start=66d6035a41a92
🖋𝐬𝐡𝐚𝐡𝐚𝐛_𝐬𝐚𝐧𝐠☄
❤ 160👍 21😭 10
1 01608
00:02
Video unavailable
غول آرزويى كه توسط ليتل بوى باستان شناسى ازاد ميشه و حالا تا ابد گير غول وحشى اى ميوفته تا اينكه…😈🔥
لباسشو توى تن ش جر دادم و بعد اروم بوسه اى روى ترقوه هاى #خيس ش كاشتم و محكم نپيلشو فشار دادم
_هميشه ارزو كن تا من برات براورده اش كنم چون بهاى هر ارزو بايد با تن بلورى ت پس بدى🤤💦
دستمو بردم پايين تر كه اروم انگشتمو وارد سو•راخ ش كردم
_پس تو واقعا پسر پيشگويى هستى..!
اوممم خيلى هوس برانگيزى👅🍓
انگشتم از سو•راخ ش كشيدم بيرون سرمو بردم بين پاهاش ليسى بهش زدم كه #ناله ى بلندى كرد و چنگى به موهام انداخت
🔗 https://t.me/+Rk9swoVkXTliZjg0
🔗 https://t.me/+Rk9swoVkXTliZjg0
اروس غول سه رگه ارزو شهوت و هرج مرج كه طبق پيشگويى توسط پسر كوچولويى دوجـنـسـه اى ازاد ميشه حالا مجبوره هرشب باهاش….😱🍒
animation.gif.mp40.30 KB
5600
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.